کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

حمیدرضای عزیز نظراتی برای یادداشت سینا(:سازمان ملل) نوشته بود که در جوابش متن زیر را نوشتم، هر چه جلوتر رفت به یادداشتی مستقل نزدیک‌تر شد!:

 

بله، باید تدبیر کرد. من ادعا نمی‌کنم که سیاست خارجی احمدی‌نژاد بهترین بوده، برای قضاوت باید موارد را بیاوریم و مستند بحث کنیم. اما آن‌ چیزی که برای من مهم‌تر است و علی‌الحساب هم می‌توانم راجع به آن نظر بدهم، این است که اصول کدام است؟ من فعلاً کاری ندارم که آیا ایران در ژنو(دوربان2) می‌توانست بهتر عمل کند یا نه، ولی سوالم این است که چرا ترک سالن توسط چند کشور در کنار آن تشویق بی‌نظیر در ما حس حقارت ایجاد می‌کند؟ آن هم در چه موردی؟ وقتی که از نژادپرستی اسرائیل گفته می‌شود. چرا در همین اجلاس عمومی باز هم ترک چند کشور زورگو-به حمایت از اسرائیل- ما را ناراحت می‌کند، ولی به خشم و ترس نتانیاهو افتخار نمی‌کنیم؟ چرا ما باید کشورها را به "قدرت‌های بزرگ" و "جهان سومی‌ها و سیاه‌ها و آفریقایی‌ها" تقسیم کنیم، و فاصله گرفتن گروه اول و نزدیکی به گروه دوم را حماقت بدانیم؟ نمی‌گویم واقع بین نباشیم، و بگوییم آمریکا و ونزوئلا هم‌ترازند، می‌گویم در این روابط عزت نجوییم، که نه عزت به این چیزهاست و نه اصولاً آن‌هایی که بهشان دل می‌بندیم ما را آدم حساب می‌کنند. این را هم بگویم: این سیاست توجه به آمریکای جنوبی به نظرم بی‌راه نمی‌آید. خب سعی می‌کنیم که در غیاب "قدرت‌های بزرگ!" منافعمان را در این روابط تامین کنیم، و به جای اینکه در عراق با آمریکا دست و پنجه نرم کنیم، همان نزدیک خودش موی دماغ بشویم. ضمن اینکه توجه به کشورهای دست چندم و کوچک، به خصوص توجه به جهان اسلام-در یک نگاه دراز مدت و با اعتماد به نفس- می‌تواند مناسبات کلان را تغییر بدهد، که حتماً باید صورت بگیرد.

در مورد دشمن زورگویی که فقط و فقط در پی کسب منافع خودش است: خب این درست. اما به نظرم خیلی ساده‌انگارانه است که دشمن را آن‌قدر کودن فرض کنیم، که صرفاً با خروجی‌ها دشمنی کند! قطعاً آن‌ها هم ریشه‌یابی می‌کنند و سعی می‌کنند به جای جنگ و قطعنامه، هدف را رام خودشان کنند. آن‌ها حافظه دارند. اگر می‌خواستند منافع بلند مدت را به کوتاه مدت ترجیح دهند، خب بازار ایران را می‌گرفتند، نه اینکه بر عکس تحریم کنند. آن‌ها می‌فهمند که مشکل نظام ایران است، پس سعی می‌کنند که نابودش کنند و به کمتر از این رضایت نمی‌دهند. اما چه چیزی انقلاب ایران را پایه گذاشت؟ خب دوست ندارند باز هم همان اتفاق در جای دیگری بیفتد، پس با تفکر مبارزه می‌کنند و عمراً دوست ندارند که تو انقلاب صادر کنی! و قس علی هذا. داستان تفرقه افکنی، فرقه سازی، شیعه کشی(دقت کن که هر جا شیعه وجود دارد، جنگ است: عراق، لبنان، یمن و پاکستان. جز ایران که مرکز فرماندهی است!)، ایران‌هراسی، تهاجم فرهنگی، جنگ رسانه‌ای و همه و همه از این‌جاست و به نظر من کاملاً منطقی است. کوچکترین دشمنی‌ها همین تحریم و لشکرکشی‌هایی است که می‌بینیم. بله دشمن قسم خورده‌اند، چون که منافعشان با ما همیشه در تضاد است، همیشه. مگر تحت همان شرایطی که در چند کامنت‌ قبلی از زبان امام آوردم.

اما در یک تحلیل می‌توان گفت که دشمن علاوه بر مواردی که در بالا گذشت، خط دیگری را هم دنبال می‌کند و آن قهرمان‌سازی است. اول بگویم که من بعید نمی‌دانم ترک‌ها خودشان را جمع کرده باشند و پیش‌ رفته باشند؛ اما استقلالِ بدون جلب دشمنی بسیار ثقیل است، چرا؟ چون منافع قدرت‌ها(همان استکبار) در عدم استقلال است، پس فشار می‌آورند. راحتت کنم!: ممکن نیست که ولت کنند هر کاری می‌خواهی بکنی. اما قهرمان‌سازی یعنی چه؟ شکی نیست که نوک حمله‌ی آمریکا و نوچه‌هایش در این منطقه، ایران است. اما به نظر من ایران در این سی سال وجهه‌ی خوبی بین مردم منطقه کسب کرده. پرچمی که جمهوری‌اسلامی علم کرد، قرن‌ها خاک می‌خورد و این ویژگی به جمهوری‌اسلامی جذابیت می‌دهد. الگوی حکومت دینی را که در ایران پیاده شده با حکومت‌های منطقه مقایسه کن. هیچ حکومتی تا به حال این‌جوری با اسرائیل در نیفتاده و از لبنان و فلسطین پشتیبانی نکرده؛ نگاهی به کامنت‌های خبر الجزیره(+) بینداز. این‌که ایرانِ موی دماغ، که نظامش غیر قابل تحمل است به الگو و پرچم‌دار تبدیل بشود، اصلاً خوشایند نیست و کار را برای دشمن سخت می‌کند. پس چه باید کرد؟ باید ایران را کشید پایین، تا با کمترین جنجال و درگیری ممکن سرش را ببرند و احیاناً دور و بری‌ها در عزایش شیرینی هم پخش کنند. پس بهتر است علی‌الحساب شخصیت محبوبِ دنیای عرب به جای سید حسن نصرالله و احمدی‌نژاد(طبق نظرسنجی‌ها) کسی مثل حسنی مبارک باشد، یا اگر نشد نهایتاً کسی مثل اردوغان. من راجع به شخصیت اردوغان نظری ندارم، این را می‌خواهم بگویم که پشتیبانی ایران از لبنان و فلسطین، با کاری که ترکیه می‌کند حتی قابل مقایسه هم نیست! اما بهتر است ترکیه پرچم‌دار حمایت از فلسطین باشد تا ایران به حاشیه برود. و می‌بینی که ترکیه، حتی برای مردم مسلمان و معتقد خودمان هم شک ایجاد کرده، که جمهوری‌اسلامی نظام بهتری است یا نظام لائیک ترکیه؟!

اگر امروز اوباما دم از دوستی با مسلمان‌ها می‌زند، حرکتی است دروغین و تاکتیکی برای منزوی کردن مبارزه و در راس آن ایران. این شیوه‌ی جدید آمربکا-که هوشمندانه‌تر و خطرناک‌تر است- فشار زیادی به ما وارد می‌کند. اگر امروز اوباما طرح دو کشور فلسطین و اسرائیل را پی می‌گیرد-ولو باز هم با شرایط خفت بار- به خاطر خفه کردن مبارزه است، وقتی وجهه‌ی ایران زیر سوال برود که شما خواهان خشونتید و تروریست و این‌ها، فشار را بیشتر می‌کند و به محض اینکه قدرت حریف را تضعیف شده ببیند،  کشور فلسطین که هیچ، لبنان و سوریه را هم می‌خواهد. آن موقع اردوغان را هم بر نمی‌تابد.

 

 

 

پی‌نوشت 1: من هنوز قضاوتی راجع به ترکیه ندارم، اگر منبعی چیزی سراغ داری که تحولاتش را بررسی کنیم و ببینیم آنجا چه می‌گذرد، معرفی کن.


پی‌نوشت 2: کلاً جریان اصلاحات و دولت خاتمی-نه تک‌تک اعضا- غرب‌زده بودند. غرب‌زده، به معنی شیفتگی نسبت به غرب و احساس حقارت از اندیشه‌ی اسلامی و انقلابی. و به نظر من می‌ترسیدند! نمی‌گویم وطن‌فروش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۸۸ ، ۰۳:۰۳

نکته‌های ناب مجموعه‌ای پنج جلدی است از گزیده‌ی بیانات رهبر انقلاب که عموماً در جمع‌های دانشگاهی ایراد شده، و در پانزده فصل تنظیم شده است. جلد سوم از این مجموعه شامل دو فصل است: 1. نظام و انقلاب، 2. استکبار جهانی؛ در فصل اول مطالبی در توضیح مبانی و ثمرات-عموماً ثمرات بدوی- انقلاب آورده شده، و در فصل دوم-که به بحث دشمن مربوط است- به تعریف و توضیح مفهوم استکبار، گره‌های مبنایی انقلاب اسلامی با نظام‌های استکباری و تبیین اختلاف پرداخته شده است، و همچنین در مورد شیوه‌ها و اهداف استکباری و نقاطِ هدفِ آن‌ها توضیحات درخوری آمده است. این مجموعه-تا آنجایی که من اطلاع دارم-مربوط به بیاناتِ تا سال 83 است، که در حال حاضر نوعی نقص است. در هر حال اگر تصمیم به مطالعه گرفتید، توصیه‌ی من این است که به زمان ایراد مطالب توجه کنید، که نکات قابل تاملی دارد.



ناشر: دفتر معارف

چاب هفتم: بهار 1388

شمارگان: 5000 جلد

قیمت: 1000 تومان

تعداد صفحات:112


«انقلاب اسلامی، با نظام سلطه مخالف است. نظام سلطه، یعنی این‌که دولت‌ها و قدرت‌هایی زور بگویند و ملت‌ها و گرو‌ه‌ها و کشور‌ها و دولت‌هایی، آن زور را قبول کنند. طرفین، طرفین نظام سلطه‌اند و ما نظام سلطه را رد کرده‌ایم و رد می‌کنیم و با آن به مبارزه برمی‌خیزیم. ما در نظام سلطه، طرفین را مقصر می‌دانیم؛ هم سلطه‌گر و هم سلطه‌پذیر را. استکبار، به معنای همین نظام سلطه است.»(ص 63، مربوط به 10/8/1368)


اگر خواستید می‌توانید کتاب را از خودم "امانت" بگیرید!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۸۸ ، ۱۵:۳۴

أَیُّهَا اَلنَّاسُ! لاَ تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ اَلْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ، فَإِنَّ اَلنَّاسَ قَدِ اِجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ، وَ جُوعُهَا طَوِیلٌ.

أَیُّهَا اَلنَّاسُ! إِنَّمَا یَجْمَعُ اَلنَّاسَ اَلرِّضَا وَ اَلسُّخْطُ. وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اَللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ:«فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ»، فَمَا کَانَ إِلاَّ أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ اَلسِّکَّةِ اَلْمُحْمَاةِ فِی اَلْأَرْضِ اَلْخَوَّارَةِ.

أَیُّهَا اَلنَّاسُ! مَنْ سَلَکَ اَلطَّرِیقَ اَلْوَاضِحَ وَرَدَ اَلْمَاءَ، وَ مَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِی اَلتِّیهِ.


اى مردم! در راه راست، از کمى روندگان نهراسید، زیرا اکثریت مردم بر گرد سفره اى جمع شدند که سیرى آن کوتاه، و گرسنگى آن طولانى است.

اى مردم! همه افراد جامعه در خشنودى و خشم شریک مى باشند، چنانکه شتر ماده ثمود را یک نفر دست و پا برید، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت، زیرا همگى آن را پسندیدند، خداوند سبحان مى فرماید: (ماده شتر را پى کردند و سرانجام پشیمان شدند.) سرزمین آنان چونان آهن گداخته اى که در زمین نرم فرو رود، فریادى زد و فرو ریخت.

اى مردم! آن کس که از راه آشکار برود به آب مى رسد، و هر کس از راه راست منحرف شود سرگردان مى ماند

.

خطبه‌ی 201 نهج البلاغه(صبحی صالح). متن اصلی از اینجا: + و ترجمه‌ی مرحوم دشتی از اینجا: +.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۸۸ ، ۲۳:۳۰

(+) من به شما عرض میکنم که این حرکت عظیم انقلاب اسلامى، یک حرکت تمام شده نیست. حالا یک گوشه‏‌ای از لشکر آن من و شماییم که حالا یک ذره مثلاً اهل ادب و فرهنگ و اینها محسوب میشویم؛ «و للَّه جنود السّماوات و الارض»؛ لشکر او زمین و آسمان نمیشناسد؛ «و کان اللَّه عزیزا حکیما»؛ خدا عزیز است - عزیز یعنى غالبِ لایغلب، یعنى بی‏نیاز از همه - من و شما هم حالا یک گوشه‌اى از کار را در دست میگیریم. این حرکت عظیمى که با انقلاب اسلامى شروع شد، یک حرکت تمام شده نیست؛ مطلقاً تمام شده نیست، آن حرکت ادامه دارد. همینى که حالا معمول شده که در بیانها و در تلویزیون و توى تبلیغات و توى دادگاه و توى زبان همه، میگویند: جنگ نرم؛ راست است، این یک واقعیت است؛ یعنى الان جنگ است. البته این حرف را من امروز نمیزنم، من از بعد از جنگ - از سال 67 - همیشه این را گفته‏ام؛ بارها و بارها. علت این است که من صحنه را می‏بینم؛ چه بکنم اگر کسى نمی‏بیند؟! چه کار کند انسان؟! من دارم می‏بینم صحنه را، می‏بینم تجهیز را، می‏بینم صف ‏آرایی‏ها را، می‏بینم دهانهاى با حقد و غضب گشوده شده و دندانهاى با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه‌‏ى این آرمانها و علیه همه‏‌ى آن کسانى که به این حرکت دل بسته‏‌اند را؛ اینها را انسان دارد می‏بیند، خب چه کار کند؟ این تمام نشده. چون تمام نشده، همه وظیفه داریم. (رهبر انقلاب- 1388/6/14)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۸۸ ، ۰۱:۵۵

حوادث چند ماه اخیر در کنار همه‌ی خسارت‌هایی که داشت، بستر توجهاتی شد که در شرایط عادی سخت پیدا می‌شوند. بنده‌ی خدایی ابتلاهای دنیا را به زلزله‌هایی خفیف تشبیه می‌کرد که ضعف‌هایمان را-به مثابه‌ی یک ساختمان- به ما می‌نمایانند تا در صدد تعمیر و اصلاح برآییم، و آماده شویم برای زلزله‌ی عظیم.

پدیده‌ی دشمن از جمله موضوعاتی است که در این قائله برای من برجسته شد و خلاصه تصمیم گرفتم که بابی برای آن باز کنم. البته ارائه‌ا‌ی همه جانبه کاری آسان نیست و طبیعتاً به مدت‌ها بعد از فتح باب مربوط می‌شود! طبق روالی که در این وبلاگ داشته‌ام سعی می‌کنم یادداشت‌هایم را به تدریج و حتی‌المقدور مرتبط اضافه کنم. به عنوان شروع، در ادامه‌ی بحثی که با یکی از دوستان در این موضوع داشتم-که اصولاً دشمن کیست و چه هدفی دارد؟- بخش‌هایی از پیام امام به مناسبت پذیرش قطعنامه‌ی 598 و سالگرد کشتار حجاج را آورده‌ام. خصوصاً قسمت‌هایی که پررنگ کرده‌ام به توضیح و تبیین اختلاف ما با دشمن، و به تبع آن به معلوم شدن اینکه دشمن کیست کمک می‌کند. البته پیش‌نهاد من این است که اگر این پیام را نخوانده‌اید، کامل بخوانید. من متن را از این‌جا برداشته‌ام: +

...

البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه‌طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می‌گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می‌کنیم.

ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیزم، سرمایه‌داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام‌هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم، و نظام اسلام رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم.

و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باج‌خواهی و مصونیت کارگزاران امریکایی، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری می‌کنیم. انشاءاللّه ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با امریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود و از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.

مسلمانان تمامی کشورهای جهان، از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده‌اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید، و از وجود جوانان پرشور و شهادت‌طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه‌داشتن وضع موجود نباشید، بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید، که عزت و حیات در سایه مبارزه است و اولین گام در مبارزه اراده است و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصا امریکا را بر خود حرام کنید. ما در مکه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است. دروازه‌های مدینةالرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند، رشته محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست نمی‌شود. به سوی کعبه نماز می‌گزاریم و به سوی کعبه می‌میریم و خدا را سپاس می‌گزاریم که در میثاقمان باخدای کعبه پایدار مانده‌ایم و پایه های برائت از مشرکین را با خون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهاده‌ایم و منتظر هم نمانده‌ایم که حاکمان بی‌شخصیت بعض کشورهای اسلامی و غیر اسلامی از حرکت ما پشتیبانی کنند. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.

مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم می‌شود، و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثه‌ای را به وجود می‌آورند.

راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاما یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت یا پیروزی. که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است، که انشاءاللّه خداوند قدرت شکستن چهارچوب سیاست‌های حاکم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجاد داربست‌هایی بر محور کرامت انسانی را به همه مسلمین عطا فرماید، و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوکت همراهی نماید.

بعضی افراد تا قبل از حادثه تلخ و شیرین حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهوری اسلامی ایران را بر راهپیمایی برائت از مشرکین به خوبی درک نکرده بودند و از خود و دیگران سؤال می‌کردند که در سفر حج و در آن هوای گرم چه ضرورتی به راهپیمایی و فریاد مبارزه است، و اگر هم فریاد برائت از مشرکین هم سر داده شود، چه ضرری متوجه استکبار می‌شود و چه بسا افراد ساده دلی تصور می‌کردند که دنیای به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل اینگونه مسائل سیاسی را خواهد داشت، که به مخالفان خود حتی بیش از این هم اجازه حیات و تظاهرات و راهپیمایی خواهند داد و دلیل این مدعا اجازه راهپیمایی‌هایی است که در کشورهای به اصطلاح آزاد غرب داده می‌شود. ولی این مسئله باید روشن باشد که آنگونه راهپیمایی‌ها هیچگونه ضرری برای ابرقدرتها و قدرتها ندارد.

راهپیمایی مکه و مدینه است که بسته شدن شیرهای نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپیمایی‌های برائت در مکه و مدینه است که به نابودی سرسپردگان شوروی و امریکا ختم می‌شود و درست به همین جهت است که با کشتار دسته جمعی زنان و مردان آزاده از آن جلوگیری می‌شود، و در پناه همین برائت از مشرکین است که حتی ساده‌دلان می‌فهمند که نباید سر بر آستان شوروی و امریکا نهاد. ملت عزیز و دلاور ایران مطمئن باشند که حادثه مکه منشا تحولات بزرگی در جهان اسلام و زمینه مناسبی برای ریشه‌کن شدن نظام‌های فاسد کشورهای اسلامی و طرد روحانی‌نماها خواهد بود.

امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی‌درد شروع شده است و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله‌بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده‌اند می‌بوسم.

ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست، و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند.

و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند.

و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.

امریکا و استکبار در تمامی زمینه‌ها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزه ها و دانشگاهها مقدس‌نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده‌ام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می‌کنند. اینها با قیافه‌ای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بی‌دین معرفی می‌کنند. باید از شر اینها به خدا پناه بریم و همچنین کسانی دیگر که بدون استثنا به هر چه روحانی و عالم است حمله می‌کنند و اسلام آنها را اسلام امریکایی معرفی می‌نمایند راهی بس خطرناک را می‌پویند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی منتهی می‌شود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد. امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است.

امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ‌ها و موشک‌های دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری می‌کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.

...

خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسین - علیه السلام! اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئله‌ای نیست که بشود با پیروزی یا شکست در صحنه‌های نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها خیالات باطل ملی‌گراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملی‌گراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین‌الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم.

ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.

...

و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهانخواران بوده است، و استکبار از همه کمینگاه‌های سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامی ما تاکنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است.

جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم.

و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صدا[صلا صحیح است] زنیم که ای خواب رفتگان! ای غفلت‌زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه های گرگ منزل گرفته‌اید.

برخیزید که اینجا جای خواب نیست! و نیز فریاد کشیم سریعا قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! امریکا و شوروی در کمین نشسته‌اند، و تا نابودی کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت.

...

نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویت‌ها و ارزش‌های معنوی و الهی‌مان نمی‌شناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی‌دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست‌ها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی‌مان را لکه‌دار نمایند.

بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه‌توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می‌دهند، و با دلسوزی‌های بی‌مورد و اعتراض‌های کودکانه می‌گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنی‌ها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است به این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان، و خصوصا ملت ایران، در چه زمانی نزد غربی‌ها و شرقی‌ها احترام و اعتبار داشته‌اند که امروز بی‌اعتبار شده‌اند! آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام - را با دست‌های خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی‌فرهنگ به رسمیت بشناسند، ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی ، بلکه ایرانی که شناسنامه‌اش را امریکا و شوروی صادر کند، ایرانی که ارابه سیاست امریکا یا شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت‌الحمایگی آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می‌کند.

...

من به صراحت اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه‌گذاری می‌کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه‌طلبی و فزون‌طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام می‌کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب‌ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظام‌های کفر و شرک آشنا می‌سازد.

...

در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره‌ی خون‌ها و شهادت‌ها و ایثارها چه شد. این‌ها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بی‌خبرند و نمی‌دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه‌ای وارد نمی‌سازد و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست، و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۸۸ ، ۱۲:۴۸

بخشی از خطبه‌ی 182 نهج‌البلاغه؛ مناسب حال:


أُوصِیکُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ اَلَّذِی أَلْبَسَکُمُ اَلرِّیَاشَ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمُ اَلْمَعَاشَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً یَجِدُ إِلَى اَلْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ اَلْمَوْتِ سَبِیلاً لَکَانَ ذَلِکَ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ )ع( اَلَّذِی سُخِّرَ لَهُ مُلْکُ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ مَعَ اَلنُّبُوَّةِ وَ عَظِیمِ اَلزُّلْفَةِ فَلَمَّا اِسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ وَ اِسْتَکْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِیُّ اَلْفَنَاءِ بِنِبَالِ اَلْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ اَلدِّیَارُ مِنْهُ خَالِیَةً وَ اَلْمَسَاکِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ. وَ إِنَّ لَکُمْ فِی اَلْقُرُونِ اَلسَّالِفَةِ لَعِبْرَةً.

أَیْنَ اَلْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ اَلْعَمَالِقَةِ أَیْنَ اَلْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ اَلْفَرَاعِنَةِ أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ اَلرَّسِّ اَلَّذِینَ قَتَلُوا اَلنَّبِیِّینَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ اَلْمُرْسَلِینَ وَ أَحْیَوْا سُنَنَ اَلْجَبَّارِینَ أَیْنَ اَلَّذِینَ سَارُوا بِالْجُیُوشِ وَ هَزَمُوا بِالْأُلُوفِ وَ عَسْکَرُوا اَلْعَسَاکِرَ وَ مَدَّنُوا اَلْمَدَائِنَ.

وَ مِنْهَا: قَدْ لَبِسَ لِلْحِکْمَةِ جُنَّتَهَا وَ أَخَذَهَا بِجَمِیعِ أَدَبِهَا مِنَ اَلْإِقْبَالِ عَلَیْهَا وَ اَلْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ اَلتَّفَرُّغِ لَهَا فَهِیَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ اَلَّتِی یَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ اَلَّتِی یَسْأَلُ عَنْهَا فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اِغْتَرَبَ اَلْإِسْلاَمُ وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِهِ وَ أَلْصَقَ اَلْأَرْضَ بِجِرَانِهِ بَقِیَّةٌ مِنْ بَقَایَا حُجَّتِهِ خَلِیفَةٌ مِنْ خَلاَئِفِ أَنْبِیَائِهِ.

ثم قال علیه السلام: أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ لَکُمُ اَلْمَوَاعِظَ اَلَّتِی وَعَظَ اَلْأَنْبِیَاءُ بِهَا أُمَمَهُمْ وَ أَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ مَا أَدَّتِ اَلْأَوْصِیَاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ وَ أَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا وَ حَدَوْتُکُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا. لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بِکُمُ اَلطَّرِیقَ وَ یُرْشِدُکُمُ اَلسَّبِیلَ؟ أَلاَ إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ اَلدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبِلاً وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبِراً وَ أَزْمَعَ اَلتَّرْحَالَ عِبَادُ اَللَّهِ اَلْأَخْیَارُ وَ بَاعُوا قَلِیلاً مِنَ اَلدُّنْیَا لاَ یَبْقَى بِکَثِیرٍ مِنَ اَلْآخِرَةِ لاَ یَفْنَى.

مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا اَلَّذِینَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ أَلاَّ یَکُونُوا اَلْیَوْمَ أَحْیَاءً یُسِیغُونَ اَلْغُصَصَ وَ یَشْرَبُونَ اَلرَّنْقَ قَدْ وَ اَللَّهِ لَقُوا اَللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ اَلْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ. أَیْنَ إِخْوَانِیَ اَلَّذِینَ رَکِبُوا اَلطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى اَلْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَیْنَ اِبْنُ اَلتَّیِّهَانِ؟ وَ أَیْنَ ذُو اَلشَّهَادَتَیْنِ؟ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ اَلَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى اَلْمَنِیَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى اَلْفَجَرَةِ.

قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى لِحْیَتِهِ اَلشَّرِیفَةِ اَلْکَرِیمَةِ فَأَطَالَ اَلْبُکَاءَ ثُمَّ قَالَ-علیه‌السلام-: أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِیَ اَلَّذِینَ تَلَوُا اَلْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا اَلْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْیَوُا اَلسُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا اَلْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ.

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ: اَلْجِهَادَ! اَلْجِهَادَ! عِبَادَ اَللَّهِ أَلاَ وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا فَمَنْ أَرَادَ اَلرَّوَاحَ إِلَى اَللَّهِ فَلْیَخْرُجْ.


قَالَ نَوْفٌ وَ عَقَدَ لِلْحُسَیْنِ -علیه‌السلام- فِی عَشَرَةِ آلاَفٍ وَ لِقَیْسِ بْنِ سَعْدٍ رَحِمَهُ اَللَّهُ فِی عَشَرَةِ آلاَفٍ وَ لِأَبِی أَیُّوبَ اَلْأَنْصَارِیِّ فِی عَشَرَةِ آلاَفٍ وَ لِغَیْرِهِمْ عَلَى أَعْدَادٍ أُخَرَ وَ هُوَ یُرِیدُ اَلرَّجْعَةَ إِلَى صِفِّینَ فَمَا دَارَتِ اَلْجُمُعَةُ حَتَّى ضَرَبَهُ اَلْمَلْعُونُ اِبْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَتَرَاجَعَتِ اَلْعَسَاکِرُ فَکُنَّا کَأَغْنَامٍ فَقَدَتْ رَاعِیهَا تَخْتَطِفُهَا اَلذِّئَابُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ.



ای بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیزکاری در برابر خدا سفارش می‌کنم. همان خدائی که لباسهای فاخر را به شما پوشانده و معاش و روزی را به فراوانی به شما ارزانی داشته است . اگر راهی به سوی بقاء یا جلوگیری از مرگ وجود داشت حتما سلیمان بن داود آنرا در اختیار می‌گرفت، چرا که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه نبوت و مقام بلند قرب و منزلت الهی به او عطا کرد. اما آنگاه که پیمانه‌ی روزی او پر شد و مدت زندگیش کامل گشت تیرهای مرگ از کمان فناء به سوی او پرتاب شد و دار و دیار از او خالی گردید، خانه ها و مسکنهای او بی‌صاحب ماندند و آنها را گروهی دیگر به ارث بردند.[در هر حال] برای شما در تاریخ قرون گذشته درسهای عبرت فراوانی وجود دارد.

کجایند عمالقه؟ و کجایند فرزندان آنها؟ کجا هستند فرعونها و فرزندانشان؟ اصحاب شهرهای رس همانها که پیامبران را کشتند و چراغ پرفروغ سنن ِ آنها را خاموش و راه و رسم ستمگران و جباران را زنده ساختند کجایند؟ کجایند آنها که با لشکرهای گران به راه افتادند و هزاران نفر را هزیمت دادند، سپاهیان فراوان گرد آوردند و شهرها بنا نهادند؟

]قسمتی دیگر از این خطبه درباره مهدی (عجل الله تعالی فرجه)[ زره دانش را بر تن پوشانده و با تمامی آداب با توجه و معرفت و آمادگی آنرا فراگرفته، حکمت گمشده‌ی اوست که همواره در جستجوی آن است و نیاز اوست که در طلبش پرس و جو دارد. به هنگامی که اسلام غروب می‌کند و همچون شتری که از راه رفتن مانده بر زمین قرار می‌گیرد و سینه اش را به آن می‌چسباند او پنهان خواهد شد.[تا زمانی که فرمان الهی برای قیامش فرارسد] او باقی مانده‌ای است از حجتهای خدا و خلیفه و جانشینی است از جانشینان پیامبران.

سپس امام فرمود: ای مردم! من مواعظ و پند و اندرزهائی را که پیامبران برای امتشان بازگو کرده بودند در میان شما نشر دادم و وظیفه ای را که اوصیای پیامبران نسبت به امت آنها بعد از مرگشان داشتند در مورد شما به انجام رساندم. با تازیانه‌ام شما را ادب کردم ولی به هیچ صراطی مستقیم نشدید، و با نواهی پروردگار شما را به پیش راندم ولی جمع نشدید. خدا خیرتان دهد! آیا منتظرید پیشوائی جز من با شما همراه گردد؟ و راه حق را به شما نشان دهد؟ آگاه باشید آنچه از دنیا روی آورده بود پشت کرده و آنچه پشت کرده بود روی آورده است. و بندگان نیکوکار و برگزیده خدا آماده رحیل گردیده‌اند و کمی از دنیای فانی را با آخرت که در آن فنا نیست معاوضه کردند.

راستی برادران ما که خونشان در صفین ریخت اگر امروز زنده نیستند چه زیان دیده اند؟ خوشا به حالشان که نیستند تا از این لقمه‌های گلوگیر بخورند و از این آبهای ناگوار بنوشند. به خدا سوگند آنها خدا را ملاقات کردند و پاداششان را داد و آنها را بعد از خوف در سرای امن خویش جایگزین ساخت. کجا هستند برادران من؟ همانها که سواره به راه می‌افتادند و در راه حق قدم بر می‌داشتند. کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند مانند آنان از برادرانشان که پیمان بر جانبازی بستند و سرهای آنها برای ستمگران فرستاده شد؟

آنگاه دست به محاسن شریف زد مدتی بس طولانی گریست پس از آن فرمود: آه بر برادرانم! همانها که قرآن را تلاوت می‌کردند و به کار می‌بستند. در فرائض دقت می‌کردند و آن را به پا می‌داشتند. سنتها را زنده و بدعتها را می‌راندند. دعوت به جهاد را می‌پذیرفتند و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروی می‌کردند.

سپس با صدای بلند فریاد زد: بندگان خدا! جهاد! جهاد! آگاه باشید من امروز لشکر به سوی اردوگاه حرکت می‌دهم، آنکس که می‌خواهد به سوی خدا کوچ کند همراه ما خارج گردد.


نوف گفت: برای فرزندش حسین-علیه‌ السلام- پرچمی با ده هزار نفر و برای قیس بن سعد در ده هزار و برای ابوایوب انصاری در ده هزار و برای دیگران هر کدام تعدادی دیگر تهیه فرمود. تصمیم داشت به صفین بازگردد و هنوز جمعه نگذشته بود که ابن ملجم جنایتکار به امام ضربت زد. لشکر برگشت و ما همچون گله ای بودیم که شبان خود را از دست داده و گرگان از هر جانب به سرعت به آنها حمله ور شده بودند.


متن را از اینجا برداشته‌ام: +

و ترجمه‌ی آقای مکارم شیرازی را از اینجا:+ و ویرایش هم کرده‌ام!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۸۸ ، ۱۲:۵۰

این یادداشت جواب‌گونه‌ای است برای یادداشت سعید: سوال آخر


چند ماه پیش که با هم کتاب ارشاد را می‌خواندیم، ذکر جنگ‌آوری‌های حضرت امیر-علیه‌السلام- بود، یادت می‌آید؟ اصلاً نمی‌توانستیم صحنه‌هایی را که تصویر شده بود درک کنیم. ما که در زندگی‌مان صدای تیر و تفنگی نشنیده‌ایم، دست و پای زخمی ندیده‌ایم-چه برسد به قطع شده!-، جنگی ندیده‌ایم و حتی دعوایی، چگونه می‌توانستیم نصف شدن یک نفر با شمشیر را بفهمیم؟ حضرت امیر-علیه‌السلام- آن‌قدر از کفار کشته بود که احقاد بدریه در دل کفار ِ مسلمان شده مانده بود و به انتقام از فرزندان علی-علیه‌السلام- برخاستند. ما ندیده‌ایم، شاید شنیده باشیم ولی ندیده‌ایم، و طبیعی است که وقتی ببینیم به هم می‌ریزیم.

قرآن را نگاه کن! پر است از آیات ِ راجع به منافقین. بارها و بارها از جریان نفاق صدر اسلام شنیده‌ایم و خوانده‌ایم. این جریان آن‌قدر برای ما دور از ذهن است که بعد از گذشت ِ این همه سال و رو شدن ابعاد قضیه، به شخصه، نمی‌توانم درک کنم! که یک نفر در آن بحبوحه‌ی صدر اسلام -که مسلمانان شکنجه می‌شوند و تعدادشان اندک است- بیاید و اظهار اسلام کند برای نیات پلید. ما ندیده‌ایم و درکش برایمان سخت است. تو می‌توانی ادعا کنی که نفاق وجود ندارد و منافق نداریم؟ خب اگر داریم، پس مصادیقش هم موجودند و همین دور و بر پیدا می‌شوند. پس چرا به هم می‌ریزیم و باور نمی‌کنیم که فلانی منافق باشد؟ چون ندیده‌ایم.

چقدر-از زبان همه!- شنیده‌ایم که عده‌ای از دین سوء استفاده می‌کنند که در زمره‌ی پلید‌ترین‌هایند؟ عده‌ای کج فهمی‌دارند و به خیال خودشان برای دین، و در واقع ضد دین کار می‌کنند؟ خب لابد این قالب در زمان ما هم به تن یکی می‌خورد دیگر. مگر از خوارج نشنیده‌ایم که پیشانیشان پینه بسته بود، مردم را ذله کردند و جلوی امام‌ علی-علیه‌السلام- صف کشیدند؟ مگر از قرآن ِ سر نیزه نشنیده‌ایم؟ خب در عصر خودمان هم باید متوجهِ این‌ها باشیم دیگر. پس چرا به هم می‌ریزیم وقتی آخوندی را عمله‌ی شیطان می‌بینیم؟ چون ندیده‌ایم. شاید هم متوجه نبوده‌ایم و حالا یقه‌مان را گرفته.


درست نیست که ما به خاطر نفاق یک عده، سوء استفاده‌ی عده‌ای دیگر، کج فهمی تعدادی از مسلمانان، و خشونتی که ناراحتمان می‌کند، پنبه‌ی دین را بزنیم! که همه‌ی این‌ها را خود دین به ما گوشزد کرده. اگر شما دین را گفتار و رفتار امیر المومنین-علیه‌السلام- می‌دانی، باید دیگران را به آن بسنجی. اگر شما می‌بینی که ایشان به مدارای با زندانی توصیه کرده‌اند و عمل من خلاف آن است، خب من خلاف دین عمل می‌کنم. اگر هم قرار باشد پنبه‌ای خورده شود باید به واسطه‌ی تناقضات درونی همین منش باشد، نه اینکه یکی خودش را به دین بچسباند و با انتحار خودش بخواهد دین را نابود کند.



پی‌نوشت 1: یکی از فواید تاریخ این است که از یکه خوردن جلوگیری می‌کند! البته راه حل ِ قطعی نیست.

پی‌نوشت 2: من "این‌ها ظالم‌اند" را به این کلیتی که تو می‌گویی قبول ندارم. سعی کردم فارق از تکرار مکرراتِ این چند وقته، بر اساس مشترکات بنویسم. همچنین در مواردی که گفتم علاوه بر تاریخ صدر اسلام از تاریخ معاصر هم می‌شود مثال آورد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۸۸ ، ۱۲:۵۳

چندی قبل با دوستی گفت و گو می‌کردیم که "چه کنیم؟" . گفتم که بین احدی‌ القبحَیَین گیر کرده‌ایم!

هر طرف که می‌چرخی و هر طرحی که برای آینده‌ات می‌ریزی، آن رجیم را می‌بینی که به سهم‌خواهی ایستاده. قصه قصه‌ی صحنه‌آرایی‌های بیرون نیست، باید درون را درمان کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۸۸ ، ۱۲:۵۹

با دلم گفتم:

هیچکس بی‌ آنکه سعی کند

به زیارت آفتاب نخواهد رفت


همراهم گفت:

سال گذشته یادت هست؟

چه روزهای خوشی داشتیم

امروز اما نگاه کن

چه اضطراب قشنگی ما را دربر گرفتهاست ...


سلمان هراتی، از بی‌خطی تا خط مقدم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۸۸ ، ۱۳:۰۰

هنر آن است که بی‏هیاهوهای سیاسی، و خودنمایی‌های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند، نه هوی، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر.
و اما ما می‏توانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.

بخشی از پیام امام به مناسبت شهادت چمران


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۸۸ ، ۱۳:۰۱