عصر انفعال و فوروارد!
صبح که از خواب بلند میشوی و گوشی موبایل را
از حالت آفلاین خارج میکنی، اولین میهمانت پیامهای «وایبر» است: از هر گروهی به
فراخور حالش طنزپارهها و ویدئوهای چند دقیقهای و عکسهای خبری و یکی-دو پیامِ
«چگونه سالمتر شویم» و «هشدار آلودگی آبهای داخل لوله» و میخوانی و بعد میروی
سراغ پیامکهای وارده: چند پیامک کاری و دوباره سیل پیامکهای تبلیغاتی که تو را
به «کاهش وزن» و «پولدارترین مرد دنیا شدن» دعوت میکنند و بعد پیامکهای خبری که
آی «مجلس دولت را تکذیب کرده» و «یک فساد اقتصادی جدید کشف شده» و «شصتمین دادگاه
م.ه. برگزار شد». بعد نوبت به ایمیلها میرسد: چند ایمیل کاری و باز انبوه
لینکهایی که رفقا دعوتت میکنند که بازشان کنی، و خبرنامههایی که به لطف
گروههای اینترنتی و فیدها دستهشده و البته گزینش شده آمادهاند که بخوانیشان. اینوری و آنوری تحلیل و دغدغه به خوردت
میدهند؛ از «بازداشت مجدد نسرین ستوده» و «آمار سرعت اینترنت در افغانستان» و
«چرا مصدق قهرمان ملی است؟» بگیرید تا «سناریوهای افزایش قیمت دلار» و «تصاویر
ازدواج نوهی ملکهی بریتانیا». اینها همه اخباریست که در مسیر خانه تا محل کار
به برکت همراه اول و رایتل میشنوی و تازه ساعت میشود 9. گام بعدی چک کردن صفحات
اول روزنامهها و بعد سایتهای خبریست. البته وایبر و پیامک و ایمیلها در طول روز
جریان دارند و به طور متوسط هر یک ربع یک بار سلامت میکنند تا هیچ وقت تنها
نباشی(همراه اول!).
با این اوصاف، شب که داری به خانه برمیگردی، میبینی که همه دارند از شنیدههایشان میگویند. در تاکسی و اتوبوس و مترو به جز آنهایی که خوابند یا با نفر پشت تلفن مشغول دعوا هستند، بقیه دارند شایعات را دست به دست میچرخانند. پیامهایشان را برای یکدیگر میخوانند و جالبترهایش را فوروارد میکنند تا وقتی به خانه میرسی هم بیکار نباشی و تنهایی یا با سایر اعضای خانواده -که نمیدانم کدامیک بدتر است!- بنشینی و اخبار و طنزهای آلوده به انواع غرضها را مرور کنی و مرور کنی و مرور...
با آدمها که به گفتگو مینشینی و از درس و کار و زندگی میپرسی، میبینی که به صورت رگباری و لاینقطع دارند شبهه پمپاژ میکنند و خودشان هم نمیدانند که دردشان چیست؟ خودشان هم نمیدانند که دردشان چیست. هیچ سوالی را برای پاسخ گرفتن نمیپرسند، تو گویی مغزشان دیگر گنجایش این همه اطلاعات بیسروته را ندارد و ذهن یا گوش و دل تو را به مثابه سطل زبالهای یافتهاند که خودشان را تخلیه کنند و برای فرداهای تکراری آماده شوند. شبهههای بیجواب خود را با دیگران مطرح میکنند تا شاید این اشتراک که نوعی همزبانی را به دنبال دارد کمی خیالشان را راحت کند و از تنهایی نجات یابند.
متاسفانه این سبکزندگی که دارد گسترش پیدا میکند قشر دانشگاهی و به اصطلاح فرهیخته را هم کاملا در گیر خود دارد، چرا که آنها دسترسیشان به اطلاعات بیشتر از دیگران است و البته در "فکر" نکردن با دیگران مشترکند.
این حال و روز ماست در عصر انفعال و فوروارد!
اضافه شده در 25 دی 1394: چند روز پیش در یکی از برنامههای رادیویی که در مورد آسیبهای شبکههای اجتماعی بود شنیدم که شعار سال 2015 اینترنت (؟) این است: قبل از اینکه چیزی بفرستی، فکر کن! (Think Before Your Post)