کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم» ثبت شده است

«خجالت نکش!»

یک فیلم دوست‌داشتنیِ خانوادگی با موضوع جمعیت

@Banizy2

🔸«خجالت نکش!» روایت زندگی قنبر و صنم است. قنبر یک‌بار در اوایل دهه‌ی ۷۰ (وقتی سه پسر دارد) تصمیم می‌گیرد که خود را ناقص کند، و بار دیگر در دهه‌ی ۹۰ پشیمان می‌شود و با دوا و درمان سعی می‌کند به آرزوی دختردار شدن برسد و زنگوله‌ای برای پای تابوت‌ش دست‌وپا کند. هر دوبار همسر قنبر (صنم) مخالف است و هر دوبار قنبر تحت تاثیر شعارهای سیاسیون تصمیم می‌گیرد؛ سال ۷۲: "دو بچه کافیه و جمعیت زیاد به کشور ضربه میزنه" و سال ۹۲: "اگر میخواید استان بشید باید جمعیتتون رو زیاد کنید! شما جمعیت رو تحویل بدید و ما هم استان رو تحویل میدیم" از زبان احمدی‌نژاد. بالاخره دختر قنبر و صنم با پنهان‌کاری به‌دنیا می‌آید و چالش نیمه‌ی دوم فیلم گم‌شدن نوزاد است و بعد معرفی آن به اهالی روستا. «خجالت نکش!» زبان طنز دارد که همین عامل جذابیت لازم برای حدود ۸۰ دقیقه نشستن و فیلم دیدن را فراهم می‌کند. 

🔹بازی‌ دو نقش اول زن و مرد (شبنم مقدمی در نقش صنم و مهران‌فر در نقش قنبر) در کل و با توجه به عدم‌حضور ستاره‌ها خوب و قابل قبول است. فیلم‌نامه اما دو ضعف اساسی دارد: اول/ خالی از بچه‌قصه‌های جذاب است و تماما حول ماجرای بچه‌دار شدن و بچه‌داشتن و بچه‌خواستن می‌چرخد؛ این نقیصه ظاهرا با تلاش برای رسیدن به استاندارد زمانی فیلم‌ سینمایی (کش‌دار شدن قصه) تشدید شده. دوم/ گره‌افکنی‌ها و بازشدن گره‌ها بعضا غیرمنطقی و لوس از آب در آمده. ولی به هر حال زبان #طنز به کمک کارگردان آمده و این ضعف‌ها را به‌خوبی پوشش داده است. 

@Banizy2

🔸اما نکته‌ی مهم و اصلی در مورد فیلم «خجالت نکش!» سوژه‌ی انتخابی رضا مقصودی است. مقصودی بر روی سوژه‌ای دست گذاشته که سه ویژگی فوق العاده دارد: اول/ پیام کلی فیلم مثبت است و امیدبخش. این فیلم روایت چالشی است که در انتهای آن شخصیت‌های اصلی شاد و موفق‌اند و پیام «ما می‌توانیم» و «خجالت نکش!» را مخابره می‌کند. دوم/ #مخاطب این فیلم مخاطب عام است. مردم عادی کوچه و بازار می‌توانند این فیلم را ببینند، با آن ارتباط بگیرند و پیام آن را درک کنند، و از تماشای آن لذت ببرند.  سوم/ مقصودی بر روی مسئله‌ای ملی دست گذاشته است و سعی کرده در راستای کمک به حل این مسئله قدمی بردارد. این سه ویژگی ارزشمند در سینمای امروز ما بسیار کمیاب است و بنابراین جا دارد که به مقصودی و سایر عوامل خداقوت بگوییم و برایشان آرزوی موفقیت بیشتر داشته باشیم! 

▫️ پی‌نوشت: این اثر اولین تجربه‌ی کارگردانی رضا مقصودی است. مقصودی پیش از این در حوزه‌ی فیلم‌نامه‌نویسی مشغول به فعالیت بوده و احتمالا موفق‌ترین تجربه‌ی او نگارش فیلم‌نامه‌ی «لیلی با من است» است! 


#جشنواره_فجر #نقد_فیلم #جمعیت

@Banizy2

http://l1l.ir/477f


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۱۰

«بمب؛ یک عاشقانه»

روایت زندگی در موشک‌باران تهران

@Banizy


🔹آیا فیلم کشش دارد؟ بله، تا حدودی.

روایت موازی دو عشق در بحبوحه‌ی موشک‌باران تهران (۱۳۶۶) که البته گاهی تقاطع می‌کنند؛ اولی در کشاکش قهر و آشتی‌های زن‌وشوهری و دومی عشقی کودکانه که در تاریکی‌های «وضعیت قرمز» و تلاقی نگاه‌ها در پناهگاه رشد می‌کند و مخاطب را درگیر می‌کند. نوستالژی‌های دهه‌شصتی هم به کمک فیلم می‌آیند و این عاشقانه‌ی دوساعته دیده می‌شود. اضافه کنید تعلیق‌ کشنده‌ی #بمب و آژیر خطر را: هر آن منتظری که کی و کجا صدای انفجار می‌آید.

🔹آیا فیلم خوش‌ساخت است؟ نه چندان. هرچند فیلم‌نامه خوب و دقیق نوشته شده ولی قصه‌ی معادی چند خط بیشتر نیست. علی‌رغم آگاهی کارگردان از عناصر زندگی دهه‌شصتی -تلفن عمومی، تیله، موشک کاغذی، نوار و ...- و‌ گنجاندن آن‌ها در پلان‌های مختلف، بازسازی‌ها چندان موفق از آب در نیامده و به زندگی‌ طبقه‌ی متوسط در دهه‌ی هفتاد شبیه‌تر است. معادی بد نیست، حبیب رضایی خوب بازی می‌کند، ولی بازی سیامک انصاری مسخره است و لیلا حاتمی هم که مثل همیشه. از طرف دیگر ظاهرا برای کم‌خرج درآوردن کار، حتی المقدور شخصیت آپارتمانی فیلم حفظ شده و بمب‌های مکرری که در شهر به زمین می‌خورند، به جز یکی-دو سکانس، فقط صدا دارند و‌ بس. ما فقط میشنویم که بمب‌ها فرو می‌ریزند ولی چیزی نمی‌بینیم!

🔹آیا فیلم برای جشنواره ساخته شده است؟ بله، ولی نه جشنواره فجر. حضور پرتراکم عناصر تکرارشونده در فیلم‌های جشنواره‌پسند این احتمال را پررنگ می‌کند که لابد کارگردان محترم بیش از فجر به جشنواره‌های خارجی نظر داشته است: کودکانی مورد ظلم (بچه‌های مدرسه)، آزادی فردی محدود شده و سانسور (نوار، رقص، تخته‌نرد و سایر غیرمجازها)، تظاهر و ریاکاری (مدیر مدرسه)، ضدیت با جنگ، امدادگرانی با لباس بین‌المللی، حکومتی شعارزده، و دختری که از میترا (لیلا حاتمی) زبان انگلیسی فرا میگیرد و سکانسی که به زبان اصلی برگزار می‌شود!

@Banizy

🔹آیا موضوع فیلم عشق است؟ 

بله + نفرت. راوی عشق بازیگران‌اند و راوی نفرت کارگردان. عشق در روابط افراد تعریف می‌شود: در انتظار بهانه‌ها و غنیمت شمردن فرصت‌ها، دیدن نیمه پر لیوان که می‌تواند وضعیت قرمز را به فرصتی برای با‌هم بودن و آشتی و لبخند تبدیل کند. و‌ اما نفرت: نفرت در ترسیم رابطه‌ی تک‌تک شخصیت‌های فیلم با #دیگران بازنمایی می‌شود؛ دیگرانی که فقط شعار می‌دهند، مسبب ادامه‌ی جنگ‌اند (جنگ جنگ تا پیروزی)، و جز ترس و جدایی و مرگ دستاورد دیگری ندارند. دیگرانی که دوست دارند روی دیوار مدرسه شعار «مرگ بر آمریکا» ببینند و معلمان مجبور و کودکان معصوم را وادار به نقاشی روی دیوار می‌کنند. دیگرانی که هیچ‌گاه نمی‌بینیم‌شان ولی باید چشم‌بسته قبول کنیم که آن‌ها شایسته نفرت‌اند.

🔹آیا فیلم عاشقانه است؟ شما قضاوت کنید: فیلمی ساخته شده که زندگی مردم تهران را در موشک‌باران تصویر می‌کند. به عبارت دیگر بخشی از تاریخ دفاع این کشور را تصویر می‌کند. در این تصویر هیچ چیزی که بشود به آن افتخار کرد وجود ندارد، هیچ‌ چیزی که نماینده‌ی یک ملت باشد نیست؛ گروهی فرار کرده‌اند یا درصدد فرارند، گروهی در پناهگاه زندگی می‌کنند و‌ نقش‌شان انفعال است و ترس و انتظار، و #دیگران ی که فقط شعار می‌دهند و ظاهرا چون ربطی به مردم ندارند هیچ‌گاه نمی‌بینیم‌شان. در این فیلم حتی یک پلان از دفاع ملی به‌چشم نمی‌خورد،‌ و حتی یک‌ نفر نیست که به جبهه رفته باشد! مخاطب ایرانی بعد از دیدن فیلم‌ هیچ احساسی جز #تاسف نسبت به تاریخ کشورش پیدا نمی‌کند. حالا شما بگویید که این‌گونه روایت تاریخ دفاع ملی، عاشقانه است یا خائنانه؟ از آقای معادی انتظار فیلم ارزشی دفاع مقدسی نداریم، ولی آیا می‌توان روایت‌ تحقیرآمیز و ضدملی از تاریخ یک کشور را پذیرفت؟

#جشنواره_فجر #نقد_فیلم #تاریخ #دفاع_مقدس

@Banizy2

http://l1l.ir/43-3














۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۵۴

«نوح» محصول 2014 آمریکا؛ امروز این فیلم را دیدم. عجالتا چند نکته‌ی جالب از فیلم که به نظرم رسیده را یادداشت می‌کنم، شاید بعدا مفصل‌تر در مورد تصویرهای مذهبی هالیوود نوشتیم و با چهره‌ای که اسلام از پیامبران الهی ارائه می‌کند مقایسه کردیم:


پوستر فیلم نوح 2014

 

  1. نوح یک شخصیت آواره است که از دست فرزندان قابیل به تنگ آمده و این طرف و آن طرف می‌رود. در کابوس‌های خودش ماجرای طوفان را می‌بیند و بعد که شروع به ساخت کشتی می‌کند تازه یک جا مستقر می‌شود. نوح فقط این‌ها را دارد: زن، سه تا پسر، یک دختر که همسر سام می‌شود + فرشتگان طرد شده! فرشتگانی به هیبت غول‌های سنگی مددکاران نوح هستند. آن‌ها بعد از هبوط آدم برای کمک به او به زمین آمده‌اند و خدا به خاطر این گستاخی به سنگ تبدیل‌شان کرده! این‌ها دشمن انسان‌هایند، چون همه‌ی انسان‌ها (فرزندان قابیل) بد هستند. وقتی نوح را می‌بینند به یاد اجداد خوبِ او می‌افتند و تصمیم می‌گیرند کمکش کنند. در جریان ساخت کشتی به نوح کمک می‌کنند و بعد در نبرد با آدم بدها (فرزندان قابیل) کشته می‌شوند؛ به این ترتیب خدا می‌بخشدشان و دوباره عروج می‌کنند.
  2. در طول فیلم مکرر در مکرر از بدی‌های انسان و گناه‌کاری او سخن به میان می‌آید، ولی هیچ اشاره‌ای به جزئیات و کیفیت این "گناه‌"‌ها نمی‌شود. آدم‌ بدها موجوداتی خشن، ضد طبیعت و ضد حیوانات، و آدم‌خوار هستند. ولی هیچ مسئله‌ای که اشاره به روابط اجتماعی و خانوادگی و ... داشته باشد نمی‌بینیم. آن‌ها در واقع انسان‌های حیوان شده‌اند، همین! نوح هم هیچ کار تبلیغی و ارشادی و انذاری ندارد. فقط از اواسط فیلم به این نتیجه می‌رسد که موظف است کشتی بسازد و انسان‌ها عذاب خواهند شد. بعد هم که کشتی می‌سازد هیچ اصراری به هدایت و بردن انسان‌ها ندارد، بلکه از سوار شدن آن‌ها به کشتی نجات مانع هم می‌شود! او منجی حیوانات است. از هر گونه‌ای یک جفت به داخل کشتی نوح سوار می‌شوند.
  3. همسر سام نازاست، هیچ دختر دیگری هم در کار نیست. بنابراین بزرگترین دغدغه‌ی پسران نوح و همسر نوح این است که نسل‌شان چه می‌شود؟ در کمال تعجب، نوح اعلام می‌کند که به خاطر گناهان بشر خدا می‌خواهد انسان‌ها را نابود کند. پس کشتی فقط قرار است حیوانات را حفظ کند، و بعد به تدریج نوح و همسرش و پسرانش خواهند مرد و نسل بشر منقرض می‌شود!! یعنی خدا از خلقت انسان پشیمان شده. حتی وقتی که با دعای پدربزرگِ نوح، همسر سام صاحب فرزند می‌شود نوح برمی‌آشوبد که این خلاف خواست خداست و او موظف است جلوگیری کند!! پس اگر فرزند سام پسر باشد که هیچ، ولی اگر دختر بود نوح موظف است او را بکشد. اینجاست که همسر نوح و پسرانش و عروسش همه دشمن نوح می‌شوند و می‌خواهند از دست او فرار کنند و حتی او را بکشند. ولی نوح اصرار دارد که نمی‌خواهد، ولی باید به وظیفه‌اش عمل کند ... آخر سر هم وقتی که نوح بالاسر دوقلوی سام (دو دختر) می‌ایستد و می‌خواهد آن دو را بکشد، فقط غلیان احساسات است که مانع می‌شود و از فرمان الهی (وظیفه‌ای که تشخیص داده) سرپیچی می‌کند. در واقع نوح در این ماجرا هم خانواده‌اش به خاطر این دگم بودن و خشونتش از دست می‌دهد، و هم از فرمان الهی سر باز می‌زند. نوح که طرد شده، از خانواده‌اش فاصله می‌گیرد و شروع به خوردن کیلو کیلو مشروبِ گرفته شده از انگور می‌کند! (ظاهرا این بر اساس کتاب‌های یهود است و البته می‌گویند که او اولین نفر بوده و هنوز کسی نمی‌دانسته که مشروبات چه اثری دارد.) 
  4. بنابراین نوح هیچ تشریع، هدایت، انذار، و کلا هیچ شانی از شئون پیامبری را ندارد و فقط مکلف است که کشتی بسازد و حیوانات را نجات دهد. جالب این‌جاست که نوح به عنوان یک پیامبر هیچ ارتباطی هم با غیب ندارد! فقط چند کابوس است + ارتباط با پدربزرگ خودش که در غیاب خدا نقش دانای کل را بازی می‌کند و "پیر" قصه است. جالب است که همه از جمله خود شخصیت نوح، خدا را با عنوان Creator(خالق) خطاب می‌کنند.
  5. شخصیت بد داستان که از نوادگان قابیل است و خود را پادشاه می‌خواند، در باور به غیب و معجزه و بد بودن خود چیزی کم ندارد. او می‌گوید که ما لعنت شده‌ایم و خدا می‌خواهد ما را نابود کند، ولی من نمی‌گذارم. ایدئولوژی جالبی هم دارد که کاملا سازگار با تفکر عالم مدرن است: آدم از بهشت دستور نمی‌گیرد، از اراده‌اش دستور می‌گیرد! تیکه‌ی جالبی هم به نوح می‌اندازد، آن‌جا که به پسر نوح (حام) می‌گوید پدر تو شما را در خدمت حیوانات در آورده، در حالی که قرار بود آن‌ها به انسان‌ خدمت کنند. در این قصه به همسر نوح و پسر مطرودش (طبق روایات قرآنی) اشاره‌ای نشده است. همسر نوح که کاملا چهره‌ی مثبت دارد و معصوم‌تر از نوح است. 
  6. خلاصه این روایت هیچ ربطی به نوح ِپیامبر ندارد. فقط روایت طوفان نوح است. قصه‌ی سبک و کم محتوایی دارد. بازی شخصیت نوح خیلی خوب است، همسرش هم خوب بازی می‌کند. چهره‌ی بازیگرها طبق معمول کاملا اروپایی است. جلوه‌های ویژه‌ی بخش‌های طوفان جذاب است، ولی غول‌های سنگی (فرشتگان مطرود) و حیوانات بازسازی شده اصلا پرداخت خوبی ندارند و فضا را کمی مسخره کرده‌اند.

 


پی‌نوشت: رسم ادب این است که نوح پیامبر را با صلوات و سلام یاد کنیم، ولی واقعا شخصیت پرداخته شده در این فیلم هیچ ربطی به نوح علیه السلام ندارد و حیف است که این دو را با هم بیامیزیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۱۴

امشب در جشنواره‌ی فیلم عمار دو نمونه از آثار «خانه‌ی فیلم داستانی» را دیدم؛

-          اولین فیلم «درختان حماسی»: فیلمی تقریبا 20 دقیقه‌ای در مورد شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام، که دقایق آخر زندگی و اعدام این شهدا را به تصویر کشیده و در انتها شهادت این عزیزان را به پیروزی انقلاب اسلامی پیوند زده بود.

-          فیلم دوم در واقع یک تیزر بود، «تیزر انتخابات 92»: یک انیمیشن 4-5 دقیقه‌ای که پیش از انتخابات تهیه شده بود و می‌خواست بگوید رای مردم است که حماسه می‌آفریند و همه‌ی دستاوردهای نظام را رقم می‌زند.

 

هر دو فیلم خوش‌ساخت بودند. فیلم‌برداری‌ها و جلوه‌های ویژه‌ی به کار رفته خوب بود. در اولی بازی‌ها بی‌نقص نبود، ولی خب باز به نسبت بد نبود. و حرف‌شان هم حرف خوب و پخته و درستی بود. اما هر دو از یک نقطه ضعف داشتند و رنجور بودند.

 

ما حرف‌های درست و متقنی برای ارائه داریم؛ می‌دانیم که انقلاب ما انقلابی است متفاوت از همه‌ی انقلاب‌های دو-سه قرن گذشته و این خودش یعنی یک دریا حرف... ما دفاع مقدس را داریم که پر است از صحنه‌های حماسی و آدم‌های کم‌نظیر، پر است از اعجاز... ما میراث 1400 ساله‌ی ایرانی-اسلامی را داریم که تقریبا بکر است و دست نخورده و اگر همین امروز شروع به استخراج و تصویرسازی از آن کنیم حداقل به مدت چند دهه باید بسازیم و بسازیم...

از طرف دیگر تلاش‌های چند سال اخیر نشان داده است که نیروهای ارزشی انقلاب اسلامی توان فنی برای ساخت فیلم‌های خوب دارند و نمونه‌ی بارزش همین کارهای «خانه‌ی فیلم داستانی». می‌توانند فیلمِ خوب بگیرند، می‌توانند از تکنولوژی‌های روز بهره ببرند، و حتی در موسیقی و صدا نمونه‌های خوبی بروز کرده‌اند.

ولی بین این دو یک ارتباط لازم است: داستان. داستان آن مبدلی است که حرف‌های درست را به تصاویر زیبا و جذاب فیلم وصل می‌کند. و ما در این زمینه دردهای ریشه‌ای و عمیق داریم.

 وقتی فکر می‌کنم می‌بینم که اکثر قریب به اتفاق کارهای جماعت حزب اللهی مشکل‌شان همین داستان یا - آن‌گونه که مشهور شده - فیلم‌نامه است: یوسف پیامبر، کلاه پهلوی، ...

و بر عکس معدود کارهای قوی امت حزب الله مدیون داستان‌های جذاب‌شان هستند: مختارنامه، روزگار قریب، آخرین روزهای زمستان، آژانس شیشه‌ای، ...


حرفی که زدم کشف جدیدی نبود. منظورم آن است که حالا که جماعت حزب اللهی کم‌کم دارند بیدار می‌شوند و از وادی هنر و رسانه سر در می‌آورند، این خلا را هم به طور جد مورد توجه قرار دهند و بدانند که حلقه‌ای از حلقات مفقوده‌ی ماست. رهبر معظم انقلاب هم در این زمینه تاکیدات مشخصی دارند که ان‌شاءالله به زودی اضافه می‌کنم.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۰۰:۳۹