کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پهلوی» ثبت شده است


🔻مشغول خواندن «یادداشت‌های عَلَم» هستم؛ مجموعه‌ای هفت‌جلدی که در بازه‌ی سال‌های ۴۶ تا ۵۶ اوضاع و احوال شاه و دربار و تا حدودی مملکت را بازنمایی می‌کند. عَلَم در این دوران وزیر دربار و از نزدیک‌ترین افراد به #شاه بوده است. به نظرم فارغ از جزئیات مورد اشاره که برای محققان مفید است و می‌تواند دست‌مایه‌ی پژوهش‌های مفصل باشد، خواندن این خاطرات در اصلاح تصاویر کلیشه‌ای ما از دوران پهلوی مفید است. می‌توانید نسخه‌ی الکترونیک کتاب را از فیدیبو بخرید: yon.ir/6FbbH

اما القصه:

🔸 در ماجرای جنگ اعراب و #اسرائیل به سال ۱۹۶۷ عَلَم و شاه دل‌شان با اسرائیل است و به عبارت بهتر از جمال عبدالناصر و جبهه‌ی اعراب متنفرند، ولی از دو جهت این تمایل و انزجار را آشکار نمی‌کنند: اولا حفظ ظاهر به عنوان کشوری مسلمان و ملاحظه‌ی افکار عمومی داخلی، و ثانیا امید به ایفای نقش میانجی در مناقشات بعدی میان اسرائیل و غرب با کشورهای عربی و شوروی. بعد از این که اعراب از اسرائیل شکست می‌خورند و تهدیدهای نفتی آن‌ها رنگ می‌بازد و ناصر تضعیف می‌شود، علم در تاریخ ۲۱ مهر ۴۶ از دیدار خودش با دنیس رایت، سفیر انگلیس می‌نویسد و می‌نویسد: 

📝 «طرف ظهر سفیر #انگلیس دیدنم آمد. در خصوص تماس‌هایی که اعراب با او گرفته‌اند گزارش داد... توضیحاتی هم در مورد علت تصمیم دولت انگلیس دائر به برقراری روابط با #مصر می‌داد. خندیدم، گفتم هیچ علتی ندارد جز این که دیده‌اید ضعیف می‌شود و هر ضعیفی خرِ سواری خوبی‌ست. خودش هم‌ خنده‌اش گرفت.» و فردا این ماجرا را برای شاه نقل می‌کند: «صحبت‌های سفیر انگلیس را عرض کردم و جواب‌های خودم را. شاهنشاه خیلی خندیدند و عرایض مرا تصدیق کردند.»

🔹 علَم به نکته‌ی ظریف و درستی اشاره کرده، ولی جالب است که درباره‌ی روابط خودشان با غرب اصلا چنین احتمالی نمی‌داده و سراسر از ارتباط و رفت‌وآمد با غربی‌ها و نماینده فرستادن‌ها و دعوت کردن‌ها احساس مجد و افتخار می‌کند. 

و در این ماجرا نشانه‌هایی است برای اهل خرد!


#تاریخ #پهلوی #کتاب #یادداشت‌های_علم

@Banizy2


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۱۵

ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران (1977-1979 م) بوده است. وی در کتاب خاطراتش با عنوان «ماموریت در ایران» توصیفی از جامعه و نهادهای حاکمیتی ایران عصر پهلوی ارائه می‌کند که علی‌رغم محدود بودن نگاهش تصویر خوبی از نوع روابط ایران و آمریکا در آن دوران به دست می‌دهد. در بخشی از این کتاب ضمن توصیف فضای دانشگاه‌ها به مقوله‌ی مهاجرت ایرانیان به آمریکا برای ادامه‌ی تحصیل اشاره می‌کند: ظرفیت دانشگاه‌های ایران محدود بود و آن‌هایی که نمی‌توانستند وارد دانشگاه شوند و توان مالی داشتند جوانان‌شان را برای ادامه‌ی تحصیل به خارج و عموما آمریکا می‌فرستادند (سولیوان می‌گوید هزینه‌ها در آمریکا کمتر از اروپا بوده است). موسسات آموزشی آمریکایی هم به سهولت اقدام به صدور پذیرش می‌کردند و سیل درخواست‌ها برای صدور ویزای دانشجویی صدای کنسولگری آمریکا را درمی‌آورد که این پذیرش‌ها بدون در نظر گرفتن سوابق تحصیلی و سطح استعداد متقاضیان صادر شده و عموما هم این‌ها زبان بلد نیستند. سولیوان به عنوان سفیر آمریکا موضوع را بررسی می‌کند:


ماموریت در ایران


«من پس از بررسی شکایات و نظرات مقامات کنسولی تقاضای آن‌ها را برای محدودیت صدور ویزا نپذیرفتم ولی از وزارت امور خارجه و اداره‌ی مهاجرت خواستم در مورد صدور پذیرش تحصیلی مراقبت بیشتری به عمل آورند. به طور کلی من با ایجاد محدودیت در مسافرت جوانان ایرانی به آمریکا موافق نبودم، زیرا به فرض این‌که آن‌ها با پایه‌ی تحصیلی ضعیفی وارد دانشگاه‌های آمریکا می‌شدند و بیش از حد معمول در دانشگاه‌ها می‌ماندند رفتن آن‌ها به آمریکا و آشنا شدن آن‌ها با فرهنگ و جامعه‌ی آمریکا برای تحکیم روابط دوستانه‌ی بین دو ملت در آینده مفید بود.»


البته آقای سفیر کور خوانده بود و از دانشجویان حاضر در آمریکا انقلابیونی برخاستند که یکی‌شان همین دکتر ظریف خودمان است. ولی به نظر نمی‌رسد که سیاست و نگاه آمریکا در زمینه‌ی جذب دانشجویان ایرانی تغییر اصولی کرده باشد، مضاف بر این‌که حالا دیگر ضعف علمی دانشجویان ایرانی هم مطرح نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۵:۵۹

سال 1974/1353 درآمدهای نفتی ایران رشد چشم‌گیری دارد و شاه که خود را در دروازه‌ی تمدن بزرگ می‌بیند و برنامه‌ی غربی‌سازی ایران را در سر می‌پروراند، پول‌های نفت‌آورده را در این راه خرج می‌کند و پروژه‌های بزرگی را کلید می‌زند. البته همچون همیشه نفت بلای جان می‌شود و با تورم ناشی از نقدینگی زیاد و بعد از آن کاهش درآمدهای نفتی برنامه‌ها به هم می‌خورد.



در این اثنا نگاه دقیق آنتونی پارسونز (سفیر وقت انگلیس) را به اوضاع ایران و موقعیت شاه ببینید. او تماما در پی حفظ منافع انگلیس در ایران است و کار خود را دادن اطلاعات و مشاوره‌های موثق به دولت و بخش خصوصی کشورش می‌داند. توصیه‌ی او در پایان سال 1974/1353 به بخش مالی و تجار انگلستان را بخوانید:

 

«ایران یک کشور جهان سومی است و در هیچ یک از کشورهای جهان سوم تغییر ناگهانی حکومت بعید نیست. اگر شما می‌خواهید در این کشور تجارت کنید، باید این خطر را هم بپذیرید. بنابراین تا می‌توانید و هر جا که شده کالاهایتان را بفروشید و سرمایه‌گذاری نکنید، مگر آن‌که برای فروش کالاهایتان مجبور به انجام این کار باشید. اما اگر مجبور شدید به میزان حداقل ممکن سرمایه‌گذاری نمایید و صنایعی را انتخاب کنید که سود شما در صادرات مواد اولیه یا قطعات انگلیسی باشد ]یعنی سراغ کارخانجاتی بروید که مواد اولیه، یا قطعات و لوازم آن از انگلستان وارد شود[، مانند کارخانجات مونتاژ، نه این‌که قطعات ایرانی باشد. با توجه به این پیش‌شرط‌ها و محدودیت‌ها، من بر این باورم که ایران یکی از بهترین بازارهایی است که شما می‌توانید در جهان سوم پیدا کنید، و البته یک معامله‌ی چرب و نرم و پرمنفعت بهتر از هر چیز دیگری است.» (غرور و سقوط(ایران 1352-1357)، خاطرات آنتونی پارسونز، صص 33-34)

 


به نظر نمی‌رسد نگاه انگلیسی‌ها و در کل غربی‌ها نسبت به سرمایه‌گذاری در ایران عوض شده باشد. حالا که دولت شدیدا به دنبال توسعه‌ی روابط تجاری -به خصوص با اروپا- است، باید این عبارات را مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۲:۳۸