به مناسبت، مقتل ِلهوف ِ سید بن طاووس را می خواندم. سراسر مقتل پر است از ذکر زن هایی بزرگوار.
. در بین یاران سیدالشهداء –علیه السلام-، زهیر بن قین را می بینیم. زهیر، آنگونه که در مقتل آمده، اجباراً سفرش با سفر کاروان کربلا همزمان و هم مسیر بوده است، ولی به کاروان سیدالشهداء–علیه السلام- نزدیک نمی شده و خیمه اش را دورتر برپا می کرده است، تا این که حضرت احضارش می کنند. و زهیر به تذکر زنش اجابت می کند1 و به نزد ابی عبدالله –علیه السلام- که می رود، دیگر بر نمی گردد! زنش را طلاق می دهد و با پسر عموها روانه ی خانواده اش می کند.
. وقتی که حضرت مسلم بن عقیل–علیه السلام- به کوفه می رود، هجده هزار نفر با او بیعت می کنند. می آیند و حضرت مسلم نامه ی امام –علیه السلام- را برایشان می خواند؛ گریه می کنند، بیعت می کنند و می روند. اما عبیدالله که می آید، ورق را بر می گرداند و مردم کوفه گم می شوند. جالب است؛ مرحوم سید جعفر شهیدی می گوید مردم با این توجیه که بقیه برای مسلم کافی اند، پراکنده شدند.2 در لهوف آمده که مسلم –علیه السلام- با باقی مانده ی یارانش که ده نفر بودند(هجده هزار را که به یاد داری؟) مشغول نماز مغرب شد، و بعد از نماز هیچ کس با او نبود. حالا، مسلم تنها در شهر غریب به خانه ی زنی-طوعه نام- پناهنده می شود، و این زن پناهش می دهد.
. در ماجرای کربلا، وهب از یاران امام–علیه السلام- است. این وهب با همسر و مادرش(ام وهب) به کربلا آمده. بعد از آنکه یه میدان می رود و مقداری می جنگد، نزد مادر بازمی گردد و می پرسد: آیا از من راضی هستی؟ که از ام وهب می شنود: نه! تا جلوی ابی عبدالله کشته نشوی از تو راضی نخواهم شد.3 بعد هم که پسرش شهید می شود و سرش نزد مادر باز می گردد، سر را به وسط میدان پرت می کند که ما آنچه داده ایم، پس نمی گیریم!
. چند وقت پیش تلویزیون برنامه ای نشان می داد راجع به شهید همت. می دانی همسرش چه می گفت؟ : بعد از شهادت او، بعدها، فهمیدم که من چقدر اشتباه می کرده ام، موقعی که امام فوت کرد، فهمیدم که تازه باید لباس مشکی بپوشم. بعدتر، فهمیدم که باز هم اشتباه می کرده ام، زندگی یک سفر است... خدا را شکر می کنم که 13 سال(برنامه مربوط به سال هفتاد و چند بود) داغ اسلام را به دوش کشیده ام...
حالا تو نگاه کن. همسر زهیر، چه کم از زهیر دارد؟ رسالت او جنگیدن با شمشیر نیست. رسالت او قربانی دادن است و بعد صبر و روشنگری. به وجود زنی چون طوعه یا ام وهب نباید افتخار کرد؟ مگر بزرگی یاران امام-علیه السلام- به کشتن چند نفر از دشمنان است؟ اگر بزرگی به فهم و تبعیت است، این زن ها هم الگویند. حالا بقیه ی مادران و همسران شهدا را هم خودت تصور کن. حرف من این نیست که زن ها هم حد خود را پر کرده اند ولی طفلی ها حدشان پایین است! من می گویم هیچ دلیلی ندارم بر این که ظرفشان یا فهمشان، و حتی اثرشان از مردها پایین تر باشد. وقتی که بهترین چیز برای یک زن این است که کسی او را نبیند و او هم کسی را نبیند، خب طبیعتاً از زنان بزرگ کم می شنویم. این ظهور ِکم-که نمی گویم بد است- نباید موجب ندیدن شود، که این اشتباه است. اسمشان را پرچم خانه مان نمی کنیم، نکنیم. ولی بدانیم که در کنار همه ی این مردان بزرگی که ان شاءالله نامشان ذکرمان است، زنانی هستند بزرگ، ولی پشت پرده. زنانی که می فهمند!
1- فقالت له زوجته-و هی دیلم بنتُ عمر-: سبحان الله، ایبعث الیک ابن رسول الله ثم لا تاتیه، فلو اتیته فسمعت کلامه.(لهوف، سید بن طاووس، مترجم: مهدی رمضانی/ ص 84)
2- تهدید این خانها و خانزاده ها و اشراف منافق کارگر افتاد و از هرسو پدران و مادران از خانه بیرون می تاختند و با گریه و زاری فرزندان خود را به خانه می کشاندند. هر کس فرزند خود را می دید، می گفت به تو چه که در این جنگ شرکت کتی؟ این همه مردم برای یاری مسلم بس است. از نرفتن تو چه زیانی خواهد دید؟ عده ای هم راستی ترسیدند و میدان را خالی کردند. نتیجه این شد که از هجده هزار تن مردمی که بر سر جان خود با مسلم پیمان بسته بودند شامگاه جز سی تن با او نماند و چون نماز شام را خواند یک تن از یاران خود را همراه نداشت.(پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیع اسلام، سید جعفر شهیدی/ ص 133)
3- فقالت: لا، ما رضیتُ حتی تقتل بین یدی الحسین–علیه السلام-.(لهوف، سید بن طاووس، مترجم: مهدی رمضانی/ ص 124)
پی نوشت 1: در نظر من و امثال من، زن ها موجوداتی هستند درجه دوم. از قدرت فهم و درک چندانی برخوردار نیستند و کلا هم اهمیت چندانی ندارند، جز در تمکین! البته ما هم در مقام حرف، از حقوق زنها دفاع می کنیم و از فاطمه ی زهرا-سلام الله علیها- می گوییم، که ببینید زن ها چقدر می توانند بالا باشند... اگر شما این جوری نگاه نمی کنی، خب از امثال من نیستی!
پی نوشت 2: این پایین فرض کردن زن ها، متاسفانه خودش باعث محدود کردن آنها و عدم رشد درست و حسابی می شود. وگرنه نگاه کن به زنانی که در محضر ائمه-علیهم السلام- رشد کرده اند.
پی نوشت3: در ادامه مطلب، گفتاری از حضرت زینب–سلام الله علیها- را آورده ام که بی ربط به موضوع و مناسبت هم نیست.