تلگرام فریبا
رشد اعجابانگیز اشتغال جامعهی ما به تلگرام توجه سیاستگذاران، مدیران و تولیدکنندگان محتوا را به خود جلب کرده است و همه به فکر افتادهاند که از این بستر استفاده کنند و با حضور هرچه پررنگتر در تلگرام بر مخاطب خود «اثر» بگذارند. اما چه باید گفت اگر برآوردها نسبت به قدرت اثرگذاری این فضای جدید صحیح نباشد؟ و از طرف دیگر علامتهای اثرگذاری درست شناخته نشوند؟ در این صورت وقتها و انرژیها و پولها هدر میرود و این همان آسیبی است که کمابیش به آن دچار شدهایم. شاخصهای متعارفی که امروزه معیار موفقیت یک گروه، کانال، پست یا ویدئو هستند، غالبا فریبندهاند. در نتیجه بسیاری از اصحاب تلگرام به شکل مضحکی تلاش میکنند در این شاخصهای خیالی رشد کنند، عدهای به خرید و فروش همین شاخصهای خیالی مشغولند، و مضحکتر اینکه گروهی از مسئولین برای رشد در همین شاخصهای خیالی سیاستگذاری و بر اساس همینها تصمیمگیری مینمایند. بیایید برخی از این شاخصها را مرور کنیم:
1. اعضای کانال: همت بسیاری از رسانهها و اشخاص بر این قرار گرفته است که کانالی تاسیس کنند و تعداد اعضای کانال را هر چه ممکن است بالا ببرند؛ مدام رصد میکنند که کانالشان چند عضو دارد؟ از بالا رفتن تعداد اعضا خوشحال میشوند (و بیلان میدهند) و از اُفت تعداد اعضا ناراحت شده و چارهجویی میکنند. تبادل لینکهای مبتذل و زرد همه با این نیت صورت میگیرد که «تعداد اعضا برود بالا». اما در شرایطی که تعداد اعضا خرید و فروش میشود، در روزگاری که نرخ بالای بیکاری عدهی زیادی از مردم را به تلگرامگردی کشانده، در شرایطی که هر کسی میتواند در تعداد نامحدودی گروه و کانال عضو شود و سال به سال هم سری به آنها نزند، این شاخص بر چه چیزی دلالت دارد و آیا نشانهی «اثرگذاری» است؟
2. بازدیدها: یک قدم که جلوتر برویم، تعداد بازدید پیامها یا ویدئوها مهم میشود و کار به خرید و فروش «شمارشگر پایین سمت راست» میرسد. بسیاری در تلاشند تا با تیترهای زرد و بنفش و هشتگ +18، یا دوپینگ فوروارد شدن در کانالهای بزرگ و انواع و اقسام شگردهای دیگر رقم بازدید را بالا ببرند و به آن مفتخر باشند. اما آیا یک بار بالا-پایین شدن انگشت شست روی صفحهی تلفن همراه، اینقدر مهم است؟ دقیقتر بپرسم: چند درصد از کسانی که طالب محتوا نبودهاند و فقط گذرشان به محتوای ما افتاده، آن محتوا را «مصرف» میکنند؟
3. بازدیدهای واقعی: فرض کنیم بازدیدها واقعی از غیرواقعی متمایز شد(چگونه؟). خب اینجا اوضاع بهتر است و بالاخره یک نفر «انتخاب» کرده است که محتوای ما را مصرف کند. اما باز آیا میتوان بر آن اطلاق اثرگذاری کرد؟ متاسفانه دنیای جدید بسیاری از افراد را به انسانهایی دوساحتی تبدیل کرده است؛ انسانها در یک ساحت کار و زندگی میکنند و در ساحتی دیگر خبر میخوانند و غُر میزنند و چت و فوروارد! تو گویی این دو دنیا با هم ارتباطی ندارند. در نتیجه مصرفِ محتوا، لزوما اثری بر عملکرد و دنیای مخاطبان ندارد.
4. بازدیدهای موثر یا کنشبرانگیز: حالا مخاطبانی را فرض کنید که نسبت به محتوا واکنش نشان میدهند، چیزی بر آن میافزایند، ممکن است جایی غیر از فضای مجازی محتوا را استفاده کنند و ... . اینجا اوضاع خیلی بهتر است و واقعا میشود گفت محتوا «اثر» گذاشته. شاید این، برای آنهایی که نیت تجاری دارند یا به دنبال جلب «حمایت» یا «نفرت» برای دیگرانند کفایت کند، ولی برای آنهایی که تلگرام را به عنوان ابزار روشنگری و تبیین به کار میبرند چطور؟ همین که محتوا واکنش برانگیزد کافیست؟
5. موجهای تلگرامی: غولِ موفقیتهای فضای مجازی، ایجاد یک موج اجتماعی مجازی است؛ رسیدن به مرحلهای که محتوا به اشکال گوناگون و از رسانههای گوناگون بازتولید و بازنشر شود، بر اساس آن مطالبه شکل بگیرد، گروهی موضع بگیرند و خلاصه به نُقل محافل تبدیل شود. هر چند این موج میتواند مقدمهی تولید یک گفتمان اثرگذار باشد، ولی به خودی خود و بلکه در اکثر موارد مطلوبیت چندانی ندارد. امروزه موجهای مجازی به همان سرعتی که رشد میکنند، میمیرند و در نتیجه آنچنان که انتظار میرود نمیتوانند در روشنگری و شکلدهی تغییرات عمیق اجتماعی به کار بیایند. ماجرای #فیشهای_نجومی را به یاد بیاورید؛ من در عُمر تلگرام موجی به این قوت سراغ ندارم، ولی برخلاف انتظارهای اولیه همهی هزاران مطلب و یادداشتی که در این باره تولید شد و میلیونها بازدیدی که فراهم شد، نتوانست اثر ملموس اجتماعی (به خصوص از نوع سازندهی آن) برجا بگذارد. همچنان فیشها سرجایشان هستند و اتفاقا نجومیبگیران واکسینه هم شدهاند! چرا؟ چرا این موجها فراتر از دنیای مجازی و در صحنهی عینیت چندان اثرگذار نیستند؟
این مسئله جای تامل بیشتری دارد و ان شاء الله ادامه خواهیم داد.