شرایط به گونه ای رقم خورده است که گهگاه – با دوره ی تناوبی رو به کاهش - بحث پیش می آید، راجع به ایران و خارج! چرا ما عقبیم و فحش به خودمان و مسئولین مملکتی و ... . حتی گاهی کار بیخ پیدا می کند و کار به اسلام و خدا و پیغمبر می کشد، نعوذ بالله.
با گسترده تر شدن وحشتناک ارتباطات، مدام جلوه های غربی به مقایسه ی جلوه های ایرانی و یا اسلامی در می آیند؛ مقایسه ای که خالی از جهت دهی دشمنان نیست. تصور بهشت گونه ای که از غرب و خارج(!) داریم، و جهنم اسلامی خودمان. هرکسی به فراخور حالش به گونه ای تفسیر و ریشه یابی می کند. یکی همه چیز را تقصیر آخوندها می داند و به پهلوی ها درود می فرستد! دیگری از ایرادات این نظام ِ به اصطلاح جمهوریِ اسلامی می گوید و همه ی مشکلات را ناشی از نحوه ی حکومتِ ما می داند، و اگر ما هم کارهای خارجی ها را بکنیم، خارجی می شویم! یکی دیگر از فرهنگ مردم می گوید. یکی ربط عقب ماندگی را به آی.کیو بررسی می کند و حاصلش این می شود که هر چه باهوش تر، عقب تر! یکی منکر مشکلات می شود: ما مشکلی نداریم! و تازه اگر مشکلی باشد از استکبار جهانی و مافیا و ... است.
و حرفهای دیگر...