کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

دیروز #ولنتاین بود و البته یک مناسبت جشن‌گرفتنی و تقلیدکردنی دیگر هم داشت:
«روز جهانی هدیه دادن #کتاب»

@Banizy2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۵۴

پس از چهل سال: معضل اِجمال‌‎

@Banizy2

انقلاب اسلامی به سن #چهل_سالگی رسیده و اذهان خودی و غیرخودی حول ارزیابی دستاوردهای آن جولان می‌کند؛ احتمالا به زودی بروزات این جَوَلان را پرشدت‌تر از گذشته خواهیم دید، پس ما شروع می‌کنیم!:

🔸یکی از نقاط ضعف انقلاب ما #اجمالی_ماندن آن است؛ به عبارت دیگر انقلاب و اندیشه‌ی انقلابی آن‌طور که بایسته و شایسته است بسط پیدا نکرده. بسیط مانده، دوخطش دوصفحه نشده، آرمان‌هایش نظریه خلق نکرده، نظریه‌هایش هدف تولید نکرده، اهدافش به برنامه نرسیده، برنامه‌هایش به خروجی نرسیده، خروجی‌هایش منتشر نشده، منتشر شده‌هایش بازفرآوری نشده و ... 

🔹برای مثال آرمان #استقلال را در نظر بگیرید. ما چقدر توانسته‌ایم برای این #آرمان (شعار) چارچوب نظری بسازیم و کتاب بنویسیم و با نظریه‌های معارض (از قبیل جهانی شدن) رقابت نظری کنیم؟ چقدر توانسته‌ایم اهمیت و ضرورت این آرمان بلند را به نسل جدید منتقل کنیم و از دل آن #عزت_ملی و غرور میهنی و غیرت اسلامی بیرون بکشیم؟ آیا موفق شده‌ایم تطابق نعل‌به‌نعل این آرمان با #منافع_ملی را نشان بدهیم؟ آیا در گام بعد توانسته‌ایم برای این آرمان بلند هدف‌گذاری‌های منطقی داشته باشیم و بعد برنامه‌ریزی کنیم؟ مثلا برای #استقلال_اقتصادی شاخص‌هایی معین کنیم و برنامه‌ای ده-بیست ساله و مورد وفاق ملی برای آن طراحی کنیم؟  آیا توانسته‌ایم دستاوردهای‌مان را در حوزه‌ی استقلال - مثلا #استقلال_سیاسی- نشر بدهیم و به باوری عمومی تبدیل کنیم و میوه‌ی #احساس_عزت را بچینیم؟  

@Banizy2

🔹آیا توانسته‌ایم تاریخ کشورمان را در سده‌های اخیر با #عینک استقلال بازنگری کنیم و در منظر عموم مردم قرار بدهیم؟ و نشان بدهیم که چه خون‌های ارزشمندی پای این آرمان فدا شده است و در این راه چه خیانت‌ها از سر گذرانده‌ایم؟ آیا توانسته‌ایم امیرکبیرها و جنگلی‌ها و میرمَهناها و مبارزات مشروطه و نهضت ملی و انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را به عقبه‌ی استقلال‌خواهی این ملت تبدیل کنیم (نشان بدهیم) تا امروز این‌گونه منفعلانه در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی از دولت جمهوری اسلامی خنجر نخوریم؟! چرا امروز باید شعار رابطه با آمریکا رای جمع کند؟ چرا باید کودکان ما (به تبعیت از والدین‌شان) پیش و بیش از زبان فارسی به زبان انگلیسی علاقه‌مند باشند؟ چرا باید اجناس ایرانی در داخل کشورمان با برچسب‌های خارجی فروش برود؟ به نظر من یکی از ریشه‌های مهم، بسیط ماندن آرمان استقلال است. هرچند همه‌ی اشکالات متوجه جمهوری چهل‌ساله‌ی اسلامی نیست و کارهای خوبی نیز در این چهل سال صورت گرفته، ولی با آن‌چه لازم است و انتظار داریم فاصله زیاد است.

🔸#استقلال صرفا یک مثال بود؛ به گونه‌ای مشابه می‌توانیم باقی آرمان‌های انقلاب اسلامی را هم مرور کنیم و به‌گمانم کم‌وبیش آن‌ها نیز در #اجمال مانده‌اند. ما ناقل آرمان‌ها بوده‌ایم (و این موفقیت بزرگ و کم‌نظیری برای یک انقلاب است) اما هنوز این معادن بی‌نظیر را استخراج نکرده‌ایم و به کار نینداخته‌ایم. انقلاب نیازمند #کشف و #بسط است. 

▫️پی‌نوشت: 

یکی از شواهد غم‌انگیز بر مدعای این نوشته (اجمالی ماندن) این است که هرگاه بخواهید بسط شعارهای انقلاب را ارزیابی کنید، چه در لایه‌ی نظریه‌پردازی و تشریح ضرورت و اهمیت و چه در لایه‌ی برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری و -با کمال تاسف- حتی در لایه‌‌ی انتشار و بازفرآوری خروجی‌ها، اکثرا به بیانات و نوشته‌های امام و رهبر انقلاب می‌رسید. این یعنی لایه‌های بعدی حاکمیت در جمهوری اسلامی عموما به جای بسط دادن مفاهیم و افزودن و پربار کردن این درخت به تکرار و تکرار و باز هم تکرار مشغولند. اگر این درد را بپذیریم، باید در فرصتی دیگر به ریشه‌یابی و درمان بپردازیم.

#انقلاب_اسلامی #آسیب_شناسی #چهل_سالگی #آرمان

@Banizy2

http://l1l.ir/4eps

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۰۰


حامد قدوسی در کانال «یک لیوان چای داغ» از تجربیات دهه‌ی چهارم زندگی‌اش نوشته و چهار دریافت کلیدی را شرح داده است‌؛ با گزاره‌هایی که در عین سادگی و شاید بدیهی بودن، عمیقا وجدانی‌اند و برای من که به‌تازگی قدم به دهه‌ی چهارم زندگی گذاشته‌ام خوشایند و امیدبخش:


 «دیروز چهل ساله شدم و یکی از دوستان خواست که چند نکته که در فاصله ۳۰ تا ۴۰ سالگی از زندگی آموختم و در مقایسه با ده سال قبل در نگاهم به خود و دنیا تغییر ایجاد کرد را بگویم. سوال جالبی بود و بعضی پاسخ‌هایم را این‌جا را این‌جا می‌نویسم...»

https://t.me/hamedghoddusi/306

@Banizy2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۰۹

«خجالت نکش!»

یک فیلم دوست‌داشتنیِ خانوادگی با موضوع جمعیت

@Banizy2

🔸«خجالت نکش!» روایت زندگی قنبر و صنم است. قنبر یک‌بار در اوایل دهه‌ی ۷۰ (وقتی سه پسر دارد) تصمیم می‌گیرد که خود را ناقص کند، و بار دیگر در دهه‌ی ۹۰ پشیمان می‌شود و با دوا و درمان سعی می‌کند به آرزوی دختردار شدن برسد و زنگوله‌ای برای پای تابوت‌ش دست‌وپا کند. هر دوبار همسر قنبر (صنم) مخالف است و هر دوبار قنبر تحت تاثیر شعارهای سیاسیون تصمیم می‌گیرد؛ سال ۷۲: "دو بچه کافیه و جمعیت زیاد به کشور ضربه میزنه" و سال ۹۲: "اگر میخواید استان بشید باید جمعیتتون رو زیاد کنید! شما جمعیت رو تحویل بدید و ما هم استان رو تحویل میدیم" از زبان احمدی‌نژاد. بالاخره دختر قنبر و صنم با پنهان‌کاری به‌دنیا می‌آید و چالش نیمه‌ی دوم فیلم گم‌شدن نوزاد است و بعد معرفی آن به اهالی روستا. «خجالت نکش!» زبان طنز دارد که همین عامل جذابیت لازم برای حدود ۸۰ دقیقه نشستن و فیلم دیدن را فراهم می‌کند. 

🔹بازی‌ دو نقش اول زن و مرد (شبنم مقدمی در نقش صنم و مهران‌فر در نقش قنبر) در کل و با توجه به عدم‌حضور ستاره‌ها خوب و قابل قبول است. فیلم‌نامه اما دو ضعف اساسی دارد: اول/ خالی از بچه‌قصه‌های جذاب است و تماما حول ماجرای بچه‌دار شدن و بچه‌داشتن و بچه‌خواستن می‌چرخد؛ این نقیصه ظاهرا با تلاش برای رسیدن به استاندارد زمانی فیلم‌ سینمایی (کش‌دار شدن قصه) تشدید شده. دوم/ گره‌افکنی‌ها و بازشدن گره‌ها بعضا غیرمنطقی و لوس از آب در آمده. ولی به هر حال زبان #طنز به کمک کارگردان آمده و این ضعف‌ها را به‌خوبی پوشش داده است. 

@Banizy2

🔸اما نکته‌ی مهم و اصلی در مورد فیلم «خجالت نکش!» سوژه‌ی انتخابی رضا مقصودی است. مقصودی بر روی سوژه‌ای دست گذاشته که سه ویژگی فوق العاده دارد: اول/ پیام کلی فیلم مثبت است و امیدبخش. این فیلم روایت چالشی است که در انتهای آن شخصیت‌های اصلی شاد و موفق‌اند و پیام «ما می‌توانیم» و «خجالت نکش!» را مخابره می‌کند. دوم/ #مخاطب این فیلم مخاطب عام است. مردم عادی کوچه و بازار می‌توانند این فیلم را ببینند، با آن ارتباط بگیرند و پیام آن را درک کنند، و از تماشای آن لذت ببرند.  سوم/ مقصودی بر روی مسئله‌ای ملی دست گذاشته است و سعی کرده در راستای کمک به حل این مسئله قدمی بردارد. این سه ویژگی ارزشمند در سینمای امروز ما بسیار کمیاب است و بنابراین جا دارد که به مقصودی و سایر عوامل خداقوت بگوییم و برایشان آرزوی موفقیت بیشتر داشته باشیم! 

▫️ پی‌نوشت: این اثر اولین تجربه‌ی کارگردانی رضا مقصودی است. مقصودی پیش از این در حوزه‌ی فیلم‌نامه‌نویسی مشغول به فعالیت بوده و احتمالا موفق‌ترین تجربه‌ی او نگارش فیلم‌نامه‌ی «لیلی با من است» است! 


#جشنواره_فجر #نقد_فیلم #جمعیت

@Banizy2

http://l1l.ir/477f


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۱۰

«بمب؛ یک عاشقانه»

روایت زندگی در موشک‌باران تهران

@Banizy


🔹آیا فیلم کشش دارد؟ بله، تا حدودی.

روایت موازی دو عشق در بحبوحه‌ی موشک‌باران تهران (۱۳۶۶) که البته گاهی تقاطع می‌کنند؛ اولی در کشاکش قهر و آشتی‌های زن‌وشوهری و دومی عشقی کودکانه که در تاریکی‌های «وضعیت قرمز» و تلاقی نگاه‌ها در پناهگاه رشد می‌کند و مخاطب را درگیر می‌کند. نوستالژی‌های دهه‌شصتی هم به کمک فیلم می‌آیند و این عاشقانه‌ی دوساعته دیده می‌شود. اضافه کنید تعلیق‌ کشنده‌ی #بمب و آژیر خطر را: هر آن منتظری که کی و کجا صدای انفجار می‌آید.

🔹آیا فیلم خوش‌ساخت است؟ نه چندان. هرچند فیلم‌نامه خوب و دقیق نوشته شده ولی قصه‌ی معادی چند خط بیشتر نیست. علی‌رغم آگاهی کارگردان از عناصر زندگی دهه‌شصتی -تلفن عمومی، تیله، موشک کاغذی، نوار و ...- و‌ گنجاندن آن‌ها در پلان‌های مختلف، بازسازی‌ها چندان موفق از آب در نیامده و به زندگی‌ طبقه‌ی متوسط در دهه‌ی هفتاد شبیه‌تر است. معادی بد نیست، حبیب رضایی خوب بازی می‌کند، ولی بازی سیامک انصاری مسخره است و لیلا حاتمی هم که مثل همیشه. از طرف دیگر ظاهرا برای کم‌خرج درآوردن کار، حتی المقدور شخصیت آپارتمانی فیلم حفظ شده و بمب‌های مکرری که در شهر به زمین می‌خورند، به جز یکی-دو سکانس، فقط صدا دارند و‌ بس. ما فقط میشنویم که بمب‌ها فرو می‌ریزند ولی چیزی نمی‌بینیم!

🔹آیا فیلم برای جشنواره ساخته شده است؟ بله، ولی نه جشنواره فجر. حضور پرتراکم عناصر تکرارشونده در فیلم‌های جشنواره‌پسند این احتمال را پررنگ می‌کند که لابد کارگردان محترم بیش از فجر به جشنواره‌های خارجی نظر داشته است: کودکانی مورد ظلم (بچه‌های مدرسه)، آزادی فردی محدود شده و سانسور (نوار، رقص، تخته‌نرد و سایر غیرمجازها)، تظاهر و ریاکاری (مدیر مدرسه)، ضدیت با جنگ، امدادگرانی با لباس بین‌المللی، حکومتی شعارزده، و دختری که از میترا (لیلا حاتمی) زبان انگلیسی فرا میگیرد و سکانسی که به زبان اصلی برگزار می‌شود!

@Banizy

🔹آیا موضوع فیلم عشق است؟ 

بله + نفرت. راوی عشق بازیگران‌اند و راوی نفرت کارگردان. عشق در روابط افراد تعریف می‌شود: در انتظار بهانه‌ها و غنیمت شمردن فرصت‌ها، دیدن نیمه پر لیوان که می‌تواند وضعیت قرمز را به فرصتی برای با‌هم بودن و آشتی و لبخند تبدیل کند. و‌ اما نفرت: نفرت در ترسیم رابطه‌ی تک‌تک شخصیت‌های فیلم با #دیگران بازنمایی می‌شود؛ دیگرانی که فقط شعار می‌دهند، مسبب ادامه‌ی جنگ‌اند (جنگ جنگ تا پیروزی)، و جز ترس و جدایی و مرگ دستاورد دیگری ندارند. دیگرانی که دوست دارند روی دیوار مدرسه شعار «مرگ بر آمریکا» ببینند و معلمان مجبور و کودکان معصوم را وادار به نقاشی روی دیوار می‌کنند. دیگرانی که هیچ‌گاه نمی‌بینیم‌شان ولی باید چشم‌بسته قبول کنیم که آن‌ها شایسته نفرت‌اند.

🔹آیا فیلم عاشقانه است؟ شما قضاوت کنید: فیلمی ساخته شده که زندگی مردم تهران را در موشک‌باران تصویر می‌کند. به عبارت دیگر بخشی از تاریخ دفاع این کشور را تصویر می‌کند. در این تصویر هیچ چیزی که بشود به آن افتخار کرد وجود ندارد، هیچ‌ چیزی که نماینده‌ی یک ملت باشد نیست؛ گروهی فرار کرده‌اند یا درصدد فرارند، گروهی در پناهگاه زندگی می‌کنند و‌ نقش‌شان انفعال است و ترس و انتظار، و #دیگران ی که فقط شعار می‌دهند و ظاهرا چون ربطی به مردم ندارند هیچ‌گاه نمی‌بینیم‌شان. در این فیلم حتی یک پلان از دفاع ملی به‌چشم نمی‌خورد،‌ و حتی یک‌ نفر نیست که به جبهه رفته باشد! مخاطب ایرانی بعد از دیدن فیلم‌ هیچ احساسی جز #تاسف نسبت به تاریخ کشورش پیدا نمی‌کند. حالا شما بگویید که این‌گونه روایت تاریخ دفاع ملی، عاشقانه است یا خائنانه؟ از آقای معادی انتظار فیلم ارزشی دفاع مقدسی نداریم، ولی آیا می‌توان روایت‌ تحقیرآمیز و ضدملی از تاریخ یک کشور را پذیرفت؟

#جشنواره_فجر #نقد_فیلم #تاریخ #دفاع_مقدس

@Banizy2

http://l1l.ir/43-3














۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۵۴


#زندگی در حالت عادی -یعنی خوب- به مثابه طی مسیر است: 

انتخاب هدف، 

برنامه‌ریزی، 

غلبه بر چالش‌ها 

و اهداف بعدی... 

اما در این مسیر ایستگاه‌هایی ناپیدا وجود دارد که چون دستگاه مکش، #سیاه‌چاله یا امثال این‌ها همه‌چیز را قفل می‌کند: 

برنامه‌ها به هم‌ می‌ریزد، 

دغدغه‌ها عوض می‌شود، 

تحلیل‌ها لاجرم بازنگریسته می‌شوند و زمان، 

#زمان می‌ایستد

-درست مثل سیاه‌چاله‌ها-

تلف می‌شود... 

عمرت کوتاه می‌شود ولی پیش نمی‌روی 

و تا از دست این مکشِ زندگی خلاص نشوی، 

نمی‌توانی در مسیر قدم از قدم برداری!

مکشِ زندگی برای هر کسی بارها تکرار می‌شود و هر بار مقداری وقت می‌خورد: 

یک روز، 

یک هفته، 

یک سال و 

شاید چند سال و شاید تا آخر عمر. 

ایستگاه‌های ناپیدای مسیر علی‌رغم هیجانی که به زندگی تزریق می‌کنند

 -نیمه پر لیوان😊- 

همه‌چیز را به‌هم می‌ریزند 

و خاصه اگر مقاومت کنی اعصابت را خرد می‌کنند و‌ خلاصه حالت را می‌گیرند! 

ولی می‌توانی با دیدن نشانه‌های این مکش، 

تسلیم باشی و همراهی کنی 

تا بگذرد و بگذارد بروی. 

دقیقا مثل وقتی که در دریا شنا می‌کنی و با موج‌های بزرگ مواجه می‌شوی:

نباید مقاومت مذبوحانه کنی! 

باید خودت را رها کنی و اجازه بدهی موج بیاید و برود، 

و اگر زرنگ باشی 

می‌توانی بر دوش امواج سوار شوی 

و برای لحظاتی افق‌های دورتر را تماشا کنی 

و‌ لذت ببری!

▫️ پی‌نوشت: این باشد توجیهی برای یک ماه تعطیلی کانال! 

ان شاء الله ادامه خواهم داد.

#دلنوشته #زمان

 @Banizy2

http://l1l.ir/43j3


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۲۵

تکرار و‌ اصرار شاید بخشی از جواب باشد، ولی قطعا #همه جواب نیست!

#فرهنگ_کار #کار_جهادی

@Banizy2


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۲۱