مغرب زمین
I مغربزمین؛ آنجا که مسلمان نیست ولی مسلمانی هست
I پاسخ علامه طباطبایی به شبههای قدیمی
از ابتدای مواجههی آگاهانهی مسلمانان با پدیدهی #غرب، سوالی ذهنهای مسلمانان را به خود درگیر کرد: رمز پیشرفت این کفار علیرغم کفرشان چیست؟ و چگونه آنچه ما از عدالت و نظم و نظافت و سایر فضیلتها در اسلام میخوانیم و تبلیغ میکنیم، در سرزمین کفار اجرا میشود؟ عباراتی از این دست که «در غرب مسلمان ندیدم، ولی اسلام را دیدم»، که از قول تنی چند از روشنفکران و تحولخواهان مطرح شده است و به تدریج به یک #ضرب_المثل تبدیل شده، ناظر به همین سوال است. تحولات یکی-دو دههی اخیر تناقضات رفتاری بسیاری را از جامعهی غربی نمایان کرده و غرب را از ابهت سابق انداخته است، ولی با این وجود اگر دقت کنید، هنوز هم این سوال در ذهن جامعهی ما به خصوص طبقهی تحصیلکرده و روشنفکر وجود دارد.
علامه طباطبایی در المیزان، ذیل آیهی شریفهی آخر سورهی آل عمران:
▫️ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ▫️
بحث مفصلی در باب اجتماعیات مطرح میکند و از جمله به همین سوال یا شبهه میپردازد. خلاصهی جواب ایشان این است(متن کامل را در فایل جداگانهای ذیل این مطلب آوردهام):
راز مسئله را باید در «نگاه اجتماعی» فراگیر شده در جامعهی غربی جُست؛ وجه ممیزهی جامعهی غربی در نسبت با جامعهی اسلامی ما، نوع نگاهی است که این جامعه به اجتماع خود دارد و حول منافع مشترک قوام یافته است، و نه لزوما پایبندی به فضایل و ارزشهای انسانی و اسلامی. برای مثال: آیا تا به حال کسی دیده است که دستِ یک نفر، چشم او را آزار دهد؟ یا مثلا قلب یک نفر بگوید که چرا من باید به سایر اعضا خونرسانی کنم؟ هرگز. به دلیل اینکه اعضای بدن یکپارچه عمل میکنند و حول منافع مشترک جمع شدهاند. ولی همین بدن نسبت به غیرِ خود ضرورتی بر مراقبت نمیبیند و بلکه در صورت لزوم از ضرررساندن هم ابایی ندارد. آنچه ما از رعایت آداب و مقررات در جامعهی غربی میبینیم، نوعا مربوط به رعایت مصالح جامعهی «خود» است و درون مرز تعریف شدهی جامعهی غربی معتبر است، و اگر رفتار این جامعه را با جوامع دیگر بسنجیم آن وقت مشخص میشود که چقدر این فضیلتها نهادینه شده و «مسلمانی» هست:
«ﻣﻌﻴﺎﺭ ﺻﻠﺎﺡ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺳﻨﺠﻴﺪ، ﺍﮔﺮ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻣﺜﻠﺎ ﻣﺮﺩم ﻓﻠﺎﻥ ﻛﺸﻮﺭ ﻏﺮﺑﻰ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﻨﺪ، ﺭﻓﺘﺎﺭﻯ ﻣﻮﺩﺑﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻤﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﻭ ﻣﺮﺩم ﻓﻠﺎﻥ ﻛﺸﻮﺭ ﺷﺮﻗﻰ ﻭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ ﺑﮕﻮییم ﭘﺲ ﺑﻄﻮﺭ ﻛﻠﻰ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻏﺮﺑﻰ ﺍﺯ ﺷﺮقیها ﺑﻬﺘﺮﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺭﺍ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻳﺪ ﻓﻠﺎﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻏﺮﺑﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﺎ ﻓﻠﺎﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺿﻌﻴﻒ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻫﺎﻯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﻨﺠﻴﺪ.»
برخوردهای متناقض غرب در مقولاتی همچون حقوق بشر، تروریسم، محیط زیست، عدالت اجتماعی و ... به خوبی این مطلب را روشن میکند.
متن کامل این بخش از تفسیر المیزان را در فایل زیر میتوانید بخوانید: 👇
#غرب #المیزان #هویت_جمعی
@Banizy2