کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

تبختر قجری، بی‌هویتی ریشه‌ای

چهارشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۱ ب.ظ

یک. دیشب دکتر روحانی از تلویزیون با مردم صحبت می‌کرد و توضیح می‌داد که چگونه در سال ۹۳ از رکود رد شده‌ایم و باز می‌خواهیم رد شویم و اصلا رکود فعلی برای این است که مردم و تولیدکنندگان منتظر فرجام برجام‌اند؛ توضیح می‌داد که چگونه تورم دارد کم و کم‌تر می‌شود؛ مردم باید آماده‌ی جهش اقتصادی باشند، دوباره "بسته اقتصادی" طراحی کرده‌اند و از این حرف‌های کلی بی‌خاصیت و خنده‌دار.


روحانی  

 

دو خبرنگاری که با رییس‌جمهور مصاحبه می‌کردند بسیار مضطرب بودند، موقع پرسیدن سوال لکنت داشتند و کاملا معلوم بود که می‌ترسند سوال‌های چالشی بپرسند یا مثلا به یکی از پاسخ‌های آقای رییس جمهور ایراد بگیرند و توضیح بیشتر بخواهند. یاد مصاحبه‌های تلویزیونی هاشمی در ایام ریاست جمهوری افتادم که فقط محض خسته نشدن چشم تماشاگران دو-سه نفر سوال می‌پرسیدند وگرنه یک سخنرانی تمام عیار و سراسر تعریف و تمجید از عملکرد خود بود. کاری به روحانی و هاشمی و دار و دسته‌ی اعتدالیون ندارم، چرا که با کم و زیادش این روحیه در سایر جناح‌های سیاسی هم دیده می‌شود. راستش بر فرهنگ خودمان تاسف خوردم که هنوز تبختر قجری در ما ریشه دارد؛ نه می‌توانیم سوال حق و صریح از مسئولین‌مان داشته باشیم و نه مسئولین خود را در مقام پاسخ‌گویی و شفاف‌سازی-و اگر کفر نباشد- معذرت‌خواهی می‌بینند.

(این سوال و جواب خبرنگار شبکه‌ی چهار تلویزیون دولتی بریتانیا را با دیوید کامرون ببینید و لحن و شدت سوال‌ها را مقایسه کنید: +)


 

دو. دیروز طرح آبکی «الزام دولت به اقدامات متقابل در اجرای برجام» به تصویب مجلس رسید. شواهد نشان می‌دهد که رییس مجلس (جناب آقای لاریجانی) بر اساس توافقات پشت پرده‌ای که معلوم نیست با چه کسی و کجا صورت گرفته، همه‌ی ۲۰۰ پیشنهاد اصلاحی نمایندگان را کنار گذاشته و کار این سند مهم سیاست خارجی را ظرف ۲۰ دقیقه یکسره کرده است. از جزئیات این روند مضحک و تحقیر کننده‌ی مجلس که بگذریم، واکنش امروز روزنامه‌های اصطلاحا اصلاح‌طلب برایم جالب و متاثرکننده بود:

 





این همه ادعای دموکراسی و احترام به قانون را چگونه با خوشحالی از اقدام دیروز مجلس جمع و هضم کنیم!؟ تو گویی هیچ هویت و اصالتی پشت این همه حرف و ادعا که خروارها کاغذ و ساعت‌ها تریبون صرف‌شان می‌شود نیست. و موقعی که نوبت به نفع شخصی و جناحی حقیر ما برسد، کد آوردن از دبیرخانه‌ی شواری عالی امنیت ملی و وسط کشیدن "مصلحت کشور" و لابی‌گری و دور زدن حق اعتراض نمایندگان و اینها نه تنها ایرادی ندارد، بلکه دل‌مان را هم خنک می‌کند و لاریجانی هم می‌شود «گود من»! رفتارهای اینگونه نشان از بی‌هویتی و ارزش‌ها قبیلگی دارد. نشان از تحجر دارد.

 

این دو نمونه‌ای که آوردم، فقط نمونه بودند و شاید کامل هم نیستند. به هر حال برای خودمان متاسفم. به نظرم این تبختر احمقانه از یک طرف، و ذلت و حقارت و بی‌هویتی (یا گم‌گشتگی هویتی) از طرف دیگر هم‌زادند و دو روی یک سکه؛ بزرگی فروختن به مردم و رقبای داخلی برابر است با حقارت و دریوزگی در برابر دشمنان قسم خورده‌ی خارجی. نوبت به داخل کشور که می‌رسد می‌شوند پدرخوانده و دانای کل و دیگران بی‌سواد و افراطی و تازه به دوران رسیده و چه و چه، و وقتی با غرب و هیمنه‌اش روبرو می‌شوند به یاد قول لیّن و زبان دیپلماسی و تنش‌زدایی و اعتمادسازی و تعامل می‌افتند.

احساس حقارت می‌کنم وقتی می‌بینم که این‌گونه کودکانه و بی‌مبنا، بدون هیچ فکر و پشتوانه‌ای با هم نزاع می‌کنیم و دشمن برایمان نقشه‌های طول و دراز چند ده ساله می‌کشد. از دست دادن با "اوباما" و شنیدن صدای نحسش خوشحال می‌شویم، آمال‌مان "دبی" شدن است و نگران اعتبار "پاسپورت"‌هایمان هستیم. در سازمان ملل دعواهای جناحی را وسط می‌کشیم، پیش امیر کویت زانو می‌زنیم، خوشحالیم که روی رسایی و کوچک‌زاده را کم کرده‌ایم، فقط بلدیم برای انتخابات نقشه بکشیم و تئوری‌های پوسیده‌ی غربی را قرقره کنیم. برای خودمان متاسفم که اینقدر بی‌هویت شده‌ایم و متاسفانه تریبون‌دار.

این درد بی‌هویتی ریشه‌ای است و حالاحالاها میهمان ماست.





مرتبط: آقای رییس جمهور! لطفا ما را ذلیل نکنید.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی