شهود
صحبت های آقای تقوی(استاد گروه فلسفه ی علم) را گوش می دادم. در خلال بحث، بحثی مطرح شد در باب معرفت، و اینکه آیا کسب ِ علوم مختلف به معرفت ما اضافه می کند یا نه؟ از قول افلاطون نقل شد که: "معرفت، باور ِ صادق ِ موجه است." باوری که بتوان برای آن وجهی اقامه کرد تا مردم قانع شوند. و این انحراف بزرگی است در طول تاریخ.( آقای تقوی اضافه می کند که: البته، اگر فهمی که از حرف افلاطون ارائه می کنم درست باشد!) این که آدمی به دنبال معرفتی باشد که بتواند برای همگان توجیهش کند، انحراف است. معارفی وجود دارند که تو نمی توانی برای عموم وجیه و عینی(objective) اش کنی. در نگاه دینی این معرفت خیلی برجسته است، در حالی که در نگاه امروزی اصلاً چنین چیزی نمی بینیم. اینکه ما به دنبال ارائه ی فرمول و راه عینی هستیم متاثر از این نگاه است(مربوط به بحث جلسه). یک فرق جالبی بین فیلسوف و پیامبر وجود دارد؛ فیلسوف به دنبال دانشی است که مردم را اقناع کند، لذا ابزارش هم در همین محدوده است. وقتی هدف ما پایین و محدود باشد، به فکر پرواز و ابزارش نمی افتیم، و کارمان در حوزه ی کلام و استدلال کلامی می ماند. اما اگر به دنبال چیزی باشیم که لزوماً هم مردم نفهمند، ممکن است ابزارش هم دانش دیگری باشد و از جنس دیگری. پیامبر چیزهایی می بیند که ما نمی فهمیم. نمی توانیم بفهمیم که در مُخ اش چه می گذرد.
...
نهایتاً: از همین رو ابزار پیامبران اخلاق است، ولی فیلسوفان استدلال اقامه می کنند.
مرتبط: عجز