کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

1. مدتی است که تب کارآفرینی در میان گروهی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی ما فراگیر شده است؛ «علت چیست؟» بماند؛ ولی در همین راستا چندی پیش آقای محمدرضا شعبانعلی در وبلاگ خود مطلبی منتشر کرده بود با این عنوان: «کارآفرینی را رها کردم تا زندگی‌ام را بازآفرینی کنم» (http://l1l.ir/uo7)، و در آن‌جا به مشکلات یک کارآفرین (از بعد زندگی شخصی) اشاره کرده بود و مخاطب را -که به صورت پیش‌فرض کارآفرینی را بر کارمندی ارجح می‌داند- شوکه می‌کرد که آیا به واقع کارآفرینی ارجح است؟ آیا این همه زحمت و تبعاتی که به دنبالِ قدم گذاشتن در دنیای کارآفرینی وجود دارد، ارزشش را دارد؟ 

من فکر می‌کنم که در مجموع و در شرایط فعلی کشورِ ما، تشویق جوانان به کارآفرینی امری مثبت است و حالاحالاها جای تبلیغ و ترویج دارد، ولی نسبت به منطقِ انتخاب‌ها نگرانم. شعبانعلی در آن‌جا «پیش‌فرض‌ها»ی رجحان کارآفرینی بر کارمندی را به چالش می‌کشد، ولی من بیش از آن، به «منطقِ انتخاب‌ها» فکر می‌کنم؛ منطق(عقلانیت)ی که پیش‌فرض‌ها را ارزش‌گذاری می‌کند و مشخص می‌کند که چه چیزی ارزشمند است و چه چیزی ضد ارزش؟ منطقِ انتخاب است که انگیزه و هدف را نشان می‌دهد و چیزی مهم‌تر از آن وجود ندارد. چرا کارآفرینی بله، و چرا کارمندی نه؟ یا برعکس، فرقی نمی‌کند. «منطق انتخاب» مهم است.


2. مطلبی که به آن اشاره شد(صرفا به عنوان نمودی از منطق رایج)، در شرایط ایده‌آل ارزش کارآفرینی را در استقلال و درآمد بالا می‌داند و امتیاز کارمندی را در وقتِ فراغتِ زیاد و ریسک پایین و مسئولیت کمتر. در نتیجه بسیاری از آن‌هایی که کارآفرینی را برگزیده‌اند در سر سودای «جابز» و «زوکربرگ» شدن دارند و آن‌هایی که هنوز این در و آن در به دنبال جایی برای استخدام می‌گردند، «آب باریکه‌ی دائمیِ بدون دردسر» را طالبند. ولی آیا به واقع این ارزش‌ها به فرض حصول، با منطق دینی و انقلابی ما سازگارند؟ در منطق انقلابی، "کارمندی" اگر مذموم است و قشر تحصیل‌کرده‌ی توانمندِ ما حتی از عنوانش گریزان‌اند، به خاطر همنشینی آن با بازدهی پایین، انفعال و انتظار کشنده، بروکراسی دست و پاگیر، فساد اداری و این دست رذایل است و در نقطه‌ی مقابل، اگر "کارآفرینی" خواستنی است و مطلوب، به دلیل جسارت اقدام، تولید یا ایجاد ارزش افزوده‌ی بالا، اثربخشی، بروز خلاقیت و این دست فضایلی است که در فضای کارآفرینی انتظار می‌رود. وگرنه چه تفاوتی است میان کارمندی و کارآفرینی؟ و اگر اینگونه به ماجرا نگاه کنیم کارمندیِ شرافتمندانه، با مسئولیت و دغدغه، هدفمند و ثمربخش بسیار مطلوب است و اگر قرار باشد کارآفرینی صرفا در کسب درآمد بالا و آقابالاسر نداشتن و بدتر از آن، کسب سود به ‌هر قیمتی -ولو از طریق مکیدن خون مردم- و دنیاپرستی و شهرت‌طلبی خلاصه شود، نباشد بهتر است! 


3. اخیرا جوانی از فرزندان شهدا از رهبر انقلاب پرسیده بود: پیش روی ما کارهایی اجرایی است، مثلاً در اداره‌ای مشغول شویم یا اینکه نه، بهتر است وارد کارهای فرهنگی شویم؟ و ایشان اینگونه پاسخ داده بودند: «کار اجرایی عیبی ندارد، دولت اسلامی است، هر گوشه‌اش را آدم بگیرد یک کار است منتها کار اساسی عبارت است از هدایت. فرقی نمیکند در دانشگاه؛ در محیط کار؛ یا در محیط اداری، در محیط طلبگی. امروز انگیزه‌ها و فعالیتهایی که در جهت خراب کردن ذهنیت انقلابی در کشور انجام میگیرد کم نیست. ملاک خط مستقیم انقلاب، حرفهای امام است.» (http://l1l.ir/uo8)


خلاصه اینکه: کارمندی و کارآفرینی دوگانه‌ای ساختگی است؛ 

مهم وظیفه‌مداری است و جسارت اقدام.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی