کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

۹ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

‍ I جهاد، تا رفع استضعاف

I توجه به محرومین و مستضعفین و دو آسیبِ در کمین 

مدتی است که توجه به محرومین و مستضعفین جامعه و رسیدگی به مسئله‌ی آسیب‌های اجتماعی به لیست اولویت‌های حزب اللهی‌ها و نهادهای انقلابی کشور بازگشته است. این مهم که مرهون مطالبه‌ی مستقیم شخص رهبر انقلاب و البته مجاهدت‌های گروه‌های جهادی است، بدون شک از اهداف کانونی انقلاب اسلامی بوده است. بنابراین این رویکرد جدید را بایستی به فال نیک گرفت و آن را در واقع بازگشت به ریل انقلاب اسلامی دانست. مجموع فعالیت‌هایی که طی چند ماه گذشته در قالب خیریه‌ها و گروه‌های جهادی متکی بر مردم از یک‌سو و نهادهای انقلابی از قبیل سپاه و بسیج، کمیته‌ی امداد، ستاد اجرایی فرمان امام و آستان قدس رضوی از سوی دیگر صورت گرفته است در همین راستا قابل تفسیر است و جای سپاس و شکرگذاری دارد. اما زنهار که دو آسیب عمده در کمین این تحول مثبت است:

1⃣ چتراندازی نگاه سیاسی بر این وظیفه‌ی بنیادین | توجه به محرومین و مستضعفین جامعه از شعارهای محوری انقلاب اسلامی بوده و ماموریت اصلی (یا یکی از ماموریت‌های اصلی) نهادهای انقلابی است. در بُعد مردمی نیز توجه به هم‌نوعانِ نیازمند شرط انسانیت است و در نگاه اسلامی از جمله‌ی وظایف حتمی به شمار می‌رود. بنابراین لازم است انجام این وظایف واقعا از سر انجام وظیفه و مخلصانه صورت بگیرد، و نه به عنوان بهانه و ابزاری برای پیگیری اهدافِ دیگر. تفاوت اساسی تفکر انقلاب اسلامی با سایر مسلک‌هایی که در قالب‌های خیریه و حمایت‌های اجتماعی به قشر محروم و مستضعف می‌پردازند در این است که یکی مستضعفان را "ولی‌نعمت" خود می‌داند و دیگری به مثابه‌ی "عوارض زندگی مدرن" با آن‌ها برخورد می‌کند. تفکر انقلاب اسلامی برخلاف دیگرانی که در میان محرومین و مستضعفین به دنبال رای و کسب محبوبیت و یارگیری هستند، خدمت به ایشان را وظیفه‌ی خود می‌داند و بدون هیچ چشم‌داشتی به آن مبادرت می‌ورزد.

2⃣ هدف‌گذاری‌های سطحی و ابتر ماندن | توجه به محرومین و مستضعفین بایستی عمیق و با هدف ریشه‌کن کردن محرومیت و رفع استضعاف صورت بگیرد؛ وگرنه صرف "توجه" درد را دوا نمی‌کند. معنای عبارت "مستضعفین" نیز که با درایت حضرت امام به دایره‌ی لغات انقلاب اسلامی وارد شد، خود گویای ظلمی است که به این طبقه روا داشته شده و در واقع اینان را در ضعیف نگاه‌ داشته است. بنابراین همت همه‌ی کسانی که در این عرصه وارد شده‌اند بایستی بر توانمندسازی و رفع استضعاف باشد و نه تکیه بر کارهای مقطعی و مُسکِن (هرچند کارهای موقت هم در این وضعیت نابسامان غنیمت است). 

پرهیز از این دو آسیب، به خصوص برای رسانه‌های انقلابی که وارد این عرصه می‌شوند ضروری است. رسانه‌ها نیز اولا بایستی با اخلاص و به دور از نگاه‌های سیاسی به این عرصه قدم بگذارند، و ثانیا وظیفه‌ی خود را منحصر در انعکاس محرومیت‌ها و آسیب‌های اجتماعی ندانند و با اتصال به جریان‌های اجتماعی تا رفع مشکلات و بلکه رفع استضعاف از پای ننشینند.

#ایثار #رسانه 

@Banizy2


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۵ ، ۱۱:۲۰

‍ I ایرباس جان! بلا به دور

آیا باید خندید؟

یا باید گریه کرد؟

به حال آن‌هایی که 

از دین 

طوافِ #ایرباس حول حرم ثامن الحج را می‌فهمند

و یا 

ولی‌نعمتان خود را 

احمق می‌پندارند

- و اصلا پوپولیست نیستند!-

جواب جای دیگر است:

إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ 

حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ

(رعد، 11)

پی‌نوشت: جگرگوشه‌شان، ایرباس عزیز را 

هفت‌بار دور حرم امام رضا علیه السلام طواف داده‌اند

برای رفع بلا لابد!

#ایرباس #احساس_ذلت #انتخابات

@Banizy2


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۵ ، ۱۱:۲۳

‍ I سفیر انگلیس: به ایران کالا بفروشید ولی سرمایه‌گذاری نکنید

I بازخوانی به مناسبت 26 دی ماه، سالروز فرار #محمدرضاشاه

سال 1974/1353 درآمدهای نفتی ایران رشد چشم‌گیری دارد و شاه که خود را در دروازه‌ی تمدن بزرگ می‌بیند و برنامه‌ی غربی‌سازی ایران را در سر می‌پروراند، پول‌های نفت‌آورده را در این راه خرج می‌کند و پروژه‌های بزرگی را کلید می‌زند. البته همچون همیشه نفت بلای جان می‌شود و با تورم ناشی از نقدینگی زیاد و بعد از آن کاهش درآمدهای نفتی برنامه‌ها به هم می‌خورد. در این اثنا نگاه دقیق آنتونی پارسونز (سفیر وقت انگلیس) را به اوضاع ایران و موقعیت شاه ببینید. او تماما در پی حفظ منافع انگلیس در ایران است و کار خود را دادن اطلاعات و مشاوره‌های موثق به دولت و بخش خصوصی کشورش می‌داند. توصیه‌ی او در پایان سال 1974/1353 به بخش مالی و تجار انگلستان را بخوانید:

🔹 «ایران یک کشور جهان سومی است و در هیچ یک از کشورهای جهان سوم تغییر ناگهانی حکومت بعید نیست. اگر شما می‌خواهید در این کشور تجارت کنید، باید این خطر را هم بپذیرید. بنابراین تا می‌توانید و هر جا که شده کالاهایتان را بفروشید و سرمایه‌گذاری نکنید، مگر آن‌که برای فروش کالاهایتان مجبور به انجام این کار باشید. اما اگر مجبور شدید به میزان حداقل ممکن سرمایه‌گذاری نمایید و صنایعی را انتخاب کنید که سود شما در صادرات مواد اولیه یا قطعات انگلیسی باشد [یعنی سراغ کارخانجاتی بروید که مواد اولیه، یا قطعات و لوازم آن از انگلستان وارد شود]، مانند کارخانجات مونتاژ، نه این‌که قطعات ایرانی باشد. با توجه به این پیش‌شرط‌ها و محدودیت‌ها، من بر این باورم که ایران یکی از بهترین بازارهایی است که شما می‌توانید در جهان سوم پیدا کنید، و البته یک معامله‌ی چرب و نرم و پرمنفعت بهتر از هر چیز دیگری است.»

(غرور و سقوط، خاطرات آنتونی پارسونز، صص 33-34)

به نظر نمی‌رسد نگاه انگلیسی‌ها و در کل غربی‌ها نسبت به سرمایه‌گذاری در ایران عوض شده باشد. حالا که دولت شدیدا به دنبال توسعه‌ی روابط تجاری -به خصوص با اروپا- است، باید این عبارات را مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.

تاریخ یادداشت: 6 تیر 93

#اقتصاد_مقاومتی #تاریخ #پهلوی #ایرباس

@Banizy2


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۱:۲۵

‍I علی، زبیر

I و لکن الشیطان دخل منخریک

🔶

(بعد از ماجرای جمل)

چون حضرت امیر علیه السلام 

سر از تن جدا شده‌ی زبیر و شمشیرش را دیدند

فرمودند: آن شمشیر را به من دهید

پس شمشیر را گرفته، حرکتی داده و فرمودند:

«زبیر 

چه بسیار با این شمشیر 

همراه رسول الله 

صلی الله علیه و آله

جنگید

ولی اجل است و مرگِ بد»

پس به صورت زبیر نظاره کرده و فرمودند:

«همانا برای تو نزد رسول الله

صلی الله علیه و آله

همنشینی بود و قوم و خویشی

ولی شیطان در بینی تو وارد شد

و تو را به این روز انداخت»

{ترجمه‌ی آزاد}

🔶

فلما رأى رأس الزبیر و سیفه 

قال ناولنی السیف 

فناوله فهزه و قال 

سیف طالما قاتل به بین یدی رسول الله 

صلی الله علیه و آله

و لکن الحین و مصارع السوء 

ثم تفرس فی وجه الزبیر و قال:

لقد کان لک برسول الله 

صلی الله علیه و آله 

صحبة 

و منة قرابة 

و لکن الشیطان دخل منخریک 

فأوردک هذا المورد

شیخ مفید، الجمل، ص 390

#تاریخ #از_رنجی_که_میبریم

@Banizy2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۱:۲۸

به بهانه‌ی درگذشت مرد خاطره‌ها، هاشمی رفسنجانی


رسالت «تاریخ» ثبت ماوقع است برای عبرت آموختن و درس گرفتن دیگران. در این میان دو آفت پرتکرار وجود دارد که مانع از این کارکرد بی‌نظیر تاریخ می‌شود. بسیاری از شخصیت‌های تاریخی در طول حیات خود فراز و نشیب‌هایی دارند و در حوزه‌های مختلف نظری تغییراتی را تجربه می‌کنند. این فراز و نشیب‌ها نه تنها خالی از اشکال، که لازمه‌ی کمال و پیشرفت است؛ ان شا الله همه‌‌ی ما نقطه‌ی پایان را در اوج بگذاریم. آشنایی آیندگان با این سیر و شناخت نقاطِ حساس، چالش‌های زندگی بشری و نوع مواجهه‌ی شخصیت‌ها با این چالش‌ها بسیار حیاتی است و نیازی به توضیح ندارد. اما پس‌خوانی و ماست‌مالی تاریخی دو آفتی هستند که یکی با جعل و دیگری با سانسور، به کلی تاریخ را از کارکرد مورد نظر ساقط میکنند. 


1. پس‌خوانی، به‌ معنای بازنگری گذشته‌ی شخصیت‌ها با سنجه‌ی شرایط امروز است و کشف وقایع غیرواقعی(همان جعل) یا ارائه‌ی تفاسیر سست از ‌وقایع مرتبط با ایشان. طرفداران این رویکرد که زندگی شخصیت‌های تاریخی را تماما خطی می‌بینند،  تلاش می‌کنند تا از آن‌ها چهره‌ای همیشه رو به کمال و مثبت یا بر عکس شخصیتی سراسر تیره و مِن الازل منفی معرفی کنند. چرا؟ پاسخ ساده است؛ اینان توانایی هضم «تغییر» را ندارند. به‌ کرات دیده‌ایم که به اتکای موقعیت منفی شخصیتی در عصر حاضر، تمام گذشته‌ی او -سوابق مبارزاتی، برجستگی‌های علمی و شخصیتی،‌ و ‌حتی پیشینه‌ی خانوادگی- به رنگ سیاه تفسیر می‌شود و گاهی نبود‌ها بود می‌شوند و روایت‌های سست اعتبار می‌یابند. بسیاری از جستارها (و نه همه‌ی آن‌ها) برای شناسایی رگه‌های انحراف و بررسی لقمه‌ها و نطفه‌های شخصیت‌های عاقبت به شر تاریخ، برخاسته از این نوع نگاه خطی به تاریخ ِشخصیت‌هاست. در مورد شخصیت‌های عاقبت به خیر هم همین آفت پس‌خوانی تکرار می‌شود و به‌ جعل فضایل و‌ مکارم می‌انجامد و از آن‌ها چهره‌های آسمانی و دست‌نیافتی معرفی می‌کند. این رویکرد ناشیانه در صدد فرار از این حقیقت است که احتمال انحراف همیشه وجود دارد، همان‌گونه که راه توبه همیشه باز است؛ هیچ سابقه‌ای تضمین عاقبت به خیری نیست، همان‌گونه که هیچ پیشینه‌ای انسان را مسلوب الاختیار نمی‌کند. همیشه باید مراقب بود و تلاش کرد. بدترین پیامد این پس‌خوانی تاریخی و تاریخ‌نگاری جعلی، پیامی است که به آیندگان می‌دهد و آنان را از تلاش مستمر‌ و هوشیاری دائمی برای یافتن حقیقت‌ و‌ حراست از خود (تقوا) منصرف می‌کند. توان تحلیل و هضم نفاق را از جامعه می‌گیرد و این خبر قرآنی و امثال آن را که «االَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْرًا» به‌‌ کلی بی‌معنا‌ می‌سازد. 


2. اما آفت دوم، ماست‌مالی تاریخی است. طرفداران این رویکرد نیز -به عنوان‌ مکمل رویکرد قبلی- درصدد سیاه‌نمایی یا سفیدنمایی تام هستند و در این مسیر از راهبرد سانسور استفاده می‌کنند. تلاش ‌می‌کنند تا فضایل و ویژگی‌های مثبت برخی شخصیت‌ها را مخفی کنند، و یا در وجه دیگر از انحرافات طبیعی زندگی برخی شخصیت‌ها چشم بپوشند‌‌ و به تعبیر دیگر آنها را ماست‌مالی کنند. این بار نیز دلایل ظاهرا خیرخواهانه‌ای ‌وجود دارد. در مورد استتار سیئات شخصیت‌های تاریخی گزاره‌هایی این چنین به کار می‌برند:  قضاوت در‌ مورد اشخاص‌کار‌ ما نیست، غیبت‌‌ گذشتگان جایز نیست، شاید ما هم در شرایط ایشان عملکرد بهتری‌ نداشتیم،‌‌ و ‌بدتر از‌ همه مشی پلورالیستی و علی‌السویه دانستن منطق‌ها‌ و تصمیم‌هاست که اصولا امکان ارزش‌گذاری و وجود «خوب» و «بد» را منکر می‌شود. در وجه دیگر نیز گروهی به پوشاندن فضائل و ویژگی‌های مثبت برخی شخصیت‌های عاقبت به شر همت می‌گمارند با استدلال‌هایی از این دست که مردم دچار سردرگمی خواهند شد که بالاخره این شخصیت خوب بود یا بد؟، و یا اینکه بدبینی نسبت به صاحبان فضائل رواج پیدا می‌کند... این بار نیز تلاش‌ها در جهت ساده‌سازی واقعیت‌های پیچیده‌ی زندگی بشری است، و این دلسوزی ساده‌لوحانه قطعا خدمتِ به مردم و نسل‌های آینده نیست. اتخاذ این رویکرد به‌ واقع تاریخ را از دو‌ کارکرد اصلی آن (درس گرفتن و عبرت آموزی‌‌) می‌اندازد. پیشینه‌ی این رویکرد را می‌توان در نگاه جماعتی از اهل سنت که به تقدیس کلی صحابه قائل هستند جستجو کرد و روایت جعلی «اذکروا ‌موتاکم بالخیر» (به استناد فرمایش حاج آقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه). بر این مبنا نه می‌توان از عظمت‌ جناب حرّ و توبه‌ی جناب زهیر درسی آموخت و نه از انحراف ابن سعد و طلحه‌‌ و زبیر. نه بازگشت شهید آوینی برای‌ ما معنادار خواهد بود و نه افول آقایان منتظری‌ و هاشمی.



ما در «واقعیت» زندگی می‌کنیم؛ پس برای درس آموختن و عبرت گرفتن به «تاریخ واقعی» نیاز داریم.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۵ ، ۱۲:۱۶

انا لله و انا الیه راجعون


آقای هاشمی رفسنجانی فوت کرد. 

فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ. وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ. (زلزال- 7 و 8)

ان شاء الله خداوند با رحمت واسعه‌اش ایشان را قبول کند.

تمام.



اما

در چه زمانی،

و در چه پیچی از گذرگاه تاریخی ملت ایران، 

و من مبهوت کار خداوند هستم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۸:۴۰

گروهی از مردم به صورت سنتی مخاطبان سینما و تئاتر هستند و محصولات سینما و تئاتر ایران نیز نوعا برای همین مخاطبان تولید می‌شود و به مسائل و دغدغه‌های این گروه می‌پردازد. از طرف دیگر و با توجهی که نیروهای انقلابی اخیرا به مقوله‌ی رسانه و اهمیت کلیدی آن پیدا کرده‌اند، محصولات متفاوتی طی کمتر از یک دهه‌ی گذشته تولید و وارد فضای سینمای ایران (اعم از داستانی و مستند) شده‌ است؛ این تولیدات متفاوت (با تاکید بر ارزش‌های دینی و انقلابی) گروهِ مخاطبان جدیدی را به سینمای ایران معرفی کرده است. اما گروه سومی هستند که به تازگی مخاطب سینمای ایران شده‌اند، ولی هنوز در عرصه‌ی تولیدات سینمایی نماینده‌ای ندارند و لاجرم و بالاجبار بایستی تولیدات دو گروه خاصِ قبلی را مصرف کنند، به اختیار! 

اینان فراموش‌شد‌گان‌اند...


افزایش سطح دسترسی به اینترنت و بالا رفتن سرعت آن، همه‌گیر شدن استفاده از گوشی‌های هوشمند، گسترش فضای مجازی، و ورود نسل جدیدِ آشنا به تکنولوژی به سن نوجوانی و جوانی، همگی دست به دست هم داده‌ و انبوهی از مخاطبان را -که در عدد بیش از ده برابر دو گروه قبلی‌اند- به سمت مصرف تولیدات ویدئویی و سینمایی سوق داده‌اند. نگاهی به رشد حیرت انگیز آمار بازدید سایت‌های اشتراک ویدئو و رشد قارچ‌گونه‌ی تولیدات استودیویی غیررسمی به خوبی نشان دهنده‌ی هجوم مخاطبانِ جدید است. اما این مخاطبان نه به واسطه‌ی سبک زندگی ویژه‌ی به ارث رسیده، نه به دلیل دغدغه‌های روشنفکرانه، و نه از سرِ انگیزه برای به خدمت گرفتن رسانه برای ترویج ارزش‌ها، به هیچ کدام از این دلایل به مصرفِ تولیدات ویدئویی و سینمایی روی نیاورده‌اند. تنها دلیل، "دسترسی" است. 

و حالا باید به این فکر کرد که آیا انصاف/حق است که این گروه بزرگ تولیدات دیگران را مصرف کند؟ تولیداتی که برای دغدغه‌های دیگری و به زبان دیگری ساخته شده‌اند. و آیا در مقام انتخاب، این گروه سراغ تولیدات ارزشیِ نوظهور خواهد رفت؟ یا به محصولات سنتی سینمای ایران که متناسب با سبکِ زندگی و دغدغه‌های خاصِ خالقان آن است روی خواهد آورد؟ و یا اینکه نیاز خود را با محصولات خارجی برطرف خواهد کرد؟ آیا انصاف/حق است که این گروه بزرگ تولیدات دیگران را مصرف کند؟

دقت کنید که این فراموش‌شد‌گان، قشر عظیمی از نوجوانان مدرسه‌ای، خانم‌های خانه‌دار، طبقه‌ی کارمند و متروسوارانِ موبایل‌به‌دست هستند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۸:۳۷


1. شهید بهشتی در تاریخ 22 اسفند 1358 نامه‌ای به امام می‌نویسد و در آن از اختلاف دیدگاه میان نیروهای انقلابی و رییس جمهور (بنی‌صدر) که به اختلاف در عرصه‌ی عمل منجر شده است می‌گوید. خواندن این نامه که بخشی از آن را اینجا می‌آورم، برای امروزِ ما بسیار مفید است:

○ «با استفاده از حمایت‌های مکرّر شما اینک همه نهادها کوبیده می‌شوند، مجلس، دولت، دستگاه قضایی و نهادهای انقلاب و هرچند در کوبیدن اینها موفق نشده‌اند، ولی نه خطرشان را می‌توان نادیده گرفت، نه ضررشان، که همه را از خدمت گسترده‌تر به مردم محروم و ایثارگرمان بازمی‌دارند. 

آقای رئیس جمهور در کارنامه‌شان که پریروز به‌صورت سرمقاله در روزنامه‌شان منتشر شده و رسماً دستگاه قضایی را به ایجاد یک بلوای جدید در جامعه تهدید می‌کند که اگر دستگاه قضایی بخواهد ایشان را با کسانی که در حوادث روز چهاردهم اسفند دانشگاه تهران زخمی و مصدوم شده و در دادسرای تهران از ایشان شکایت کرده‌اند از نظر رسیدگی قضایی در دو کف مساوی بگذارد، از ریاست جمهوری کناره گیری خواهد کرد، آیا ایشان خواهان آن نوع دستگاه قضایی هستند که اگر کسی از رئیس جمهور شکایت کرد با دو طرف شکایت یکسان رفتار نکند؟» (متن کامل: http://l1l.ir/t5i)


2. هفت سال پیش و در جریان فتنه 88، آقای هاشمی اصرار داشتند که احمدی‌نژاد را با بنی‌صدر مقایسه کنند و (خوش‌بینانه) رییس‌جمهور وقت را از سرنوشت بنی‌صدر برحذر دارند. تیترهای سایت رسمی ایشان را به یاد بیاورید: 

○ «امام و رهبری: تهمتها راجبران کنید ؛ روسای جمهور 58 و 88 : هرگز!»

○ «به امام گفتند: به خاطر شرایط جنگی کشور با قانون‌شکنی رییس جمهور مدارا کنید!/ امام در همان شرایط جنگی توی دهن رییس جمهورِ قانون‌شکن زدند.»

و البته در نامه‌ی معروفِ بدون سلام ایشان به رهبر انقلاب (به تاریخ 19 خرداد 88) نوشته‌ بودند: «اینجانب قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنی‌صدر معرفی کنم و یا سرنوشتی شبیه آن دولت را برای این دولت بخواهم، بلکه مقصود این است که باید مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد… سرچشمه شاید گرفتن به بیل چوپر شد نشاید گرفتن به پیل.»


3. آقای هاشمی گفته‌اند که «کسی نیست که بتواند مقابل روحانی بایستد»، و باز سایت ایشان مطلبی درباره‌ی «چرایی دفاع تمام قد هاشمی از روحانی» منتشر کرده و نوشته است: «به جرات می‌توان گفت هاشمی از اولین سیاستمدارانی بود که خطر احمدی نژاد برای کشور را متذکر شده بود… هاشمی دوست ندارد دوران احمدی نژاد در کشور تکرار شود. به خاطر همین تلاش می‌کند در سال 96 روحانی دوباره به قدرت برسد و تفکر روحانی در انتخابات سال 1400 هم تداوم داشته باشد.» (http://l1l.ir/w2-)


4. جناب آقای رییس جمهور (روحانی) هفته‌ی گذشته توییت فرموده‌اند که: 

«#دولت حاضر است با تشکیل سامانه‌ای، تمام دخل و خرج و حساب‌هایش را روشن کند و در مقابل انتظارست #قوه_قضائیه نیز همه حساب‌های خود را روشن نماید.» 

استفاده از هشتگ قوه‌ی قضائیه از سوی رییس جمهور و استقبال ضدانقلابی چون مسعود بهنود، به خوبی گویای هدفِ این توییت است و دیگر نیازی به توضیح ندارد. این نمونه‌ای از حملات اخیر به دستگاه قضایی کشور است که البته منشاء دیگری دارد، ولی همراهی آقای روحانی با این خط بسیار تاسف برانگیز است.



هاشمی رفسنجانی تسلطی کم‌نظیر بر تاریخ انقلاب دارد و طی دو دهه‌ی گذشته (پس از فراغت از ریاست جمهوری) با انتشار خاطرات متنوع و نابِ خود جریان‌ساز شده است. آیا آقای هاشمی نوع مواجهه‌ی امام با تهمت‌های بنی‌صدر به دستگاه قضا را به خاطر دارد؟ و آیا این خاطره‌ها را منتشر خواهد کرد؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۸:۳۴

1. مدتی است که تب کارآفرینی در میان گروهی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی ما فراگیر شده است؛ «علت چیست؟» بماند؛ ولی در همین راستا چندی پیش آقای محمدرضا شعبانعلی در وبلاگ خود مطلبی منتشر کرده بود با این عنوان: «کارآفرینی را رها کردم تا زندگی‌ام را بازآفرینی کنم» (http://l1l.ir/uo7)، و در آن‌جا به مشکلات یک کارآفرین (از بعد زندگی شخصی) اشاره کرده بود و مخاطب را -که به صورت پیش‌فرض کارآفرینی را بر کارمندی ارجح می‌داند- شوکه می‌کرد که آیا به واقع کارآفرینی ارجح است؟ آیا این همه زحمت و تبعاتی که به دنبالِ قدم گذاشتن در دنیای کارآفرینی وجود دارد، ارزشش را دارد؟ 

من فکر می‌کنم که در مجموع و در شرایط فعلی کشورِ ما، تشویق جوانان به کارآفرینی امری مثبت است و حالاحالاها جای تبلیغ و ترویج دارد، ولی نسبت به منطقِ انتخاب‌ها نگرانم. شعبانعلی در آن‌جا «پیش‌فرض‌ها»ی رجحان کارآفرینی بر کارمندی را به چالش می‌کشد، ولی من بیش از آن، به «منطقِ انتخاب‌ها» فکر می‌کنم؛ منطق(عقلانیت)ی که پیش‌فرض‌ها را ارزش‌گذاری می‌کند و مشخص می‌کند که چه چیزی ارزشمند است و چه چیزی ضد ارزش؟ منطقِ انتخاب است که انگیزه و هدف را نشان می‌دهد و چیزی مهم‌تر از آن وجود ندارد. چرا کارآفرینی بله، و چرا کارمندی نه؟ یا برعکس، فرقی نمی‌کند. «منطق انتخاب» مهم است.


2. مطلبی که به آن اشاره شد(صرفا به عنوان نمودی از منطق رایج)، در شرایط ایده‌آل ارزش کارآفرینی را در استقلال و درآمد بالا می‌داند و امتیاز کارمندی را در وقتِ فراغتِ زیاد و ریسک پایین و مسئولیت کمتر. در نتیجه بسیاری از آن‌هایی که کارآفرینی را برگزیده‌اند در سر سودای «جابز» و «زوکربرگ» شدن دارند و آن‌هایی که هنوز این در و آن در به دنبال جایی برای استخدام می‌گردند، «آب باریکه‌ی دائمیِ بدون دردسر» را طالبند. ولی آیا به واقع این ارزش‌ها به فرض حصول، با منطق دینی و انقلابی ما سازگارند؟ در منطق انقلابی، "کارمندی" اگر مذموم است و قشر تحصیل‌کرده‌ی توانمندِ ما حتی از عنوانش گریزان‌اند، به خاطر همنشینی آن با بازدهی پایین، انفعال و انتظار کشنده، بروکراسی دست و پاگیر، فساد اداری و این دست رذایل است و در نقطه‌ی مقابل، اگر "کارآفرینی" خواستنی است و مطلوب، به دلیل جسارت اقدام، تولید یا ایجاد ارزش افزوده‌ی بالا، اثربخشی، بروز خلاقیت و این دست فضایلی است که در فضای کارآفرینی انتظار می‌رود. وگرنه چه تفاوتی است میان کارمندی و کارآفرینی؟ و اگر اینگونه به ماجرا نگاه کنیم کارمندیِ شرافتمندانه، با مسئولیت و دغدغه، هدفمند و ثمربخش بسیار مطلوب است و اگر قرار باشد کارآفرینی صرفا در کسب درآمد بالا و آقابالاسر نداشتن و بدتر از آن، کسب سود به ‌هر قیمتی -ولو از طریق مکیدن خون مردم- و دنیاپرستی و شهرت‌طلبی خلاصه شود، نباشد بهتر است! 


3. اخیرا جوانی از فرزندان شهدا از رهبر انقلاب پرسیده بود: پیش روی ما کارهایی اجرایی است، مثلاً در اداره‌ای مشغول شویم یا اینکه نه، بهتر است وارد کارهای فرهنگی شویم؟ و ایشان اینگونه پاسخ داده بودند: «کار اجرایی عیبی ندارد، دولت اسلامی است، هر گوشه‌اش را آدم بگیرد یک کار است منتها کار اساسی عبارت است از هدایت. فرقی نمیکند در دانشگاه؛ در محیط کار؛ یا در محیط اداری، در محیط طلبگی. امروز انگیزه‌ها و فعالیتهایی که در جهت خراب کردن ذهنیت انقلابی در کشور انجام میگیرد کم نیست. ملاک خط مستقیم انقلاب، حرفهای امام است.» (http://l1l.ir/uo8)


خلاصه اینکه: کارمندی و کارآفرینی دوگانه‌ای ساختگی است؛ 

مهم وظیفه‌مداری است و جسارت اقدام.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۰۸:۳۰