رکود مشدّد و انتظار کُشنده
رکود مشدّد و انتظار کُشنده
چالشِ امروزِ فعالین فرهنگی-اجتماعی
طی دو-سه سال اخیر، بحث رکود و رونق تقریبا بلاانقطاع نقل محافل مختلف سیاسی و اجتماعی بوده است. اقلیتی در معرض پاسخگویی قرار داشتهاند که "چرا رکود؟ و پس رونق وعده داده شده کی میرسد؟"، و اکثریتی مطالبهگر بودهاند و بعضا از این معضلهی اساسی برای تسویه حساب و محبوس کردن رقیب در گوشهی میدان مبارزه(رینگ) بهره بردهاند و در واقع سوالات پیشین را با لحنی خاص مطرح کردهاند که "پس چه شد وعدههای صد روزه؟ به کجا رسید برجام و ثمرات بینهایتش که ملتی را با آن سر کار گذاشته بودید؟" اما در این بین گروه دیگری هم هستند که از هر دو قسم قبلی در عدد بیشترند و در واقع رکود را در زندگی روزمره و سفرهی خود لمس میکنند. یا بیکار شدهاند، یا جوان بیکار دارند، یا در هر شغل و حرفهای که مشغولند با ظرفیتی بسیار کمتر از آنچه شایسته است کار میکنند. روی سخن من در این نوشتهی مختصر با همین گروه اخیر است و علی الخصوص قشر حزب اللهی آن؛ یعنی آنان که کار را فقط برای امرار معاش نمیخواهند، بلکه «هدف»ی دارند و برای آن کار میکنند و احیانا از همان طریق هم روزی میخورند، و امروزه در ماندهاند که این رکود همهگیر کی به پایان میرسد؟ و چه زمانی اوضاع مملکت از حالت قفلشدگی در میآید که بتوانیم کار کنیم و شرمندهی دست و زبان و بدن و فکر خودمان نباشیم؟ اگر شما از این گروه نیستید، به خواندن متن ادامه ندهید...
رکود در معنای اقتصادی آن معلول عواملی از قبیل کاهش تقاضا/مازاد عرضه در بازار، نوسانات ارز در بازار بین المللی، بالا رفتن ریسک فعالیت اقتصادی و در نتیجه حبس شدن سرمایهها و ... است. نتیجهی رکود و به تعبیر دیگر علامت آن، حالت انتظاری است که بر بازار (اعم از سمت عرضه و تقاضا) حاکم میشود و برای خروج از رکود هم دولتها به راهکارهای مختلفی متوسل میشوند تا بازار را تحریک کنند و به حرکت وادارند. بر همین قیاس میشود مفهوم رکود را کمی گسترش داد و برای فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی نیز-که لزوما با هدف اقتصادی تعریف نمیشوند، ولی از مسائل اقتصادی اثر میپذیرند- حالت رکود و رونق را تعریف کرد. اما فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی چه زمانی دچار رکود میشوند؟ عوامل مختلفی را برای این پدیده که به نظر نگارنده امروزه گریبان جامعهی حزب اللهی ما را گرفته است میتوان برشمرد:
1. کاهش تقاضا یا خارج شدن از اولویت مخاطب:: در شرایط رکود اقتصادی و بحرانهای مالی، مخاطب فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی به تبع سایر بخشهای جامعه درگیر مسائل اقتصادی(مسائل اولیه) میشود و انگیزهاش برای پرداختن به مسائل فرهنگی-اجتماعی(مسائل ثانویه) کاهش پیدا میکند. در نتیجه نه تنها از درآمدهای خانوار سهمی برای مصرف کردن در این حوزه نمیماند، که حتی جلب کردن وقت و توجه مخاطب به مسائلی از این دست هم دشوار میشود. در این شرایط بازخوانی آرمانهای دینی-انقلابی، طرح مسائلی از جنس مسئولیت اجتماعی، سبک زندگی، مباحث تربیتی، آموزشی و ... محلی از اعراب پیدا نخواهد کرد و دستاندرکاران این عرصه دچار چالش مخاطب میشوند.
2. قفل شدن دستگاههای متولی، تحت تاثیر رکود اقتصادی:: بخش بزرگی از بودجهی دستگاههای متولی فرهنگی-اجتماعی صرف امور جاری و سربارهای مدیریتی میشود که به دلیل ساختارهای ناکارآمد، غیرتخصصی و بروکراتیک، رقمهای بالایی دارد. از آنجایی که این بخش از بودجه (جاری و سربار) ثابت است و در ساختارهای نفتی موجود امکان کاهش ندارد، با رکود اقتصادی و افزایش فشار مالی عملا سهم پروژهها کاهش چشمگیری مییابد و این دستگاهها در انجام ماموریتشان قفل میشوند. بنابراین نه تنها مخاطب انگیزهای برای پرداختن به مسائل این حوزه ندارد(بند قبل)، بلکه متولیان امر هم ترجیح میدهند "ماموریت"شان را به بهای حفظ "دستگاه" ذبح کنند و منتظر بمانند تا اوضاع بهتر شود!
3. افزایش موانع سیاسی-حاکمیتی:: مولفهی دیگر ایجاد رکود در فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی -خصوصا از جنس حزب اللهی آن- افزایش حساسیتهای سیاسی و تولید موانع حاکمیتی بر سر راه فعالین این حوزه است. طبیعتا حرفهایی که جنس انقلابی و آرمانی دارند و مطالبهی "تغییر" میکنند، حتی در جمهوری اسلامی و حتی در گونههای غیرسیاسی آن، به مذاق خیلیها که به شرایط موجود دلخوشند، خوش نمیآید؛ فلذا این عده که از قضای کار بعضا متولی همان دستگاههای بند قبل هستند، میکوشند با عدم حمایت و در صورت لزوم مانعتراشی بازار فعالیتهای اینچنینی را کساد کنند.
به هرحال در شرایط فعلی و تحت تاثیر عوامل مختلفی که به بعضی از آنها اشاره شد، ما دچار رکود در فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی هستیم. طبیعتا برای خروج از این شرایط رکود، دوباره در قیاس با رکود اقتصادی، اولین راه حلی که به ذهن میرسد تحریک طرف تقاضا است! به تعبیر دیگر اگر اشتیاق و نیاز مخاطب زنده شود، دستگاههای متولی فرهنگی-اجتماعی احیا شوند یا بتوانند بهرهوری خود را بالا ببرند، یا موانعی از جنس موانع سیاسی-حاکمیتی رفع شوند، ما با فاصلهی زمانی اندکی شاهد رونق بازار فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی خواهیم بود؛ این روشِ کلاسیک رونقبخشی است و در جای خود منطقی و درست به نظر میرسد. اما آنچه دغدغهی اصلی این یادداشت است، طرح این نکته با فعالین فرهنگی-اجتماعی (طرف عرضهکنندهی این بازار) است که ما امروزه در جامعهی حزب اللهیمان با نوعی از رکود -که من آن را «رکود مشدد» مینامم- مواجهیم. رکود وقتی مشدد میشود که ما در مواجهه با سه مانع ِپیشگفته یا موانع مشابه، مایوس شویم و به جای برداشتن مانع، قید فعالیت فرهنگی-اجتماعی را بزنیم و منتظر بمانیم تا "آنها که متولی هستند" موانع را رفع کنند. در حالی که اگر درست نگاه کنیم، رفع این موانع ضرورتا نیاز به مطالبه از طرف همین جماعت عرضهکننده دارد. توضیح اینکه رکود در حوزهی مسائل اقتصادی، بیکاری را به دنبال دارد، تعطیلی صنایع را به دنبال دارد، سیل واردات و کاهش ارزش پول ملی را به دنبال دارد، و این همه در مدتی کمتر از شش ماه خود را به مسئولین مملکتی و متن جامعه نشان میدهند؛ در نتیجه سازوکار اصلاحی به کار میافتد و با انواع لطایف الحیل رونق را برمیگرداند. ولی در حوزهی مسائل فرهنگی-اجتماعی، رکود تخدیر را به دنبال دارد، آسیبهای اجتماعی را به دنبال دارد، و به دفن شدن اصل "نیاز" منجر میشود . در اینجا برعکس رکود اقتصادی، نه مردم مطالبهی خروج از رکود دارند و نه دولت و حاکمیت چنین فشاری را احساس میکنند و در بهترین حالت با تاخیر فاز زیاد وارد صحنه خواهند شد، فلذا در کوتاهمدت و میانمدت هیچ سازوکار اصلاحی برای رونق دادن به این بازار وجود ندارد. برای مثال کتابخوانهای جامعه که قشر محدودی هستند، نیاز به کتاب را احساس میکنند و همیشه به دنبال کتاب مناسب هستند، در حالی که قشر بزرگی از مردم هیچ رابطهای با «کتاب» ندارند و نیازی هم به آن احساس نمیکنند. وقتی فیلم و سریال خوب در صدا و سیما و سینما عرضه نمیشود، راه برای فیلمهای زرد و شبکههای ماهوارهای باز میشود؛ در این شرایط هیچ مطالبهی اجتماعی از طرف مصرف کنندهها برای تولیدات مناسب فرهنگی شکل نمیگیرد و متولیان حاکمیتی هم احساس اضطرار ندارند و نهایتا به فیلتر کردن بسنده میکنند. وقتی در حوزهی فعالیتهای خیریه، جهادی و داوطلبانه اقدامی نشود، مخاطبان این حوزه در گمنامی جان میدهند و البته در آینده آسیبهای اجتماعی گریبان جامعه را خواهد گرفت. وقتی صدای آرمانخواهی در حوزهی سیاست خارجی بلند نشود، اتفاقا سیاستمداران نفس راحت میکشند و رابطههای شیطانی را تئوریزه میکنند، و هیچ نیازی هم به یادآوری «آنچه امام میگفت» ندارند. خروج از رکود در این عرصه لاجرم با مطالبه و زنده نگه داشتن "نیاز" ممکن است، و زنده نگه داشتن نیاز هم فقط با تولید و عرضهی محصول مناسب فراهم میشود، و این کار هم جز از فعالین خودجوش حزب اللهی برنمیآید. اینجا اشتهای مخاطب با مصرف تحریک میشود نه با کمبود عرضه، پس نباید منتظر ماند (نه در انتظار مخاطب و نه در انتظار حمایتِ حاکمیت) که این انتظار ره به جایی نمیبرد و انتظار کشنده است. اگر کسی دلش به حال رکود در امت حزب الله میسوزد، نباید منتظر بماند، باید چراغی بر دست بگیرد و فریاد بزند، که
«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّـهِ وَالْفَتْحُ، وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّـهِ أَفْوَاجًا...»