کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

پس از چهل سال: معضل اِجمال‌‎

@Banizy2

انقلاب اسلامی به سن #چهل_سالگی رسیده و اذهان خودی و غیرخودی حول ارزیابی دستاوردهای آن جولان می‌کند؛ احتمالا به زودی بروزات این جَوَلان را پرشدت‌تر از گذشته خواهیم دید، پس ما شروع می‌کنیم!:

🔸یکی از نقاط ضعف انقلاب ما #اجمالی_ماندن آن است؛ به عبارت دیگر انقلاب و اندیشه‌ی انقلابی آن‌طور که بایسته و شایسته است بسط پیدا نکرده. بسیط مانده، دوخطش دوصفحه نشده، آرمان‌هایش نظریه خلق نکرده، نظریه‌هایش هدف تولید نکرده، اهدافش به برنامه نرسیده، برنامه‌هایش به خروجی نرسیده، خروجی‌هایش منتشر نشده، منتشر شده‌هایش بازفرآوری نشده و ... 

🔹برای مثال آرمان #استقلال را در نظر بگیرید. ما چقدر توانسته‌ایم برای این #آرمان (شعار) چارچوب نظری بسازیم و کتاب بنویسیم و با نظریه‌های معارض (از قبیل جهانی شدن) رقابت نظری کنیم؟ چقدر توانسته‌ایم اهمیت و ضرورت این آرمان بلند را به نسل جدید منتقل کنیم و از دل آن #عزت_ملی و غرور میهنی و غیرت اسلامی بیرون بکشیم؟ آیا موفق شده‌ایم تطابق نعل‌به‌نعل این آرمان با #منافع_ملی را نشان بدهیم؟ آیا در گام بعد توانسته‌ایم برای این آرمان بلند هدف‌گذاری‌های منطقی داشته باشیم و بعد برنامه‌ریزی کنیم؟ مثلا برای #استقلال_اقتصادی شاخص‌هایی معین کنیم و برنامه‌ای ده-بیست ساله و مورد وفاق ملی برای آن طراحی کنیم؟  آیا توانسته‌ایم دستاوردهای‌مان را در حوزه‌ی استقلال - مثلا #استقلال_سیاسی- نشر بدهیم و به باوری عمومی تبدیل کنیم و میوه‌ی #احساس_عزت را بچینیم؟  

@Banizy2

🔹آیا توانسته‌ایم تاریخ کشورمان را در سده‌های اخیر با #عینک استقلال بازنگری کنیم و در منظر عموم مردم قرار بدهیم؟ و نشان بدهیم که چه خون‌های ارزشمندی پای این آرمان فدا شده است و در این راه چه خیانت‌ها از سر گذرانده‌ایم؟ آیا توانسته‌ایم امیرکبیرها و جنگلی‌ها و میرمَهناها و مبارزات مشروطه و نهضت ملی و انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را به عقبه‌ی استقلال‌خواهی این ملت تبدیل کنیم (نشان بدهیم) تا امروز این‌گونه منفعلانه در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی از دولت جمهوری اسلامی خنجر نخوریم؟! چرا امروز باید شعار رابطه با آمریکا رای جمع کند؟ چرا باید کودکان ما (به تبعیت از والدین‌شان) پیش و بیش از زبان فارسی به زبان انگلیسی علاقه‌مند باشند؟ چرا باید اجناس ایرانی در داخل کشورمان با برچسب‌های خارجی فروش برود؟ به نظر من یکی از ریشه‌های مهم، بسیط ماندن آرمان استقلال است. هرچند همه‌ی اشکالات متوجه جمهوری چهل‌ساله‌ی اسلامی نیست و کارهای خوبی نیز در این چهل سال صورت گرفته، ولی با آن‌چه لازم است و انتظار داریم فاصله زیاد است.

🔸#استقلال صرفا یک مثال بود؛ به گونه‌ای مشابه می‌توانیم باقی آرمان‌های انقلاب اسلامی را هم مرور کنیم و به‌گمانم کم‌وبیش آن‌ها نیز در #اجمال مانده‌اند. ما ناقل آرمان‌ها بوده‌ایم (و این موفقیت بزرگ و کم‌نظیری برای یک انقلاب است) اما هنوز این معادن بی‌نظیر را استخراج نکرده‌ایم و به کار نینداخته‌ایم. انقلاب نیازمند #کشف و #بسط است. 

▫️پی‌نوشت: 

یکی از شواهد غم‌انگیز بر مدعای این نوشته (اجمالی ماندن) این است که هرگاه بخواهید بسط شعارهای انقلاب را ارزیابی کنید، چه در لایه‌ی نظریه‌پردازی و تشریح ضرورت و اهمیت و چه در لایه‌ی برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری و -با کمال تاسف- حتی در لایه‌‌ی انتشار و بازفرآوری خروجی‌ها، اکثرا به بیانات و نوشته‌های امام و رهبر انقلاب می‌رسید. این یعنی لایه‌های بعدی حاکمیت در جمهوری اسلامی عموما به جای بسط دادن مفاهیم و افزودن و پربار کردن این درخت به تکرار و تکرار و باز هم تکرار مشغولند. اگر این درد را بپذیریم، باید در فرصتی دیگر به ریشه‌یابی و درمان بپردازیم.

#انقلاب_اسلامی #آسیب_شناسی #چهل_سالگی #آرمان

@Banizy2

http://l1l.ir/4eps

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۰۰



@Banizy2

📷 http://yon.ir/3WU8y

🔹 #تهاجم_فرهنگی چیست؟ هجوم نرم دشمن به ارزش‌ها! بیش از دو دهه از رواج ادبیات تهاجم فرهنگی در کشور ما می‌گذرد و این تعریفِ عرف‌شده از تهاجم فرهنگی -ولو اینکه نزدیک‌ترین تعریف به واقعیت تهاجم فرهنگی باشد- اجازه نمی‌دهد که این پدیده به دغدغه‌ای همگانی (در میان مردم) تبدیل شود. این تعریف و گره زدن سفت و سخت تهاجم فرهنگی به ارزش‌ها (که غالبا از آن ارزش‌های دینی فهم می‌شود) لااقل از دو بُعد محدودکننده است:

۱. همه‌ی مردم #فدایی دین نیستند و بنابراین به خطرافتادن ارزش‌های دینی را مهم و حیاتی تلقی نمی‌کنند. به تعبیر دیگر آن‌ها ارزش‌های دینی را کالایی #لوکس تلقی می‌کنند که ربط مستقیمی به زندگی ایشان ندارد، فلذا از دایره‌ی دغدغه‌هایشان خارج است.

۲. ارزش‌ها یا همان ارزش‌های دینی، -به غلط- در نظر عامه‌ی مردم صاحبانی دارند، فلذا وظیفه‌ی حفظ یا حراست از آن‌ها نیز بر عهده‌ی #دیگران است.

مورد دوم به خصوص وقتی تشدید می‌شود، که تهاجم فرهنگی در اولین قدم‌ها به سراغ همان #دیگران می‌رود و چهره و وجهه‌ی ایشان را در نظر جامعه تخریب می‌کند. در نتیجه گزاره‌ی ابتدایی پیش می‌رود و به تدریج این جمع‌بندی پررنگ می‌شود که: اگر این #دیگران نماینده و نگهبان ارزش‌ها هستند، اساسا چرا باید ارزش‌ها را حفظ کرد؟

@Banizy2

🔸 امروز مطلبی می‌خواندم از دکتر محسنیان راد (مقاله‌ای خواندنی با عنوان آسیب‌شناسی مخاطب‌پنداری http://l1l.ir/3lsb)؛ در انتهای این مقاله ایشان در قالب مثالی جالب به تصمیم‌گیران و برنامه‌ریزان [حاکمیت] توصیه می‌کنند که آگاهی مخاطبان‌شان را از مقوله‌ی #تداخل_فرهنگی بالا ببرند: 

📝 «داروسازان گیاهی و سنتی ایران معتقد بودند که برخی مواد غذایی همچون خربزه و عسل را نباید با هم خورد، زیرا به مشکلات گوارشی منجر خواهد شد که به آن «تداخل» می‌گفتند. جوامع مسلمان نیز باید بیاموزند که برخی تولیدات رسانه‌ای جوامع غربی در نظام ارزشی آنان به پدیده‌ای منتهی خواهد شد که می‌توان آن را #تداخل_فرهنگی نامید.»

یعنی فارغ از ارزش ذاتی تولیدات رسانه‌ای مهاجم، باید دانست که این تولیدات با نوع زیست ما هم‌خوانی ندارند و سرانجام ما را دچار تداخل و #تعارض خواهند کرد. یقینا قرائت‌هایی این‌چنین از پدیده‌ی تهاجم فرهنگی باوجود نواقصی که دارد، همه‌فهم‌تر خواهد بود چرا که #تداخل_فرهنگی از منافع #دیگران سخن نمی‌گوید، بلکه مستقیما به منافع #من و خانواده‌ی من اشاره دارد و بنابراین ملموس‌تر است. دقت کنید که از این سخن به هیچ‌وجه نباید توصیه به تقلیل مفاهیم ارزشی یا کم‌رنگ کردن مفاهیم ضدارزشی را برداشت نمود؛ حرف اصلی این است:

✅ ما باید بتوانیم در عین حفظ معنای تهاجم فرهنگی و حقیقت آن (که در ذات خود دشمنی و تهاجم را دارد)، این مفهوم را متناسب با اقشار گوناگون و گرایش‌های مختلف مذهبی و سیاسی #بازتعریف کنیم تا در گستره‌ای وسیع فهم شده و #همگانی شود. فرض کنید که همین امروز با تهاجم نظامی آمریکا مواجه شویم؛ آیا برای بسیج عمومی ملت می‌توان بر تعریفی از جنگ نظامی که هدفش سرنگونی نظام اسلامی است تکیه کرد؟ مسلما نه. در چنین شرایطی باید بتوانیم در انواع بسته‌بندی‌ها و متناسب با انگیزه‌های پایه‌ی اقشار گوناگون (از قبیل: حفظ جان، مال، ناموس، عزت، و در راس همه‌ی این‌ها اعتقادات و ارزش‌های دینی) شرایط نبرد را بازتعریف کنیم.

 ▫️ پی‌نوشت: تهاجم فرهنگی صرفا یک نمونه است و می‌توان به‌جای آن بسیاری از مفاهیم دیگر را نام برد که هم‌زاد جمهوری اسلامی‌اند و متاسفانه #بسیط مانده‌اند: استقلال، حجاب، ولایت فقیه، حمایت از فلسطین، نفی نظام سلطه و ... . کسی نیست که این مفاهیم را به زبان روز و برای اقشار گوناگون توضیح دهد و نشان دهد که موضع جمهوری اسلامی در قبال آن‌ها یک موضع #عقلانی است و نه صرفا سیاسی؛ انصافا کم‌کاریم!

#چهل‌سالگی #انقلاب_اسلامی #تهاجم_فرهنگی #رسانه

@Banizy2


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۳

آرمانم آرزوست!

در لزوم خودآگاهی تاریخی ملت ما

 

 

1.  پویایی، رشد و حرکت الزاماتی داردً که از جمله‌ی آن‌ها «هدفمندی» است. طبیعتا آنهایی که برای خود هدف و مقصدی ندارند، منفعل و زیردست خواهند بود.  تو کوری را فرض کن که هیچ جایی را نمی‌بیند؛ لاجرم باید بینایی بیاید و دستش را بگیرد و به سوی مقصد ببرد. یک مرحله‌ جلوتر کورمغزی است، که در این حالت باید دیگران مقصد را هم مشخص کنند و جنابِ کور را به آن سمت بکشند. مردم و ملتی که هدف ندارند، به واقع کورند.

2.   هدفمندی تا وقتی ناظر به افراد تعریف شود و در همین لایه بماند، شاید بتواند مردمی شاداب و پرتلاش بپروراند؛ ولی برای حرکت جمعی و تمدن‌ساز، اولا به هویت جمعی نیاز است. این هویت جمعی همان چیزیست که برپایه مشترکات شکل می‌گیرد و «ملت» (یا امت) را شکل می‌دهد. و ثانیا بایستی ملت به خودآگاهی تاریخی برسد و برای خود افقی در نظر داشته باشد که به سمت آن حرکت کند. تنها در این صورت است که مفاهیمی چون فداکاری و «ایثار» معنا می‌یابند. ناگفته پیداست که بسیار کم‌اند ملت‌هایی که این دو شرط را تامین کرده باشند، یعنی تعریفی قوی از خود ارائه کنند و بعد به سوی هدفی مشترک به راه بیفتند. شاید عدد آن‌ها در دنیای امروز به تعداد انگشتان دو دست نرسد، ولی قطعا ملت ایران یکی از این معدود ملت‌هاست.

3.   انقلاب اسلامی آمد و نسخه‌ای برای هویت جمعی ما عرضه کرد؛ هویتی که نه بر پایه‌ی نژاد و زبان و جغرافیای مشترک، که بر محور عقیده و ایمان اسلامی شکل گرفته بود. مفاهیمی چون مبارزه با استکبار و آمریکا، مقاومت اسلامی و جهانی، تبعیت از ولایت فقیه، جبهه‌ی مستضعفین و ... همگی هویت‌بخش ملت ایران شدند و این بار آحاد مردم (به مدارج البته) خود را نه در معادله‌های فردی، که در جبهه‌ای گسترده بازتعریف کردند. انقلاب نه تنها هویت‌بخش ملت ایران شد، بلکه در بعد دوم (یعنی تعیین هدف) نیز حرف‌های جدید به صحنه آورد و با پیوند زدن انقلاب اسلامی با مفهوم انتظار، از افق تمدن نوین اسلامی و حکومت مستضعفین و آزادی قدس و «اهتزاز پرچم لا اله الا الله بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری» سخن گفت. این‌گونه بود که مردم هر آن‌چه داشتند به صحنه آوردند و  و ایثارها و مقاومت‌ها رخ‌نمایی کرد. و حتی بالاتر، چنان تصویری به دنیا نشان دادند که عملا چشم ملت‌های دیگر را هم گرفت و ایده‌ی انقلاب اسلامی بازتولید شد و هسته‌های مقاومت در لبنان و فلسطین و بوسنی و کشمیر شکل گرفت. 

4.   اما هنوز جای کار بسیار است. صبر دو وجه دارد: تحمل و پایداری، و البته پایداری سخت‌تر از تحمل است. ملت ما در کوران فشارها و سختی‌های اوایل انقلاب تحمل بسیار خوبی از خود نشان داد و تا امروز هم نشان داده است که صبر بسیار بالایی در برابر مصایب و سختی‌ها دارد. اما بعد از جنگ انقلاب وارد مرحله‌ی جدیدی شد که نیاز به پایداری داشت. بعد از فروکش کردن آتش جنگ نظامی و با سیاست‌های توسعه‌ای اعلامی و اعمالی، فردیت بار دیگر در جامعه‌ی ما تقویت شد و نگاه مردم دوباره بر معادلات شخصی از قبیل رفاه زندگی، پیشرفت شغلی، تامین آتیه‌ی فردی و خانوادگی، آموزش شخصی، و ... متمرکز شد. این ماجرای اکثریت جامعه بود و متاسفانه اقلیتی که هنوز دغدغه‌ی هویت جمعی و اهداف تمدنی در سرداشتند هم اکثریت‌شان این شئون را به حاکمیت سپردند و خود موضع منتقد را پسندیدند. 


5.  بعد از گذشت نزدیک به 30 سال از دوره‌ی جنگ، نمود این وضعیت را در بسیاری از امور ریز و درشت جامعه‌ی امروز ایران می‌توانیم ببینیم، و متاسفانه قشر مذهبی و حتی حزب اللهی نیز از این جرگه بیرون نیستند:

·  عدم ثبات در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها و فراگیر شدن نگاه سیاسی و جناحی بر (تقریبا) همه‌ی امور مملکتی.

·  رشد سوداگری و مطالبه‌ی یک شبه پول‌دار شدن و گسترش یافتن آن در اقشار مختلف از کارمند جزء گرفته تا کاسبِ خرد و دانشجو و ... که زشتی آن را در رشد حبابی قیمت مسکن و دلار و طلا می‌بینیم.

·   فقدان عزم ملی برای حل مشکلات روزمره؛ از جمله: مشکل ترافیک، آلودگی‌ هوا و خودروهای تک سرنشین، که همه با علم به این‌که این مشکل بدون مشارکت عمومی حل نمی‌شود، و دود اتومبیل ما خود ما را آزار خواهد داد، در عین ناباوری، حاضر به ذره‌ای کوتاه آمدن نیستند. یا مثلا مشکل تولید ملی و مصرف کالاهای خارجی، که علی‌رغم بدیهی بودن مطلب، عزم ملی خاصی نه در مردم و نه حتی در مسئولین بر نمی‌انگیزد.

·   منفعل شدن جامعه نسبت به فسادها و ناهنجاری‌های گوناگون (فراموشی نهی از منکر)، و اکتفا به غُر زدن بر سر حکومت و بازنشر مطالب طنز در شبکه‌های اجتماعی!

·    مدرک‌گرایی، رشد نامتوازن آموزش عالی و مهاجرت وسیع نخبگان؛ متاسفانه اکثریت نخبگان و قشر تحصیل‌کرده‌ی ما به صورت کور در پی منافع فردی دست و پا میزنند و کسی به فکر مسئولیت اجتماعی و رفع نیازهای کشور و ... نیست.

·   شدت بالای مطالبه‌ی حل مشکلات محلی(عمدتا زیرساختی) از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به نسبت مسائل ملی و فراملی؛ که البته در خود نمایندگان هم شیوع دارد.

و مواردی از این دست که می‌توان باز هم شمرد و شمرد. این‌ها نشانه‌‌هایی است از غلبه‌ی نگاه‌های منفعت‌طلبانه‌ی کوتاه‌مدتِ فردی و گروهی، بر نگاه‌های بلند تمدنیِ مبتنی بر ارزش‌های جمعی. و نکته اینجاست که انقلاب آمده بود تا ما را از لاک فردیت و نگاه مادی و ذلت‌بار به دنیا خارج کند.

  

6.  اما راه‌حل چیست؟ احیای همان دو مولفه‌ای که غبار گرفته‌اند: اول، بازسازی و تقویت هویت جمعی و دوم، بازخوانی آرمان‌ها و بلند‌تر کردن نگاه‌ها. ما در کنار هویت فردی و خانوادگی، هویت‌های فراگیرتری در جامعه نیاز داریم که مردم را دور هم جمع کند و زمینه‌ی اقدام مشترک را فراهم آورد. نه این‌که هویت‌های این‌چنینی الان وجود ندارند، بلکه به بازشناسی و تقویت و گسترش آن‌ها نیاز داریم. و از طرف دیگر بازخوانی آرمان‌های انقلاب و امام می‌تواند جامعه‌ی ما را از این روزمرگی  نجات دهد و باب جهاد و ایثار را مجددا باز کند؛ ما می‌خواهیم آمریکا را سرجایش بنشانیم، ما می‌خواهیم اسلامِ ناب ائمه را در صحنه‌ی عمل پیاده کنیم، می‌خواهیم جبهه‌ی جهانی مستضعفین تشکیل دهیم، می‌خواهیم فساد و بی‌عدالتی را ریشه‌کن کنیم، می‌خواهیم راه سیدالشهدا را ادامه دهیم... راهپیمایی میلیونی اربعین از این جهت حائز اهمیت است. ماجرای اربعین مرزهای جغرافیایی و منافع فردی را -ولو برای مدتی محدود- در می‌نوردد، هدف مشترکی را به یاد می‌آورد و جمعیتی عظیم را -که به جبر دنیای امروز تکه‌تکه و در فضای مجازی محصور شده‌اند- چهره به چهره و هم‌نفس و هم‌گام می‌کند.  احیای جهاد سازندگی و خدمت به محرومین (چه در قالب گروه‌های دانشجویی و چه گروه‌های مردمی و در سطح محلات) اقدام موثر دیگری است که از یک طرف به ایجاد هویت جمعی، احیای اخوت و برادری در جامعه‌ی اسلامی، و اصلاح تحلیل‌های اجتماعی ما کمک می‌کند، و از طرف دیگر دغدغه‌ی دیگران را به عنوان جایگزین دغدغه‌های نازل فردی به سبد خانواده‌های ما اضافه خواهد کرد و بسیار مهم است. تقویت و تازه‌کردن ایده‌ی ناب بسیج 20 میلیونی که در اقشار گوناگون گسترده است راه‌حل بسیاری از مسائل و مشکلات اجتماعی ماست، به شرط اینکه با متن زندگی‌ها و مسائل مردم گره بخورد و صرفا کارکرد برگزاری برنامه و مراسم نداشته باشد. استقبال و زنده نگه داشتن یاد شهدا و به ویژه شهدای مدافع حرم که به واقع ستارگانی هستند که در آسمان ملت ما می‌درخشند، و ما را متوجه تفاوت مقیاس می‌کنند!: ما درگیر جزئیات و مسائل پیش پا افتاده‌ایم، و شهدای مدافع حرم از مرزها عبور کرده‌اند و به اهدافی با عمق سال نوری چشم‌ دوخته‌اند. مواردی که ذکر شد صرفا نمونه‌هایی بود در جهت احیای هویت جمعی و زدودن غبارها از آرمان‌ها. حتما می‌توانیم ده‌ها راهکار دیگر که بدیع و متناسب با شرایط روز باشند بیابیم یا خلق کنیم.

 

7.   ما به فداکاری احتیاج داریم. هیچ چیزی مثل ایثار و فداکاری نمی‌تواند حقانیت راه و هدف را در دل مردم اثبات کند. یکی از رموز همه‌گیر شدن محبت حضرت امام حسین علیه السلام در اقشار مختلف مردم، همین است که ایشان هرچه داشتند فدا کردند و جای هیچ شائبه‌ای برای منافع شخصی و گروهی باقی نماند. فداکاری هم فقط به بذل جان نیست (که البته خیلی مهم است). گذشتن از مال، گذشتن از پست و مقام، گذشتن از آبرو در جایی که لازم باشد، گذشتن از انواع و اقسام مولفه‌های پیشرفت فردی که اکثریت جامعه برای آن‌ها سر و دست می‌شکنند... اگر جامعه‌ی حزب اللهی ما به دنبال زدودن رخوت و احیای روحیه‌ی انقلابی در جامعه است، راه همین است: ایثار و فداکاری.

 


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۷:۵۹

 

#جنبش_تلگرامی_حزب الله

برسد به دست مولفانِ کانال‌دار!

 

 

 

  

هر دم از این باغ بری می‌رسد

تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد

 

این روزها و از چند ماه پیش، پی‌درپی شاهد تاسیس کانال‌های تلگرامی جوانان حزب اللهی هستیم. این کانال‌ها ویژگی‌های نوعا مشترکی دارند:

1.       به صورت فردی اداره می‌شوند و بازتاب‌دهنده‌ی نظرات "یک نفر" هستند.

2.       از سر دغدغه تاسیس شده‌اند و به مباحث روز سیاسی-اجتماعی می‌پردازند و در آن‌ها کمتر رنگِ زندگی شخصی دیده می‌شود.

3.       اغلب در حدود چند هزار نفر(k2 تا k5) عضو دارند و البته معدود کانال‌هایی هستند که تا حدود 20 هزار نفر پیش رفته‌اند.[1]

این پدیده‌ی نوظهور از جهت اینکه بخش بزرگی از جوانانِ عمدتا تحصیل‌کرده‌ی حزب اللهی را در برمی‌گیرد (برآورد من حدود 200 مولف و 30 هزار نفر مخاطب است) و هنوز هم در حال گسترش است، ارزش تحلیل کردن دارد. این پدیده مولود چه تحولاتی است و چه آینده‌ای را رغم خواهد زد؟ نقاط ضعف و قوت آن کدام است؟ چقدر امکان اثرگذاری دارد؟ چه بخشی از جامعه‌ی ما را مخاطب خود قرار می‌دهد؟ اگر مجموعا این پدیده را در جهت ترویج گفتمان حزب الله در جامعه بدانیم، چه الزاماتی در پیش و پس آن وجود دارد و وضعیت در این حوزه‌ها چگونه است؟ سعی میکنم در ادامه به این سوال‌ها به اختصار بپردازم و خوشحال می‌شوم اگر تحلیل متفاوت شما را هم بشنوم.

 

 

 

1)      ریشه‌یابی یا "چرا کانال‌ها تاسیس می‌شوند؟"

1.1.  ناامیدی جوانان حزب اللهی از کانال‌های رسمی:: جوانان حزب اللهی از اینکه کانال‌های رسمی و چهره‌های شاخص و تریبون‌دار حرف‌های آن‌ها را بزنند و با صراحت هم بزنند، ناامید شده‌اند. وقتی امیدی به تریبون‌های نمازجمعه، صدا و سیما، روزنامه‌ها، نمایندگان مجلس و ... نیست، و بدتر از آن وقتی از تشکل‌های دانشجویی هم صدای رسایی بلند نمی‌شود، گروهی ترجیح می‌دهند بدون هزینه‌ کانالی بسازند و حرف‌هایشان را داخل آن بریزند، به امید این‌که حرف‌هایشان را عده‌ای ولو محدود بشنوند و یا لااقل سینه‌ی سنگین‌شان را خالی کنند.

1.2.  ترغیب رهبر انقلاب به حرکت خودجوش جوانان در عرصه فرهنگی و تاکید مکرر ایشان بر ضرورت تبیین آرمان‌ها:: در دو-سه سال گذشته رهبر انقلاب مکررا بر ضرورت ورود خودجوش جوانان به حوزه‌ی فرهنگ تاکید کرده‌اند و در مورد نوع کار هم در دفعات متعدد خواسته‌اند که مبانی "تبیین" شود. این‌که مسئولان (به عنوان مخاطبین اصلی فرمایش رهبری) در حمایت از حرکت‌های خودجوش فرهنگی چه کرده‌اند بماند، ولی لااقل جوانان چنین میدانی را برای خود باز دیده‌اند و تلاش کرده‌اند تا در مدار قرار بگیرند و هر چقدر دست و ذهن‌شان توان دارد تبیین کنند.

1.3.  رکود سایر فعالیت‌های امت حزب الله (متاثر از وضعیت کلی کشور و نیز انزوا در دولت جدید) و در نتیجه سرخوردگی و روی آوردن به حوزه‌های فردی و نظری:: عامل موثر دیگر در ظهور پدیده‌ی #جنبش_تلگرامی_حزب الله آن است که به صورت ناخواسته (و در واقع با قاعده‌ی توفیق اجباری) این جماعت از حوزه‌های اجرایی کنار گذاشته شده است. این افول که با ظهور دولت آقای روحانی شروع شده و هنوز هم در حال اوج‌گیری است، هم به رویکردهای دولت جدید در انزوای حزب اللهی‌های افراطی(!) برمی‌گردد و هم متاثر از فضای رکود حاکم بر کشور است که فعالیت‌های فرهنگی را هم به تعطیلی یا بی‌رونقی کشانده است.

1.4.  عبرت نسل جوان حزب اللهی از تحولات حوزه‌ی مطبوعات در دوران اصلاحات و نیز اهمیت و اثرگذاری رسانه در جریان فتنه‌ی سال 88:: یکی از ارزش‌مندترین عبرت‌ها و تجربیاتی که طی دو دهه‌ی اخیر در متن جامعه‌ی ما و به خصوص بدنه‌ی حزب الله جاافتاده است، اهمیت و اثرگذاری رسانه‌ها و لزوم توجه ویژه به این حوزه است. جوانان حزب اللهی پیرو تحولات عجیب و غریب مطبوعاتی دهه‌ی هفتاد و ماجراهای شگفت فتنه‌ی 88 (که اساسا به دلیل نقش‌آفرینی رسانه‌ها "فتنه" شد) عمیقا دریافته‌اند که اولا رسانه‌ها در تحولات اجتماعی نقشی بسیار کلیدی دارند و ثانیا رسانه‌های اثرگذار فعلی عمدتا در اختیار یا در پازل دشمن است. شکل‌گیری پدیده‌های مبارکی چون شبکه افق، جشنواره عمار، ده‌ها سایت خبری و تحلیلی و گروه‌های کوچک و بزرگی که به صورت خودجوش در عرصه‌ی فرهنگ و رسانه فعال شده‌اند و نیز حضور پررنگ جوانان حزب اللهی در شبکه‌های اجتماعی نوظهور از قبیل اینستاگرام، گوگل پلاس و تلگرام (با توجه به جا ماندن از فیس بوک و تویتر) از همین منظر قابل تحلیل است. #جنبش_تلگرامی_حزب الله و تاسیس کانال‌های مورد بحث هم در ادامه‌ی همین مسیر و علی الحساب نقطه‌ی اوج آن است.

 

 

2)      آسیب‌شناسی یا "برای جور شدن جنس چه کم داریم؟"

در مبارک بودن این پدیده‌ی نوظهور تردیدی نیست؛ در شرایط یخ ِکنونی که تقریبا همه‌ی محتوای فضای مجازی یا به جک و سرگرمی اختصاص دارد یا تخریب جمهوری اسلامی و ارزش‌های متصل به آن، شنیده شدن صدای حزب الله ولو در جمعی محدود غنیمت است؛ حداقل می‌تواند نقش ورزش ِداخل زندان را ایفا کند! و البته من معتقدم هسته‌ی تلگرامی کنونی اثرات بسیار مثبتی در انسجام درونی حزب الله دارد و ان شاء الله به زودی پررنگ‌تر و موثرتر در نقش جریان‌سازی بیرونی ظاهر خواهد شد. با این وجود جنبش حاضر تا اینجای کار نواقصی دارد که رفع آن‌ها می‌تواند ضریب نفوذش را به چندین برابر افزایش دهد:

2.1.  تک کارشناس بودن:: اکثر کانال‌های ایجاد شده، به صورت فردی اداره می‌شوند و متکلم وحده هستند. تریبون فردی داشتن به خودی خود ایرادی ندارد و موثر هم هست، به خصوص برای چهره‌های شناخته شده‌ای که خودشان (فارغ از پیامی که دارند) به یک نماد و نماینده‌ی جریان فکری تبدیل شده‌اند.[2] حرف از نقص است، و اینکه چرا تحلیل‌های مشترک و مواضع جمعی بروز نمی‌کنند؟ چرا ما قادر/مایل نیستیم که پیرامون مسائل مختلف بحث کنیم و به اشتراک نظر برسیم، و سپس چون ید واحده‌ای اعلام موضع کنیم؟ تحلیل این چرایی بحث مفصلی دارد، ولی به هر حال در همین فضای ایجاد شده در جنبش تلگرامی، رسیدن به کانال‌هایی که منعکس کننده‌ی نظرات جمع باشند (منظور از جمع، جماعتی 30-40 نفره نیست، همان 3-4 نفر هم غنیمت است) هم به غنا و بلوغ حرف‌ها کمک می‌کند، و هم در انتشار و نفوذ آن‌ها به شدت موثر خواهد بود. نباید از اختلاف نظر و عدول کردن از نظرات شخصی ترسید، باید باور کنیم که: «یک دست صدا ندارد» و «تک‌ها در خطرند» و از آن طرف: «همه‌چیز را همگان دانند» و «یدالله مع الجماعة».

2.2.  کمبود تنوع و در نتیجه محدود بودن مخاطب:: رویش‌های فعلی عمدتا در حوزه‌ی تحلیلی و مبتنی بر متنِ مقاله‌گون هستند. علی‌رغم مهم بودن و مفید بودن این سبک، باید اذعان کرد که این شیوه «تنها یک از هزاران» است و ما به شدت نیاز داریم که همین محتواها را در قالب‌های مختلف، با ادبیات‌های متنوع و برای مخاطبان گوناگون منتشر کنیم. حرکت کردن به سمت طنز، دل‌نوشته، خاطرات، داستان کوتاه، و استفاده از ابزارهایی چون عکس، کاریکاتور، گیف، فیلم و انبوه امکاناتی که می‌تواند دستمایه‌ی خلاقیت مولف باشد و حتی استفاده‌ی بجا و هنرمندانه از تکه‌کلام‌ها و لحن‌های مناسب، همه و همه می‌تواند به این فضا تنوع بدهد و دایره‌ی مخاطبین را گسترده کند.[3] البته این همه با فرض طراحی برای دنیای تلگرام است، و اگر پا را از این نرم افزار و بعد از آن از دنیای مجازی بیرون بگذاریم، همین مطالب تلگرامی می‌توانند به هزاران هزار شکل بازتولید و منتشر شوند. شاید مولفین عزیز بگویند «من همین را بلدم» یا «این برای من راحت‌تر است»؛ با همه‌ی احترامی که برای این عزیزان قائلم، به نظرم این‌ها همه رفع‌تکلیف و در واقع «از سر باز کردن» است. اگر ما پیامی برای مخاطب داریم و به دنبال اثرگذاری پیام هستیم، بایستی علاوه بر «تولید» آن پیام، برای «فرآوری» و «انتقال موثر» هم زحمت بکشیم و وقت بگذاریم و بدانیم که سهم این بخش کمتر از بخش تولید نیست! لااقل خوب است آن عزیزانی که عن قریب می‌خواهند به این حوزه ورود کنند، ایجاد ارزش افزوده برای محتوای موجود را هم بخشی از کار بدانند و اگر مزیتی در این حوزه دارند به صحنه بیاورند. 

2.3.  لزوم تخصصی شدن و گسترش حیطه‌های بحث:: در ادامه‌ی بند قبلی و علاوه بر لزوم تنوع در قالب و شیوه‌ی بیان، محتوا و مسائل محوری کانال‌های نوظهور هم به شدت نیاز به تنوع دارند. از آن‌جایی کانال‌های موجود عمدتا فردی اداره می‌شوند(بند 2.1)، بازتاب‌دهنده‌ی دغدغه‌ها و نظرات مولف هستند و در واقع پراکندگی مطالب و تنوع موضوعات در آن‌ها زیاد است؛ در حالی که ما باید بتوانیم تنوع را به جای یک کانال، در ترکیب کانال‌ها تامین کنیم. البته در چند ماه اخیر معدودی کانال تخصصی هم راه‌اندازی شده‌اند[4]، لکن اولا به تعداد بیشتر، تنوع بیشتر و موضوعات تخصصی‌تر نیاز داریم، و ثانیا عمده‌ی کانال‌های تخصصی فعلی هم در حوزه‌ی سیاسی و با مخاطب حزب اللهی ارتباط می‌گیرند، که از این جهت هم نیاز به تنوع داریم. برای مثال در موضوعاتی از قبیل "نظام آموزشی"، "آسیب‌های اجتماعی"، "سبک زندگی"، "نوجوانان" و ... چند کانال تخصصی داریم؟ یا حتی مهمتر از این‌ها، ده‌ها موضوع جزئی‌تر وجود دارد که هر کدام حداقل چندده‌هزارنفر مخاطب مستقیم دارند و می‌توانند جریان‌ساز شوند از قبیل پرداخت به وضعیت صنایع مختلف (نفت، نساجی، کشاورزی، ...)، بازی‌های رایانه‌ای، محصولات فرهنگی، مشکلات منطقه‌ای و محلی، مشاوره‌های تربیتی و خانوادگی، اقتصاد خانواده، تولید ملی، کنکور، انواع کمپین‌ها و ... . متاسفانه جنبش تلگرامی حزب الله هنوز به این موضوعات جزئی و عینی ورود نکرده است؛ و این به معنی این نیست که در فضای مجازی به این موضوعات پرداخته نمی‌شود. اتفاقا در بسیاری از موارد این موضوعات جولانگاه کسانی شده است که اگر از فعالیت در این حوزه‌ها نیت تبلیغاتی و بازاریابی نداشته باشند، با نگاه انقلاب هم نسبتی ندارند.     

2.4.  لزوم اتصال به مبانی و کشاندن متولیان امر به صحنه:: جریان فعلی از بعد دیگری هم ناقص است. شاید بتوان گفت عمده‌ی فعالین جریان حاضر نقش اصلی خود را در جبهه‌ی حزب الله، مولف (به معنای عام آن) یافته‌اند. آن‌چه از صحنه‌ی فعلی به نظر می‌رسد، این است که اصحاب کانال عمدتا «مولف درجه‌ی دو» هستند، به این معنی که تولیدات‌شان عموما بازتابی از شنیده‌ها و خوانده‌هاست، که البته به صورت طبیعی فکر و نظر بازتابنده در پیامی که انتقال می‌دهد موثر است. به عبارت دیگر ارزش افزوده‌ی مولفان درجه‌ی دو نه در کشف و استحصال پیام‌ها، که در بازنمایی، گزینش و ترجمه‌ی مناسب آن‌هاست. این نقش علی‌رغم مفید بودن و ضروری بودن، به نقش مکمل پیشینی هم نیاز دارد؛ نقش «مولف درجه‌ی یک» که حرف‌های نو، متصل به مبانی، عینی و برخاسته از تجربه‌ی مستقیم را به صحنه بیاورد و در واقع برای مولفان درجه دو خوراک تهیه کند، نقشی که متاسفانه خلا آن در جریان حاضر محسوس است. البته واضح است که این خلا ریشه در کمبود «تولید حرف نو» در کلان جمهوری اسلامی دارد، لکن به نظر می‌رسد اندک بضاعت موجود هم به دلایل فنی از جمله مانوس نبودن با فضای مجازی یا نداشتن فرصت، از این صحنه حذف شده‌اند. در این شرایط وظیفه‌ی مولفان درجه‌ی دو آن است که توان فنی‌شان را در اختیار مولفان درجه‌ی یک قرار بدهند و در واقع آن‌ها را به صحنه بکشانند.

2.5.  پرهیز از عافیت‌طلبی:: جذابیت‌های کاربری، محفوظ بودن، مستور بودن، متکلم وحده بودن، و سهولت فعالیت در فضای مجازی و تلگرامی به سرعت می‌تواند این جنبش را دچار آفت عافیت‌طلبی کند؛ و بعید نیست که ترکیب متناقض‌نمای "جنبش" و "عافیت" با افسون‌گری، به جهل مرکبی بینجامد که خروج از آن به این سادگی‌ها میسر نخواهد بود. در این حالت ما به خیال خودمان در حال فعالیت و مطلب نوشتن و کلیک کردن و افزایش مخاطبیم، در حالی که در واقعیت از سر عافیت‌طلبی پشت لب‌تاپ نشسته‌ایم و حاضر نیستیم ولو با جمعی محدود ارتباط رو در رو برقرار کنیم و بگوییم و غُر بشنویم و کمک کنیم و تن‌مان را خسته کنیم. عرض من ناظر به شرایط فعلی نیست، که خوشبختانه تا حد خوبی و تا آن‌جا که من می‌شناسم از این آفت مبراست، لکن فعالیت در فضای مجازی ذاتا با این آسیب عجین است و اگر می‌خواهیم مبتلا نشویم حتما باید پیشگیری کنیم. شاید راه حل بند بعدی به پیشگیری کمک کند. 

2.6.  لزوم ایجاد شبکه‌ی متناظر در فضای حقیقی:: دنیای تلگرام لزوما باید با فضای حقیقی گره بخورد. برای جنبش فعلی قطعا لازم است که چهره‌های خود را به صورت حقیقی و رو در رو بشناسد، و از همین رو قطعا شکل‌دهی گروه‌های تلگرامی که آن‌ها هم خصلت مجازی دارند برای این منظور کافی نیست. نیازی به جمع بزرگ چندده‌نفره نیست؛ این شبکه که ارتباط‌های مجازی خوبی با هم دارند، باید به نحوی در فضای حقیقی هم شبکه باشند. هر مولف باید با یک، دو و هر چند نفری که می‌تواند مرتبط شود. این ارتباطات اگر خوب شکل بگیرد، می‌تواند نقیصه‌ی تک کارشناسه بودن را تا حدودی مرتفع کند(بند 2.1). علاوه بر این، شبکه‌ی حقیقی باید با دیگرانی که نقش حلقات قبلی و بعدی جنبش تلگرامی را ایفا می‌کنند هم مرتبط شود؛ با اساتید دانشگاه، روحانیون، جنبش‌های دانشجویی، فعالین اقتصادی، مردم عادی، روزنامه‌نگاران، ... . این ارتباط‌ها برای مصونیت از آفت عافیت‌طلبی لازم است(بند 2.4)، و علاوه بر تامین محتوای اصیل و دست اول (بند 2.3) به تنوع خروجی‌ها کمک کند(بند 2.4).

 

3)      دورنما یا "آینده‌ی این جنبش به کجا خواهد رسید؟"

3.1.  همچون هر پدیده‌ی مبارک دیگری، #جنبش_تلگرامی_حزب الله، بیش و پیش از آن‌که برای جامعه‌ی مخاطبش سودمند باشد، برای دست اندرکاران و بازیگران اصلی -در اینجا "مولفان کانال‌دار"- سودمند است. "نوشتن" سطحی از تبیین است که لاجرم نمی‌تواند بدون تامل و مداقه باشد. ورود جدی به این عرصه قوت تحلیل و منطق را در مولف بالا می‌برد و می‌توان امیدوار بود که این قوه خارج از فضای تلگرامی هم به کار بیاید و به تدریج معضل ضعف تحلیل و کمبود حرف متین و قابل اتکا را در امت حزب الله تا حدودی مرتفع سازد. اگر باور کنیم که فضای مجازی برای ما فرصت است، می‌توانیم از پوست فعالیت‌های باری به هر جهت یا واکنشیِ صرف خارج شده، و فعالانه برای این فضا طراحی و از ظرفیت‌های آن استفاده کنیم. جنبش تلگرامی مورد بحث و چند مولود مبارک دیگر در فضای رسانه‌ای حزب الله، نوید فعالیت‌های هدفمند و مبتنی بر نقشه‌ای را می‌دهند که ان شاء الله با تربیت افسران کارآزموده، شناسایی مناسب و جایابی دقیق افسران در نقاط حساس، تسلط رسانه‌ای دشمن بر فضای عمومی جامعه را از میان برمی‌دارد.

3.2.  به گمان من این جنبش تلگرامی و در اصل بازیگران اصلی آن، این قوت را دارند که به قوی‌ترین یا یکی از قوی‌ترین چشمه‌های رسانه‌ای حزب الله تبدیل شوند. چشمه‌ی رسانه‌ای هویتی است که جوشش دارد (محتوا تولید می‌کند) و به صورت هوشمند و از طریق نهرهای متصل (اتصال‌های مجازی و حقیقی)، اقصی نقاط جامعه را سیراب می‌کند. ممکن است شکل‌گیری و حتی رشد این چشمه در فضای مجازی باشد، ولی قطعا آبی که می‌جوشد و منتشر می‌شود در فضای محدود تلگرام و حتی فضای مجازی نخواهد ماند و می‌تواند همه‌ی هویت‌هایی که به نوعی متقاضی محتوا هستند یا خود رسانه‌های کوچک‌تری در اختیار دارند را، اعم از مبلغین، دانشگاه‌ها و تشکل‌ها، معلمان، خانواده‌ها و ... سیراب نماید.

3.3.  در حال حاضر بین جوانان حزب اللهی انتقاد از بزرگترهای این جبهه به خاطر عملکردهای ناصواب به وفور یافت می‌شود و حالت تبعیت و الگو گرفتن، جای خود را به تاسف خوردن و ایراد گرفتن داده است. گله و شکایت از آنانی که خود در سنین جوانی و حتی نوجوانی انقلاب کردند و به سرعت مدیریت کشور را در دست گرفتند و با آزمون و خطا در نقاط بسیار حساس مملکت رشد کردند، و حالا جوانان نسل سوم و چهارم را به بهانه‌ی بی‌تجربگی نمی‌پذیرند و عرصه را برای حضور آنان خالی نمی‌کنند، زبان حال بسیاری از جوانان حزب اللهی است. به نظر من تکرار این انتقادات و اصرار بر جوان‌گرایی آن هم از سوی جوانان، تا زمانی که در مقام حرف بماند اثر خاصی نخواهد داشت. دوستان من! فضای مجازی به واسطه‌ی نو بودن و نیز ویژگی‌های ذاتی خود، خارج از سیطره‌ی لَخت مدیران فرسوده‌ی نسل اول و دوم است و می‌تواند به فضایی مناسب برای شناسایی، تربیت و عرض اندام مدیران و کارشناسان آینده تبدیل شود و فرصتی است برای در انداختن طرحی نو برای اداره‌ی کشور. این ظرفیت انسانی فعال در فضای مجازی که روز به روز رشد می‌کند، به مرور می‌تواند به ساماندهی "اتاق‌های فکر" و مجامع تخصصی بپردازد و در 5 تا 10 سال آینده نسل نوین مدیران کشور را به جامعه معرفی کند.

 

یک سوال باقی می‌ماند؛ آیا تحولات نرم‌افزاری بر این جنبش اثرگذار است؟ پاسخ من این است: نه زیاد. ظرفیت فعلی به بهانه‌ی نرم افزاری به اسم تلگرام بروز کرده و قابل ردیابی و برنامه‌ریزی شده است. آن‌چه بروز کرده، دیگر ناپدید نخواهد شد، و قطعا قابلیت آن را دارد که از هر ظرف و قالب جدیدی به نفع اهداف خود استفاده کند و ان شاء الله روز به روز تقویت خواهد شد؛ به شرط "ادامه دادن" و رفع نواقص و آفت‌های پیش‌گفته!

 




[1] از جمله @mahdi_mohammadi61 (به قلم مهدی محمدی) که تا تاریخ 29 تیر 1395 نزدیک به 20 هزار عضو دارد.

 

[2] برای نمونه  @zarghami_ez(به قلم مهندس عزت الله ضرغامی) به عنوان کانال شخصی رییس اسبق صدا و سیما، کانال موفقی است.

[3] به عنوان مثال @onewordperday (هر روز یک واژه بیاموزیم) با ایده‌ای ساده و خلاقانه، بُرد اثرگذاری بالایی پیدا کرده و در حال حاضر نزدیک به 9 هزار نفر عضو دارد.

یا به عنوان مثالی دیگر @naghashefaghir (نقاش فقیر) سخن بزرگان را در قالب طرح‌های گرافیکی منتشر می‌کند و با وجود اینکه در 6 ماه اخیر تنها 6 مطلب داشته، بیش از 1000 عضو دارد.

 

[4] از جمله: @medialogy با موضوع رصد اخبار ایران در رسانه‌های خارجی،  eghtesadsiasi@ به قلم مجید شاکری و با موضوع اقتصاد سیاسی، و @majaal به قلم یاسر جلالی و با موضوع رصد و تحلیل برنامه‌های دشمن.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۷
یک. ۲۳ ماه مذاکره کردیم و ۱۲ سال با مسئله‌ی هسته‌ای درگیر بودیم و ۳۷ سال است که با آمریکا می‌جنگیم. مسئله‌ی اصلی این نیست که ما چند سانتریفیوژ داریم و چند درصد غنی‌سازی می‌کنیم؛ مسئله این نیست که کدام تحریم‌ها و چه زمانی لغو می‌شوند. مسئله‌ی اصلی این است که عده‌ای می‌خواهند ایستادگی و مبارزه‌ی ۳۷ ساله‌ی ملت ایران با دنیای استکبار را به مسئله‌ی هسته‌ای تقلیل دهند و آن را هم یک سوء تفاهم جا بزنند؛ سوء تفاهمی که با زبان دیپلماسی و لبخندهای ظریف برطرف می‌شود، و در ازایش ما هم از «رکود» خارج می‌شویم و مسئله‌ی «آب خوردن»‌مان حل می‌شود و در یک کلام چرخ زندگی‌مان می‌چرخد.

پیروزی بدون جنگ

دو. انقلاب اسلامی نظام سلطه را به چالش کشیده است؛ این ادعای صریح ما و اعتراف طرف مقابل است. این چالش و هم‌آوردی از روز پیروزی انقلاب آغاز شده و تا همیشه ادامه خواهد داشت، مگر اینکه یکی از دو طرف مضمحل شوند و از بین بروند. صورت مبارزه البته در برهه‌های مختلف زمان متفاوت بوده است و هر یک از دو طرف برای خودشان طراحی‌های بدون وقفه داشته‌اند. جمهوری اسلامی از همان ابتدای کار بحث صدور انقلاب را به میان آورده است و علی رغم همه‌ی محدودیت‌ها و تحریم‌ها و ظلم‌هایی که متحمل شده است هیچ گاه علم مبارزه‌ی بین المللی با استکبار را زمین نگذاشته است. همیشه در حرف و تا توانسته در عمل سعی داشته است جبهه‌ی مستضعفین را در مقابل مستکبرین پشتیبانی کند و  به عنوان قلب تپنده و ملجا و امید این جبهه باقی بماند. در این ۳۷ سال جمهوری اسلامی در فلسطین و لبنان، افغانستان و پاکستان، سوریه و عراق، بحرین و یمن و بوسنی حضور موثر داشته و مهمتر از این‌ها در داخل کشور خود به مبارزه‌ی بی‌امان و لاینقطع با دشمنان و در راس آن‌ها آمریکا مشغول بوده است. طرف مقابل هم به نوبه‌ی خود مشغول طراحی برای شکست انقلاب بوده و هست. این طراحی‌ها روزی در صورت طراحی کودتا و تهاجم نظامی نمایان شده و روز دیگر در قالب جنگ نیابتی ۸ ساله خود را نشان داده است. روزی به شکل تحریم، و روز دیگر به صورت تهاجم فرهنگی. روزی با ایجاد اختلاف داخلی و روزی با فضاسازی بین المللی و تخریب رسانه‌ای.
سه. هنوز هیچ یک از دو طرف این مبارزه‌ی تاریخی و تمدنی(ایران، به نمایندگی از مستضعفین- و آمریکا به نمایندگی از استکبار) علم خود را زمین نگذاشته است، پس مبارزه ادامه دارد و این گزاره برای کسی که اندکی در فضای انقلاب تنفس کرده باشد بدیهی است. علت مبارزه‌ی ما با استکبار نه اختلاف سلیقه، نه دعوای حقوقی، نه سوء تفاهم و نه حتی تضاد منافع ژئوپلیتیکی است. علت مبارزه تضاد دو جهان‌بینی است و از جنس مبارزه‌ی انبیاء با طواغیت زمان است، و بنابراین به این راحتی‌ها و با نشست و برخاست‌های سیاسی حل و فصل نخواهد شد. حتی روزی که یکی از دو طرف بمیرد و مضمحل شود، لزوما اندیشه‌اش از بین نرفته است و می‌تواند چون آتش زیرخاکستر از جایی دیگر و در زمانی دیگر زبانه بکشد:
انقلاب، به خاطر هویت و اسلامی بودن و تسلیم نشدنش در مقابل ظلم ظالمانِ مستکبر عالم، در این زمان مورد بغض و عناد مستکبران و قلدران عالم بوده و هست و خواهد بود. آنچه تمام نخواهد شد، بغض و عناد استکبار با ماست. ممکن است روزی احساس کنند فایده‌یی ندارد و حمله و تهاجم را متوقف کنند. ممکن است روزی قدرت نظام جمهوری اسلامی، خیلیها را در سطح عالم به اظهار دوستی و همراهی وادار کند؛ اما ممکن نیست که هیچ‌وقت دشمنىِ سلسله جنبانان استکبار عالم و شیطان صفتان گمراه‌ساز راه بنی‌آدم نسبت به انقلاب از بین برود. (رهبر معظم انقلاب- ۶۸/۸/۲۹)
چهار. اما در این میان هر از چند گاهی شیپور پایان تخاصم نواخته می‌شود، و منادی ندا در می‌دهد که «تمام شد». گاهی این شیپور مژده‌ی «فتح و ظفر» می‌دهد و گاهی روضه‌ی «انا لمُدرکون» می‌خواند، گاهی از حلقوم خودی‌ها نواخته می‌شود و گاهی از حلقوم دشمن، گاهی از این طرف مرز شنیده می‌شود و گاهی از آن طرف. همه‌ی این شقوق دروغی بیش نیستند و بنابراین یا از جهل گوینده ناشی می‌شوند و یا روی جهل شنونده حساب باز کرده‌اند:

  • گروهی اصولا نزاع تمدنی و ایدئولوژیک را نمی‌فهمند چیست، یا به آن باوری ندارند. بنابراین سعی دارند «سوء تفاهم»‌های موجود را با «عکس‌های یادگاری» و «شکستن تابوها» و «اعتمادسازی» از بین ببرند.
  • گروهی به دنبال تضعیف روحیه‌ی داخلی هستند و در واقع قبل از فتح شهر می‌خواهند سلاح‌ها را جمع کنند. بنابراین ندای «ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم» سر می‌دهند و مدام از اجماع جهانی بر علیه ایران و غیظ قدرت‌های جهانی می‌گویند. تحریم‌های همیشگی را پولیش می‌زنند و به عنوان یک «برگ جدید» روی میز می‌گذارند.
  • گروهی فرصت طلب هستند و دوست دارند که صورتی مقوایی از آرمان پیروزی مستضعفین و شکست مستکبرین را به مخاطبان ساده لوح خود بفروشند. بعضا خودشان هم خسته شده‌اند و ترجیح می‌دهند دورغ خودشان را باور کنند تا این مبارزه‌ی بی‌امان تمام شود.
  • گروهی دیگر در شوق «ثبت رکورد» و «برگرداندن ورق تاریخ» هستند فلذا عجله دارند؛ دقیقا مثل افتتاح پروژه‌های نیمه‌کاره! بنابراین چندین و چند بار دستاوردهای کوچکی چون «اصل مذاکره با شش قدرت جهانی»، «اذعان دنیا به حقوق هسته‌ای ملت ایران!» و «برداشته شدن تحریم‌ها» را به ملت می‌فروشند، بدون این‌که آبی از این پیروزی‌ها گرم و مشکلی از مشکلات مملکت حل شود. 
حسن روحانی

    پنج. وقتی که آقای رییس جمهور از دستاوردهای مذاکرات سخن می‌گوید احساس ذلت عجیبی من را فرا می‌گیرد. هر چقدر که آقای روحانی بیشتر از مشکلاتی که با «کلید» مذاکرات برطرف می‌شوند می‌گوید احساس حقارت بیشتری به من دست می‌دهد. به این فکر می‌کنم که آیا واقعا ما این‌قدر ضعیف و حقیر هستیم که «آب خودن‌» مان هم دست دشمن است؟ وقتی که می‌فهمم باید از «به رسمیت شناخته شدن» حق‌مان توسط قدرت‌های جهانی! و حتی از نفس مذاکره با ‌آن‌ها خوشحال باشیم، وقتی که مجبوریم به خاطر تماس تلفنی آقای روحانی با اوباما و عکس ظریف با کری در پوست خود نگنجیم، وقتی که باید از بازپس‌گرفتن فقط چند میلیارد دلار پول بلوکه‌ شده‌مان در قبال تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای احساس پیروزی کنیم، وقتی که باید به خاطر صلح با استکبار به رهبر عزیزمان تبریک بگوییم، وقتی که باید تن به نظارت‌ها و بازپرسی‌های کفار بدهیم و برایش جشن بگیریم، وقتی که رییس جمهورم از «فتح و ظفر» می‌گوید احساس ذلت می‌کنم. آقای روحانی! همه‌ی دستاوردهایتان را قبول داریم و پذیرفتیم، شما را به خدا بیش از این دستاوردهای کذا را فریاد نزنید و ما را ذلیل نکنید.

    جشن توافق

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۷

    جمهوری اسلامی بعد از گذشت 36 سال از انقلاب، پیشرفت‌های چشم‌گیری داشته است و من سخت معتقدم که ما دچار حجاب هم‌عصری هستیم و تحولات را آن‌گونه که باید درک نمی‌کنیم. شیب‌ها، در فواصل طولانی خود را نشان می‌دهند و ان‌شاءالله نشان خواهد داد. شاید بیشتر از پیشرفت، عبارت تحول را بتوانیم به کار بگیریم. جمهوری اسلامی و امام معادلات و روال‌هایی را عوض کردند. امام، فرمان "سرسپردگی به آمریکا" را به سمت "مبارزه با استکبار" چرخاند و ما هنوز داریم نان همین تغییر را می‌خوریم؛ امام، فرمان "غربزدگی" را به سمت "ما می‌توانیم" چرخاند و ما هنوز داریم به دنبال خط او می‌دویم. به تعبیر رهبر عزیز انقلاب «هرچه ما داریم پیش میرویم، ضرب دست امام است. ایشان آنچنان این گوی را محکم پرتاب کرده، که حالا حالاها امثال بنده باید دنبالش بدویم»(90/10/14). اما از این مطلب که بگذریم-که به نظرم اصل مطلب است و نباید غبار غفلت بگیرد-، ما پس از گذشت 36 سال از انقلاب با مشکلات مزمنی در مملکت‌مان دست به یقه هستیم. قریب به اتفاق این مشکلات هم راه‌حل‌های مشخص و منطقی دارند و دنیای امروز از آن‌ها عبور کرده است. اما چرا ما هنوز نتوانسته‌ایم این مشکلات را حل کنیم؟ بگذارید چند نمونه‌ی واضح را لیست کنم:

     

    1. تولید خودرو
    2. کمبود و مدیریت منابع آب
    3. تصادفات جاده‌ای
    4. تورم
    5. بانک
    6. آلودگی دوره‌ای هوا
    7. وابستگی به نفت
    8. کنکور

     

    در این‌جا معضلات فرهنگی -از قبیل قانون‌گریزی، فساد اداری، اعتیاد و ...-  را نیاورده‌ام، چرا که معتقدم آن مسائل پیچیدگی‌های بیشتر دارند و دیرپاترند، و مهم‌تر این‌که راه‌حل‌های جهانی چندان به دردشان نمی‌خورد و باید بومی‌تر حل شوند. اما این مسائلِ عمدتا اقتصادی و مدیریتی چرا حل نمی‌شود؟ واقعا چرا مسئله‌ی آلودگی‌ هوا در کشور ما حدود 20 سال- از وقتی من یادم می‌آید- مطرح است و هنوز در حل آن پیشرفتی نداشته‌ایم؟ مگر آلودگی منشاء ناشناخته دارد؟!

     

    مدتی است که این مسئله ذهن مرا درگیر کرده است. پاسخ‌های متعددی می‌شود برای این سوال جست:

    1. کشور در شرایط تهدید و فشار خارجی است و هنوز متولیان امر وقت نکرده‌اند به این مسئله بپردازند. یا به تعبیر دیگر ما در اول راه انقلاب هستیم و هنوز آن‌طور که باید جاگیر نشده‌ایم که بخواهیم این مسائل کلان را حل کنیم.
    2. ما می‌خواهیم راه‌حل بومی خودمان را پیدا کنیم، وگرنه کپی کردن تجربیات غرب که کاری ندارد.
    3. این مسائل در همان مسائل فرهنگیِ پیچیده ریشه دارد و بدون حل آن‌ها قابل حل نیست.
    4. نیروی انسانی کارآمدی که این مسائل را حل کند نداریم.

     

    می‌شود به این دلایل اضافه کرد. ولی به نظر من این مسئله وجه مغفول دیگری هم دارد که در یادداشت بعدی به آن خواهم پرداخت.

     

    مرتبط: پیشرفت یا پسرفت؟

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۳ ، ۱۰:۵۶

    اگر بخواهم در مجموعه‌ی سرودهای انقلابی انتخاب کنم بدون شک یکی از اولویت‌هایم سرود «برخیزید» است. در کنار شعر عالی و اجرای خوبش، فضا و صمیمیت‌اش هم در این انتخاب موثر است. احتمالاً شما هم فضای اجرا را دیده‌اید: بعد از ورود حضرت امام در روز 12 بهمن، وقتی ایشان به بهشت زهرا می‌روند در حضورشان این سرود را اجرا می‌کنند. امسال برای اولین بار پخش کامل مراسم ورود امام را-از فرودگاه تا بهشت زهرا- از سیما می‌دیدم، که این سرود هم جزو برنامه بود. قشنگ حس می‌داد؛ و حاج احمد آقا که کنار امام نشسته بودند گریه می‌کردند.

    به هرحال؛ گوش کنید و لذت ببرید:

    برخیزید ای شهیدان راه خدا به مدت 3:16، شعر از حمید سبزواری.


    برخیزید، برخیزید

    برخیزید، برخیزید

    برخیزید ای شهیدان راه خدا

    ای کرده بهر احیای حق جان فدا

    کز قطره قطره‌ی خون پاک شما

    می‌روید تا ابد در وطن لاله‌ها

     

    برخیزید، برخیزید

    برخیزید، رهبر آمد کنون در کنارتان

    تا سازد، غرقه در بوسه خاک مزارتان

    تا گیرد، خون‌بهای شهیدان ز اهرمن

    باز آمد، رهبر ما پی ِ یاری وطن

     

    برخیزید، برخیزید

    جاویدان، زندگی جوشد از خاک هر شهید

    تا روید، لاله از تربت پاک هر شهید

    ای انسان، چون شهادت سر آغاز زندگیست

    مرگ سرخ، رمز آزادی و راز زندگیست

     

    برخیزید، برخیزید

    برخیزید، ای شهیدان راه خدا

    ای کرده، بهر احیای حق جان فدا

    کز قطره، قطره‌ی خون پاک شما

    می‌روید، تا ابد در وطن لاله‌ها

     

    برخیزید، برخیزید

    در عالم، مایه‌ی سرفرازی شهادت است

    پیش ما، مرگ در راه ایمان سعادت است

    هر کس او، در ره عدل و دین ره‌سپر شود

    در این ره، گر دهد جان ز کف زنده‌تر شود

     

    برخیزید، برخیزید

    از دشتِ، کربلا هر زمان آید این پیام

    در راه، عزت و افتخار و شرف قیام

    تا انسان، تن رها سازد از بند بندگی

    عاشورا، بر مجاهد دهد درس زندگی

     

    برخیزید، برخیزید، برخیزید

    برخیزیــــــــد


    سرودهای دیگری را هم می‌توانید از همین سایت تبیان بگیرید: +


    پی‌نوشت: به مناسبت بهار سی‌ و دوم.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۸۸ ، ۰۱:۱۲

    هاشمی

    به بهانه‌ی حضور و سخنرانی آقای هاشمی در دانشگاه شریف 

    در  مراسم «سی سال انقلاب اسلامی، دستاوردها، آسیب ها و فرصت ها»

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۸۷ ، ۱۵:۲۶