کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

I آینده‌‌‌‌ را چگونه می‌خواهیم؟

I نیم‌نگاهی به کتاب: پرواز به کرانه‌های فردا- ایرانِ 1425

🔹 اخیرا کتابی یافتم با عنوان «پرواز به کرانه‌های فردا» که درصدد ترسیم ایرانِ مطلوب در افق سال 1425 است. نویسنده را نمی‌شناسم، ولی کتاب با رویکردی خوش‌بینانه و با دغدغه‌ی امیدبخش تالیف شده و در پیشگفتار آن آمده است که: «خواسته‌ و آرزوی ما راحتی و آرامش، رفاه و احساس موفقیت، و ارتقای جایگاه غرورآمیز هموطنان‌مان در عرصه‌ی ملی و جهانی است». تلاش صورت گرفته و اصل دغدغه به نظرم جای تقدیر دارد. ما در این عرصه بسیار نیاز به کار داریم. 

اما  کتاب از نظر سبک و محتوا اصلا قوی نیست؛

از نظر سبک: سعی نویسنده بر این بوده که آینده‌نگاری مورد نظرش را در قالب داستان پیاده کند. شخصیتی که متعلق به زمان حال است سوار بر سیمرغ افسانه‌ای به جای‌جای ایرانِ 1425 سفر می‌کند؛ سپس با ارجاع به گذشته(حال) و طرح چالش‌های آن و ابراز شگفتی و پرسش‌گری از تحولات زمانِ مقصد سعی می‌کند در زمینه‌های مختلف- از شهرسازی و کشاورزی گرفته تا دانشگاه و جامعه و فرهنگ- راهکارهایی ارائه نماید. نویسنده به دلیل علاقه‌ی وافری که به ایران و زبان پارسی دارد، سراسر از واژه‌ها و ادبیات فخیم استفاده کرده است، ولی خب هنر داستان‌نویسی فقط به دایره‌ی لغات مربوط نمی‌شود!

از نظر محتوا: به موضوعات متنوعی پرداخته شده است(ن.ک. به فهرستِ پایین) و جامعیت قابل قبولی در ترسیم آینده‌ی مطلوب دارد، ولی مبنای علمی مشخصی ندارد. محتوای کتاب بیشتر به یک بارش فکری شباهت دارد که البته با رعایت چند شرط می‌تواند مفید باشد: 1. برخاسته از یک نگاه کلان باشد 2. مبتنی بر دانش تخصصی باشد و نه معلومات عمومی 3. گروهی باشد و نه انفرادی؛ آن‌چه ظاهر است این اثر فاقد این شروط است. 

🔹 حالا بیایید کمی هم از محتویات کتاب و اهدافی که ترسیم شده بشنوید؛ صرفا به عنوان نمونه:

▪️ نسبت تعداد استاد به دانشجو 10 به 1 است و اتصال دانشگاه به صنعت و بنگاه‌های اقتصادی برقرار شده، و بودجه‌ی پژوهشی به 2 درصد در آمد ناخالص ملی رسیده است.

▫️ نظام اداره‌ی کشور فدرالی شده و تقسیمات کشور شامل ده ایالت است و هر ایالت یک کارکیا(والی) دارد.

▪️ تعداد کارمندان دولت به یک میلیون نفر کاهش پیدا کرده و سهم شرکت‌های دولتی و شبه‌دولتی در اقتصاد از 70 به 20 درصد رسیده است.

▫️جمعیت حدودا 90 میلیون نفر است.

▪️ ایران یک ارتش حرفه‌ای 350 هزار نفری متخصص دارد. دوره‌ی سربازی هم شامل 3 ماه آموزش نظامی است و بعد از آن 5 سال دوره‌ی احتیاط و 10 سال دوره‌ی ذخیره (با بازآموزی‌های منظم).

▫️ نیمی از مدارس خصوصی شده‌اند و دانشگاه‌ها نیز با مدل دانشگاه آزاد توسعه پیدا کرده و شهریه‌ای شده‌اند.

▪️ 35 درصد نمایندگان مجلس را زنان تشکیل می‌دهند و در کابینه‌ی 20 نفره 7 وزیر زن حضور دارند.

▫️ 3 حزب بزرگ در کشور فعالند که همیشه دولت در سایه تشکیل می‌دهند.

▪️ هر ساله 40 میلیون نفر(گردشگر) به ایران وارد می‌شوند و ایران یکی از 7 مقصد برتر صنعت گردشگری دنیاست.

▫️معضل اعتیاد و قاچاق حل شده است.

▪️ استقلال اخلاق از دین مانند استقلال سیاست و اقتصاد و قانون و آموزش از دین به طور عمومی پذیرفته شده و نهاد دین بیشتر به عرصه‌های خصوصی می‌پردازد و کمتر در عرصه‌های عمومی دخالت دارد.

▫️هم تعداد مدارس علمیه و هم تعداد طلبه‌ها کاهش یافته است.

▪️براساس آراء فقهی نوگرایانه پوشش سر خانم‌ها اجباری نیست و نیز ممانعتی برای آواز آنها اعمال نمی‌شود.

▫️ تا سال 1425 فیلم‌های ایرانی 3 جایزه‌ی اسکار، 7 جایزه‌ی خرس طلایی و نقره‌ای از فستیوال برلیناله، 5 جایزه‌ی نخل طلایی از جشنواره‌ی کن، 3 جایزه‌ی شیر طلایی و شیر نقره‌ای از جشنواره ونیز گرفته‌اند.

...

همان‌طور که مشخص است، ایرانِ مطلوبِ ترسیم شده ایرانی است مدرن و درآمیخته با جامعه‌ی جهانی، با حفظ میراث بومی و فرهنگ کهنِ ایرانی. ایرانی که عضو کنوانسیون‌های مختلف بین المللی است و طبق معیارهای جهانی، پیشرفته و توسعه‌یافته و «خوب» است! از طرف دیگر با فاصله گرفتن از کانون انقلاب 57، دین‌داری «بنیادگرایانه» را به کناری نهاده و به مدارا و تساهل بیشتر روی آورده، و در عوض فرهنگ باستانی و ملی خود را بازیابی کرده است.

🔸 اما اصل سخن: این کتاب- که به عنوان نمونه گزارشی از آن ارائه شد- بازتاب اندیشه و آمال نویسنده‌ی آن است. اصلا عجیب نیست که آرمان‌های امام و انقلاب در آن ظهور و بروزی ندارند، و بلکه اهدافی متضاد با اهداف انقلاب اسلامی در آن‌ ترسیم شده است. غرضِ این یادداشت نه شکایت از نویسنده، که تذکری به خودمان بود که اگر در این مسیر گام بر نداریم و آینده‌ی مطلوبِ خود را کشف و ترسیم نکنیم و نشر ندهیم و پیرامون آن بحث نکنیم، دیگرانی از نظرگاه خود مشغول این کارند، و آینده‌نگاری همان آینده‌سازی است.

#آینده #آینده_نگاری

@Banizy2

http://l1l.ir/15x6


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۴۵

I حجت الاسلام #رییسی و امید

در چند روز اخیر و به خصوص پس از همایش روز پنج‌شنبه‌ی «جبهه‌ مردمی»، گمانه‌زنی‌ها پیرامون حضور «حجت الاسلام و المسلمین رییسی» به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری پیش‌ِ رو قوت گرفته است. من فعلا امیدوارم که تصمیم‌ نهایی ایشان "عدم حضور" باشد، ولی در عین حال نمی‌توانم خوشحالی خودم را از پدیدار شدن بارقه‌ی امید در #جریان_انقلابی ابراز نکنم. این گمانه‌زنی‌ها و واکنش‌های مقابل آن نشان داد که هنوز جریان انقلابی کشور گزینه‌های پرظرفیتی دارد که صلاح نمی‌داند از آن‌ها استفاده کند. نکته‌ی مهم این‌جاست که با نگاهی امیدوارانه می‌توان ظرفیت‌های بسیاری را در کشور -نه لزوما در شمایل یک «نفر»- جُست و به کار انداخت؛ ظرفیت‌هایی که غبار عادت‌ها و تکرارها آن‌ها را از نظرهای ما مخفی کرده است.

#انتخابات #امید #آینده

@Banizy2

http://l1l.ir/15o6


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۵

I وحدت در حرکت، تفرقه در سکون

I در فاصله‌ی سه ماه مانده به #انتخابات چه کنیم؟

I تاملات انتخاباتی- یکم

تلقی «عدم اختلاف» از‌ مقوله‌ی #وحدت اگر نگوییم اشتباه، بسیار حداقلی است. «وحدت» اجتماعی هدفمند و جهت‌دار است، یعنی هم‌آوا و همراه شدن در جهتِ رسیدن به #هدف. شاید بگویید اختلاف نکردن لازمه‌ و مقدمه‌ی حرکتِ مشترک است. نخیر؛ نسبت کاملا عکس است: کلید وحدت راه افتادن در جهت هدف است، نه کنار گذاشتن اختلافات، و من در این‌باره می‌نویسم:

1️⃣ در جریان انقلاب اسلامی گروه‌ها و فکرهای مختلفی وارد عرصه‌ی مبارزه شدند. انقلابیون می‌توانستند بنشینند و با یکدیگر بر سر قرائت‌ معیار از اسلام، مدل حکومتی مطلوب، شیوه‌ی انقلاب و ... مباحثه کنند و با هدف «وحدت» به جانِ یکدیگر بیفتند! ولی به جای این‌کار نیروی خود را صرف مبارزه با شاه کردند. یکی با سخنرانی، دیگری با عملیات چریکی، یکی متمرکز بر مبارزان خارج از کشور، دیگری مشغول در قم، و بعضی از درون رژیم شاه. و سرانجام توده‌های عظیم مردم پای کار آمدند و همه‌ی جریان‌ها در دریای امام به یکدیگر رسیدند. اختلافات بود، ولی وحدتِ ناظر به هدف مشترک شاه را به زیر کشید.

2️⃣ توقف‌‌ و سکون، زایشگاه اختلافات است. نه فقط در مورد انتخابات-که مقطعی سرنوشت‌ساز برای کشور است- که در همه‌ی مقاطع زندگی این حکم جاری است:

- در بُعد فردی، بیکاری عامل بسیاری از مفاسد است.

- در خانواده، روزهای تعطیل که به بطالت و بحث‌های ساکن می‌گذرد، یا دوره‌ی بدونِ فرزند زوج‌های جوان، یا ایام فراغتِ پیری، همگی مستعد بروز اختلافات هستند.

- در حوزه و دانشگاه، فقدان مسائل عینی و هدف‌های مشخص، سردرگمی می‌آورد. در چنین محیطی ثمردهی متوقف می‌شود، بازدهی افت می‌کند و زیرآب‌زنی‌ها و حسادت‌ها زیاد می‌شود.

و در همه‌ی این مثال‌ها به یاد بیاورید که انسان هدفمند، خانواده‌ی منسجم و نهاد علمیِ هماهنگ کدام است؟ غیر از آن‌هایی که "کاری" انجام می‌دهند و در "حرکت"اند؟

3️⃣ امروز جریان انقلابی بدون شک نیازمند وحدت است، ولی این وحدت هیچ‌گاه با بحث کردن و بگومگو شکل نمی‌گیرد. رمز وحدت حرکت است. حرکت لازمه‌ی ایجاد جریان اجتماعی است. با گفتن از جریان «جریان» ایجاد نمی‌شود بلکه باید حرکت (و نه صرفا جنب و جوش) کرد، عَلَمی برداشت و به راه افتاد تا انگیزه‌های عمومی برای پیوستن به جریان بیدار شود. 

و البته حرکت از دو جهت به رفع یا کاهش اختلافاتِ درون جبهه‌ی انقلاب نیز کمک می‌کند: اول اینکه اهمیتِ هدف اختلافات ناچیز و کم‌اهمیتی را که در حالت سکون بزرگ دیده می‌شوند از نظرها می‌اندازد، و دوم اینکه در مسیر حرکت «نظر»‌ها تجسم می‌یابند و بهتر می‌شود راجع به آن‌ها قضاوت کرد؛ چه بسیارند اختلاف نظرهایی که در واقع سوءتفاهم‌اند و در عرصه‌ی عمل یکی از آب در می‌آیند، و چه بسیارند اختلاف نظرهایی که در صحنه‌ی عمل خوب و بدشان آشکار می‌شود و دیگر نیازی به بحث ندارند!

4️⃣ نباید‌ نِشست. هر کسی باید سرمایه‌ی انسانی نَقد خود را (ده، پنجاه، صد، هزار، هر تعداد که هست) منسجم کند، امید بدهد و بیاورد پای کار انقلاب و البته سعی کند هر چه می‌تواند این سرمایه را گسترش دهد. در چه جهتی؟ مبتنی بر فهم فعلی؛ در جهت نجات کشور از دست جریانِ دولت و حل مشکلات مردم به قرائت رهبری. کاندیدا کیست؟ مهم نیست؛ مهم جمع شدن اراده‌هاست تا بتواند در هفته‌های آخر «تغییر» ایجاد کند (هر چند تبلیغ و ترویج گزینه‌‌ای که مطلوب تشخیص داده شود هم بد نیست). باید نقاط فعلی (همه‌ی مخاطبین این متن)  گروهی را با خود همراه کنند و به بُردارهای کوچک و بزرگی تبدیل شوند در جهت «تغییر»؛ با اخلاص و با توکل به خدا. ان شاء الله خدا برکت می‌دهد و این جریان‌ها تا انتخابات توده‌ی مردم را همراه می‌کنند و حرکتی ملی را رقم‌ می‌زنند. ان شا الله #حسن_روحانی در پاستور نخواهد ماند.

▪️پی‌نوشت 1: 

جبهه‌ی مردمی و جلیلی و بذرپاش و قالیباف و دیگران را از این زاویه بایستی نگاه کرد و بر این مبنا، در حال حاضر صرف انرژی برای انتخاب از این جمع یا بدتر از آن حذف عناصر نامطلوب خطای راهبردی است.

▪️پی‌نوشت 2:

در مورد اقبال و ادبار مردم به روحانی یا گزینه‌های روبروی او حرف زیاد است. خلاصه اینکه تحلیل‌ استاتیک از مردم (عمدتا بر پایه‌ی تحلیل‌های پدیده‌محور و مقطعی و امثال نظرسنجی‌ها) اشتباه است و تحلیل داینامیک (با در نظر گرفتن سابقه‌ها و تاثیر و تاثرهای تودرتو و سنت‌ها‌) به ما می‌گوید که نباید از «تغییر» ناامید بود. ان شاء الله در این‌باره بیشتر خواهم نوشت.

#تاملات_انتخاباتی #انتخابات 

#هدف #وحدت #هویت_جمعی

@Banizy2

http://l1l.ir/15br



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۷

I پیش‌بینی شهید مدرس از تحولات دوره‌ی پهلوی

بخشی از نامه‌ی شهید مدرس به احمدشاه قاجار، 

در آستانه‌ی سلطنت رضاخان:

🔹 «هرگاه مقصود دیگران تنها عبارت از این بود که اعلیحضرت را از سلطنت برکنار سازند و دیگری را بر سر تخت نشانند، من که #مدرس هستم صریحا می‌گویم به مبارزه نمی‌پرداختم. اما بر من ثابت است که مقصود دیگران در حال حاضر تغییر رژیم حقیقی است با تمام معنای آن و تغییر رژیم در تمام شعب اجتماعی و سیاسی. یعنی تغییر تمام آن چیزهایی [که] باعث انتظام رشته‌های مختلف حیات ملی ما بوده... و این تغییر و تحول هر گاه واقعا به وجود آید، بزرگترین ضربه انتقامی است که بر پیکر ایران وارد می‌سازند...  (هدف از تغییر رژیم آن است که) ایرانی کلیه اسباب و عوامل مقاومت منفی را از کف بدهد و خصایصی را که باعث بقای حیات اقتصادی و اجتماعی او می‌باشد، به یک بار ببازد: لباسی اختیار کند که از عهده‌ی خرج آن برنیاید و سبک معیشتی را دنبال کند که نانش نرسد و روزی پیش آید که درآمد هیچکدام از خاندان‌های شریف و رنجبر کفاف هزینه و مخارج آنان را ندهد... در رژیم نوی که نقش آن را برای ایران بینوا طرح کرده‌اند، نوعی از تجدد به ما داده می‌شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه تقدیم نسل‌های آینده خواهد نمود... قریبا چوپان‌های قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات خودنمایی می‌کنند، اما در زیباترین شهرهای ایران آب لوله‌[کشی] و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممکن است شمار کارخانه‌های نوشابه‌سازی روزافزون گردد، اما کوره آهن‌گدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت. درهای مساجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سیل رمان‌ها و افسانه‌های خارجی که در واقع [جز] حسین کرد فرنگی و رموز حمزه‌ی فرهنگی چیزی نیستند، به وسیله‌ی مطبوعات و پرده سینما به این کشور جاری خواهد گشت، به طوری که پایه‌ی افکار و عقاید و اندیشه‌های نسل جوان از دختر و پسر تدریجا بر بنیان همان افسانه‌های پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیت مغرب و معیشت ملل مترقی را در رقص و آواز و دزدی‌های عجیب آرسن لوپن و بی‌عفتی‌ها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت، مثل آنکه آن‌ چیزها لازمه متمدن بودن است.» 

از کتاب «زنده‌‌ی تاریخ»، صص 18-19

#تاریخ #پهلوی #مدرس

#سبک_زندگی_ایرانی_اسلامی

@Banizy2

http://l1l.ir/14ti


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۹

I رضاخان آمد

I به مناسبت سالروز کودتای سوم اسفند 1299

تصویر مردم ما از #رضاخان با راه‌آهن و سربازی و کشفِ حجاب گره خورده است، 

ولی

ورود رضاخان به عرصه‌ی سیاست همزاد بوروکراسی گسترده و دولتِ تمرکزگراست؛ پدیده‌‌ای نو که رضاخان را به "معمار ایران نوین" ملقب ساخت و در شرایط آشفته‌ی آن روز ایران مورد استقبال عمومی قرار گرفت. هر چند در ابتدای کار ایرانِ نوینِ رضاخان ظاهری خوش رنگ و لعاب داشت و ما را به "دنیای متمدن" نزدیک‌تر می‌کرد، ولی در باطن خشت‌های اولیه‌ی سیستمی بیمار را روی هم چید و هنوز بعد از گذشت نزدیک به یک قرن از  آن تاریخ ما مشغول فحش دادن به این بنا هستیم و تلاش‌های مذبوحانه‌ای برای راست کردن این بنای ذاتا ناصاف می‌کنیم. به عنوان نمونه، فقط در فاصله بیست‌ ساله‌ی کودتا تا سقوط رضاشاه، دولت مرکزی از تقریبا هیچ، تبدیل به هفده وزارت‌خانه‌ی کامل با 90 هزار نفر کارمند حقوق‌بگیر شد(آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ص 130)؛ و این یعنی سیل مهاجرت به تهران و تغییر شغل از کشاورزی و دامداری و صنعت‌گری به «کارمند دولت». و این یعنی انبوهی از تصدی‌گری‌ها و قوانین و روال‌های وارداتی و وصله-پینه‌ای که در هم تنیده شد و غول بوروکراسی امروزین ما را پروراند. تقریبا تمامی نهادهای دولتی و قضایی ما - از وزارت‌خانه‌های مختلف و بانک و دانشگاه گرفته تا نظام قضایی- با پهلوی اول متولد شدند و از این جهت می‌توان گفت که سهم دوره‌ی پهلوی اول در شکلِ زندگی امروز ما کمتر از سهم دوره‌ی جمهوری اسلامی نیست. 

تصویر مردم ما از رضاخان با راه‌آهن و سربازی و کشفِ حجاب گره خورده است، ولی رضاخان را باید در نظامات اداری و اقتصادی و قضایی امروز کشور دید.

#پهلوی #تاریخ 

#سبک_زندگی_ایرانی_اسلامی

@Banizy2

http://l1l.ir/14mx


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۱۷

I منطق شوفاژکاری خانه‌ها چیست؟

I خوزستان، سیستان و درسی از طراحی معماری

شاید تا به حال برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که چرا در طراحی معماری خانه‌ها، شوفاژ‌ها را پای پنجره‌ها کار می‌گذارند؟ برای هدر رفتنِ گرما؟! جواب ساده‌ است: اگر وسیله‌ی گرمایش در مرکز خانه قرار بگیرد، همیشه بین مرکز و خروجی‌ها اختلاف دما وجود دارد و این اختلاف دما از یک طرف گرمایش یک‌نواخت و دمای متعادلِ مطلوب را به هم می‌زند (یک‌جا زیادی سرد است و جای دیگر زیادی گرم) و از طرف دیگر برای گرم کردن نقاط پیرامونی خانه که به هر حال محل زندگی هستند، باید وسیله‌ی گرمایشی مدام کار کند و کار کند و آخر سر هم به نتیجه نمی‌رسد و این یعنی هدررفتِ انرژی. در واقع آرایش پیرامونی وسایل گرمایش که در شوفاژکاری استفاده می‌شود، خود به مثابه حصن و حصاری عمل می‌کند و محیط داخل خانه را به صورت یکنواخت گرم نگه‌می‌دارد.

🔹 حالا بنگرید به نوع مواجهه‌ی ما با مسائل استان‌های حاشیه‌ای کشور:

1. همیشه و در همه‌ی شئونِ توسعه -فرهنگی، رسانه‌ای، زیرساختی، ارتباطی، آموزشی، بهداشتی و ...- مرکز در اولویت قرار دارد (سیستم گرمایش مرکزی). بعد زورِ زیاد می‌زنیم و منت می‌گذاریم که: بله، باید امکانات را تا هزاران کیلومتر آن طرف‌تر بکشیم و ببریم لب مرز. 

2. تورم در مرکز و کم‌توجهی به استان‌های پیرامونی، اینجا هم موجب تلاطم شده است؛ موج مهاجرت و حاشیه‌نشینی دمار از روزگار مرکز درآورده (گرمای زیاد) و استان‌های پیرامونی را هم خالی کرده و به خاک سیاه نشانده است (سرمای زیاد).

3. تلقی غالب مسئولان و بلکه مردم ما آن است که این استان‌ها "مسئله‌زا" هستند؛ فلذا از باب ضرورت، کاملا منفعلانه و از روی اکراه به آن‌ها "رسیدگی" می‌شود. در حالی که این استان‌ها حصن و حصار مملکت هستند و هر چه آبادتر باشند آرامش و رفاه و امنیت سراسری بیشتر است. (منطق شوفاژکاری)

4. معیارهای ارزیابی هم به تبع این نگاه مرکزمحور هستند و تلقی مسئولان و بلکه مردم ما از وضعیت سلامت، اقتصاد، فرهنگ، دین و اخلاق، آلودگی هوا، دغدغه‌های جامعه و ... کاملا بر اساس ارزیابی‌های مرکزی است. حسگرها در واقع وضعیت مرکز را نشان می‌دهند و روشن و خاموش شدن سیستم گرمایش به حال مرکزنشینان بستگی دارد!

باید این مدل توسعه‌ی مرکزگرا را دور انداخت 

و نفس کشید.

پی‌نوشت 1: اوج رواج این مدل در کشور ما مربوط به دوره‌ی پهلوی دوم است. انصافا جمهوری اسلامی در توجه به مناطق پیرامونیِ عمدتا محروم پیشرفت بسیاری داشته است. البته کافی نیست. 

پی‌نوشت 2: مدل توسعه‌ی مرکزگرا به مباحث عمرانی و نسبت تهران و استان‌های مرزی محدود نمی‌شود. شما اگر به نسبت قم و دیگران، دانشگاه شریف و دیگران، تهران و اطراف تهران، دولت و دیگران، صداوسیما و دیگران، و امثال اینها نگاه کنید هم همین منطق را می‌بینید. 

#تهران #خوزستان

@Banizy2

http://l1l.ir/14di


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۵۲

I بازاریابی هدیه‌محور

I درباره‌ی نقش مغفول «هدیه» در اقتصادِ فرهنگ

(بخش اول)

1⃣ «سرانه‌ مطالعه‌ی ایرانی‌ها در هر شبانه‌روز کمتر از 7 دقیقه است.»

جمله‌‌ی بالا که هرازچندگاهی با عددهای متفاوتی تکرار می‌‌شود، فارغ از دقت و ملاک اندازه‌گیری، علامتی است که می‌خواهد توجه ما را به غربتِ فرهنگ در کشور جلب نماید. همان‌گونه که سرانه‌ی مصرف کالاهای فرهنگی در ایرانِ امروز پایین است، خرج کردن برای فرهنگ نیز پدیده‌ای غریب و مهجور است و این واقعیت منحصر در کتاب و روزنامه هم نیست. سینمای داستانی و مستند، تئاتر، موسیقی، خط، نگارگری (از همه‌ی اینها فاخرش منظور نظر است!) مهجورند و درصد کمی از مردم برای آن‌ها پول خرج می‌کنند. مشکل نه ضعف توان اقتصادی، که فرهنگِ غلطِ مصرف است؛ فرهنگی که اصولا مقوله‌ی "فرهنگ" را جزو نیازهای خود نمی‌داند و در نتیجه در سبد مخارج خانوار جایی برای کالای فرهنگی نمی‌بیند. تغییر این فرهنگ، به معنای جا باز کردن برای کالای فرهنگی در سبد مخارج خانوار، سخت است. شما می‌خواهی خرجی بر همه‌ی خرج‌های دیگر که معمولا لب‌به‌لبِ درآمدها هستند اضافه کنی و این کار آسانی نیست. راه آسان‌تر، تغییر محل مصرف سبد خانوار است- بدون دست زدن به ترکیب- و من در این‌باره می‌نویسم.

2⃣ سالانه چه مبلغی صرف «هدیه» برای دوستان و اقوام می‌کنیم؟ 

بیایید تخمین بزنیم؛ فرض کنید:

1/ به طور متوسط هر خانواده‌ی کوچک در سال 10 نوبت به این و آن هدیه می‌دهد. (البته ترویج فرهنگ هدیه دادن و بالابردن این عدد بحث مهم و مستقلی می‌طلبد.)

 2/ به طور متوسط برای هر هدیه 50 هزار تومان صرف می‌شود. (فکر می‌کنم فرض دستِ‌پایینی باشد.)

 3/ حدودا 50 هزار خانواده‌ی جوانِ مذهبی تحصیل‌کرده (یعنی رده سنی 20 تا 40 سال) مخاطب جبهه‌‌ی فرهنگی انقلاب هستند. 

با این حساب ما فقط در قشر جوانِ مذهبی تحصیل‌کرده‌ی جامعه، سالانه نزدیک به 25 میلیارد تومان صرف «هدیه» می‌کنیم. آیا نیمی از این مبلغ نمی‌تواند در بازار کالاهای فرهنگی خرج شود؟ دقت کنید که این عدد (12.5 میلیارد تومان) تقریبا 20 درصد ارزش کل تولیدات جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی در سال است.

#مخاطب #اقتصاد_مقاومتی #سبک‌_زندگی_اسلامی_ایرانی

@Banizy2

http://l1l.ir/11nn


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۵۸

I بازاریابی هدیه‌محور

I درباره‌ی نقش مغفول «هدیه» در اقتصادِ فرهنگ

(بخش دوم)

3⃣ محصول فرهنگی بی‌ارزش است

وقتی شما محصول خوراکی تولید می‌کنید، مشتری (مصرف کننده) متناسب با نیاز و میل طبیعی خود به غذا (گرسنگی) به سراغ شما می‌آید و خرید می‌کند. اگر هم گرسنه نباشد کافیست مقداری بوی مطبوع راه بیندازید برای جلب مشتری! (تبلیغات) اما این مدل ساده‌ی جلب مشتری که در بازاریابی اکثر محصولات مورد استفاده واقع می‌شود، در مورد محصولات فرهنگی با چالش‌هایی روبروست که یکی از آن‌ها "عدم احساس نیاز" مصرف کننده است؛ کالاهای فرهنگی که با هدف اثربخشی (و نه درآمدزایی) تولید شده‌اند در بسیاری از اوقات ارزشی خلق می‌کنند که برای مصرف کننده بی‌ارزش است. راه حل چیست؟ یکی از راه‌حل‌های مرسوم خلق ارزش‌های جانبیِ ملموس است که هر چند هدف اصلی تولید کالای فرهنگی نبوده، ولی برای مصرف کننده ذی‌قیمت است و حاضر است برای آن‌ها پول خرج کند. برای مثال اضافه کردن سرگرمی -به عنوان عامل جذابیت- به مجموعه‌ی کارکردهای محصول فرهنگی(مثلا استفاده از شعر و داستان) و یا تعریف محصول در قالب سرگرمی(سینما و انیمیشن و بازی‌های رایانه‌ای) در همین راستا صورت می‌گیرد.

4⃣ مشتری را از مصرف کننده تفکیک کنید

اما مشکل پیش‌گفته راه حل دیگری نیز دارد: تفکیک میان مشتری و مصرف کننده. اگر مصرف کننده ارزشی برای محصول فرهنگی شما قائل نیست و بابت آن پول خرج نمی‌کند، به دنبال کسی بگردید که ارزش محصول را درک می‌کند و حاضر است برای آن خرج کند(مشتری). می‌توانید از این طریق محصول خود را به دست مصرف کننده‌ی اصلی برسانید. تعامل تولیدکنندگان محصولات فرهنگی با سازمان‌های مختلف حاکمیتی که بودجه‌ی فرهنگی دارند و موظفند محصولات فرهنگی را به رایگان به دست مصرف کننده برسانند (از قبیل صداوسیما) در همین مدل قابل توجیه است. اما این مدل دو اشکال عمده دارد: 

اول. مشتری که این بار نقش توزیع کننده‌ی محصول فرهنگی ظاهر می‌شود، شناخت دقیقی از مصرف کننده ندارد و غالبا به صورت کور و یک‌طرفه اقدام به توزیع محصول خریداری شده می‌کند، فلذا کتاب‌ها در کتابخانه و لوح‌های فشرده در قفسه‌ها و فیلم‌های صداوسیما روی آنتن می‌مانند و کسی به آن‌ها توجه نمی‌کند. 

دوم. مصرف کننده به توزیع کننده اعتماد ندارد، یا به عبارت بهتر دلیلی نمی‌بیند که وقت خود را با مصرف محصولی که توزیع کننده در اختیارش گذاشته -ولو به رایگان- هدر بدهد. 

5⃣ به جای کریستال، فیلم و کتاب هدیه بدهید!

فکر کنم حالا دیگر نقش «هدیه» در این چرخه مشخص شده باشد: وقتی کسی برای عزیزی هدیه می‌گیرد، به ارزش هدیه‌ای که می‌گیرد و نیز نیاز طرف مقابل (مخاطب/ مصرف کننده) واقف است و دقیق انتخاب می‌کند، به صورت پیش فرض حاضر است برای این هدیه پول خرج کند (چرا که هدیه جزئی از سبد هزینه‌ی خانوار است)، و هدیه را با علاقه و محبت به طرف مقابل می‌دهد که شانس مصرف و اثرگذاری محصول فرهنگی را بالا می‌برد. مگر نه این است که یکی از چالش‌های تکراری خانواده‌های مذهبی موقع هدیه دادن به دیگران، این است که چه چیزی هدیه بدهیم؟ و در بسیاری از اوقات نهایتا از سر اجبار به هدیه‌ای تکراری و کم‌ارزش رضایت می‌دهند؟ بهتر نیست به جای گوشی و تبلت و کریستال و کفش و کلاه، به یکدیگر کالای فرهنگی هدیه بدهیم؟ 

⬅️ نتیجه:

روی اصلی این سخن با تولیدکنندگان محصولات فرهنگی است. اتخاذ رویکرد "هدیه‌محوری" در بازاریابی محصولات فرهنگی، مستلزم تغییرات اساسی در چرخه‌ی تولید و عرضه و به خصوص شیوه‌ی تبلیغات، بسته‌بندی، فروش و توزیع محصولات است. مطمئن باشید که پیشنهادهای خوب مورد استقبال قرار خواهند گرفت؛ عید نوروز نزدیک است، از حالا باید به فکر بود!

#مخاطب #اقتصاد_مقاومتی #سبک‌_زندگی_اسلامی_ایرانی

@Banizy2

http://l1l.ir/11nm


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۵۶

I مرد زمانه‌ی خودتان باشید

رهبر انقلاب

3 شهریور 1389

:

مرد زمانه‌ی خودتان باشید، آدم زمانه‌ی خودتان باشید. زمانه‌ی شما، زمانه‌ی مهمّی است. بنده در این خطّ تاریخ طولانی ایران، بخصوص قسمت بعد از اسلام، خیلی رفت‌وآمد کرده‌ام - سلسله‌هایش، احوال اجتماعی کشور، احوال سیاسی کشور، جنگها، پادشاهی‌ها - گمان نمی‌کنم در تمام این هزار و اندی سال، کشور حادثه‌ای به عظمت حادثه‌ی انقلاب اسلامی به خود دیده باشد. به عظمت این حادثه، من حادثه‌ای سراغ ندارم که کشور ما به خود دیده باشد. ما تلخی‌های بزرگی داشته‌ایم؛ امّا فتوحات بزرگ که یک ملّت این‌جور ناگهان بشکفد، این‌جور ناگهان رشد کند، این‌جور ناگهان همه‌ی این حصارهای گوناگون را که دور او به حالت مصنوعی چیده بودند، به هم بریزد، قد بکشد، سر بلند کند و وضعش در ظرف بیست سی سال این تغییر عظیم را بکند، هرگز چنین چیزی در کشور رخ نداده بود. بله، سلسله‌هایی آمدند، پادشاهی‌هایی شکل گرفتند، کشور هم در دوره‌ی آنها اقتدار نظامی و سیاسی و غیره پیدا کرده است؛ اما آن ربطی به مردم نداشته. مثلاً یک شاه عبّاسی، یک شاه طهماسبی، یک اسماعیل صفوی‌ای آمدند یک کارهایی کردند. پادشاهی آنها با پادشاهی پادشاه قبلشان و پادشاه بعدشان تفاوتی نداشته؛ همان زورگویی، همان تحکّم، همان تملّک. مردم در اینجا نقشی نداشتند. اینکه مردم کشور این‌جور هوشیارانه، اینجور شجاعانه، این‌جور دلاورانه وارد میدان‌های سیاسی بشوند، وارد میدانهای نظامی بشوند، وارد میدان‌های اجتماعی بشوند، این رشد را پیدا کنند، اصلاً وجود نداشته. در طول تاریخِ ما هیچ جا چنین چیزی وجود نداشته؛ من ندیدم. هر کس دیده، بیاید نمونه‌اش را بگوید.

خوب، این مزرع مهمّی است برای رشد فرهنگ، اندیشه و هنر - یعنی بخشی که شماها باید متصدّی‌اش باشید - از این استفاده کنید، این زمانه را تصویر کنید، با این تصویرِ خودتان زمانه را غنی کنید.

#انقلاب_اسلامی #رهبری

@Banizy2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۱

I آرمان‌شهری که نیست

I به بهانه‌ی فرود کابوس #ترامپ بر سرِ رویای آمریکایی 

غرب،

آن‌ "جای بهتر"ی است که از ناخواستنی‌های زندگی کنونی (مثلا در ایرانِ امروز) خالیست و در مقابل هر کدام از این ناخواستنی‌ها، بدلِ بهتری معرفی می‌کند. این "جای بهتر" لزوما مصداق خارجی ندارد؛ مکانی جغرافیایی با مختصات و مقتضیات مشخص -که در نتیجه نوع خاصی از زندگی را فراهم می‌سازد- نیست، و از این جهت به "آرمان‌شهر" نزدیک می‌شود. آن‌هایی که قبله‌ی آمال‌شان غرب است، نوعا تصوری اینگونه از غرب دارند. حتما می‌پرسید که این را از کجا می‌گویم؟ نگاه کنید به مجموعِ تصاویری که از زندگی در غرب نزد این گروه شکل گرفته و در گفتگوهای روزمره و رسمی بروز می‌یابد. این تصاویر اجتماعی‌ از تمام خواستنی‌هایی است که از ژاپن و مالزی تا ایالات متحده و کانادا یافت می‌شود، یا گمان می‌رود که یافت می‌شود:

- طبیعت فوق العاده‌ی آمریکا

- رفاه عمومی کشورهای اسکاندیناوی

- رشد اقتصادی چین

- قاطعیت برخورد با مفسدان اقتصادی در شرق آسیا

- زندگی ارزان در ترکیه

- نظام سلامت آلمان و انگلستان

- زندگی اسلامی در مالزی و اندونزی

- اتومبیل‌های بالامدلِ ارزان‌قیمت در عراق!

و دیگر خبری از عدم امنیت عراق و تلاطم‌های ترکیه و استثمار نیروی کار در چین و یخ‌زدگی حوزه‌ی اسکاندیناوی و قتل و جنایت و اختلاف طبقاتی آمریکا و ... نیست.

پی‌نوشت: 

اتفاقا شاید ترامپ شخصیت مناسبی برای تحقق American Dream باشد، ولی به هر حال نسخه‌ی وطنیِ «رویای آمریکایی» را به چالش کشیده است.

#ترامپ #آمریکا #غرب

@Banizy2

http://l1l.ir/121q


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۵۸