جهش میکنیم: نسبت تمدنی ما با غرب
1. آنچه امروزه در قالب تمدنی خودنمایی میکند و زندگی آدمها را در گیر خود دارد، بدون تردید «تمدن غرب» است. واقعیت این است که ما نیز تا حد زیادی زیر چتر تمدن غرب قرار گرفتهایم. از یک سو با افکار و نظریات بنیانی تمدن غرب (هیومانیسم، سکولاریسم، داروینیسم، ...) دست و پنجه نرم میکنیم و رد پای آنها را در خانواده و دانشگاه، اقتصاد و سیاست، رسانه و فرهنگ میبینیم؛ و از سوی دیگر با بروزها و مظاهر تمدن غرب درگیر و آغشته شدهایم: اینترنت و دنیای دیجیتال، قوای سیاسی سه گانه، دانشگاه و مدرسه، خانه و هتل و فرهنگسرا، برق و نفت و ... همه و همه مولود تمدن غرباند و یا لااقل نسخهی امروزیشان که مورد استفادهی ماست ویرایش غرب را به خود دیده.
2. ما با ادعای «تمدن نوین اسلامی» پا به میدان گذاشتهایم و به افقهای دور نگاه میکنیم. ولی تمدن نوین اسلامی چیست و از چه مسیری به آن خواهیم رسید؟ تمدن از هیچ طرفی مرز مشخص ندارد. کل تمدنهای شناخته شدهی تا به امروز -با اغراق- به تعداد انگشتهای دو دست نمیرسند و کسی که با تاریخ آشنایی داشته باشد میداند که این شناساییها هم غالبا بر پایهی اطلاعات ناچیز و حدس و گمانهای بیشمار است. اصلا آنچه ما به عنوان «تمدن» میشناسیم خود مفهومی نوظهور و مولود تمدن غرب است. با این حساب ما باید بیشتر به این سوال فکر کنیم که تمدن نوین اسلامی چیست؟ چگونه محقق میشود؟ و اصلا چرا ما باید برای رسیدن به آن تلاش کنیم؟
3. ما از جهات مختلف با تمدن غرب ناسازگاریم. هر چند درون آن زندگی میکنیم ولی مدام با مفاهیم و مظاهر آن دچار چالشیم و اگر زورمان به تغییر هم نرسد نمیتوانیم ناراحت بودنمان را پنهان کنیم. آرمان ما -تمدن نوین اسلامی- بیش از ما با تمدن غرب ناسازگار است و امیدواریم رنگی دیگر به دنیا بدهد. با همهی این احوال برای رسیدن به تمدن مطلوبمان راه دیگری نداریم جز اینکه از همینجا آغاز کنیم. برای مثال نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که تمدن نوین اسلامی در جایی دیگر، در یک محیط ایزوله به وجود بیاید و بعد به زندگی امروزی ما قلمه بخورد و رشد کند. آن راه هر چه باشد و هر چقدر تغییر در دل خود ذخیره کرده باشد از همینجا میگذرد؛ از همینجایی که هر چند موطن تمدن غرب نیست، ولی این میهمان خودخوانده را پذیرفته و با تاخیر به دنبال آن در حرکت است. ما ناگزیریم که از همینجا شروع کنیم، ولی به نظر میرسد که این جبر روزگار فرصتهایی را هم پیش روی ما گذاشته و اگر زیرک باشیم و توفیق بیابیم میتوانیم زودتر از مدل رشد گلخانهای (که شاید مطلوب و مفروض برخی باشد) به تمدن نوین اسلامی برسیم. ما میتوانیم جهش کنیم و سکوی پرتاب این جهش همین تمدن غرب است.
4. تمدنها هرمهاییاند که در راس از یکدیگر منفکاند ولی هرچه به قاعده نزدیکتر میشوند در آمیختهتر مینمایند. به تعبیر دیگر نقطهی تمایز تمدنها فکرها و ایدههای پشت آنهاست، نه ابزارها و روشهای به کار رفته در آنها. این بدان معنا نیست که تمدنها در ابزارها و روشها یکسان هستند؛ نه. قطعا هر تمدنی محصولات خاص خود را هم پدید میآورد و اتفاقا این محصولات هم فکر و ایدهی پشت سر خود را نمایندگی میکنند. «گنبد» به عنوان نماد معماری اسلامی یک دنیا حرف پشت سر خود دارد، کما اینکه «پزشکی مدرن» و «سینما» و «مهد کودک» هم به عنوان محصولات تمدن غرب یک دنیا حرف و ایده را پشت سر خود دارند. با این وجود اگر بنا بر بده-بستان تمدنها باشد، به نظر میرسد که در قاعدهی هرم محقق میشود و محصولات یکی در خدمت اهداف و ایدههای دیگری در میآید. تمدن نوین اسلامی قطعا محصولات نو و بدیعی خواهد داشت که به تحقق اهداف آن بینجامد، ولی آیا همهی دستاوردهای تمدن غرب را دور خواهد انداخت؟ آیا نمیشود دنیای دیجیتال را با ویرایش اسلامی به خدمت گرفت و مهر اسلامی بر آن زد؟ یک مرحله قبل: غرب با تمدن اسلامی مواجه شد. پزشکی و نجوم را از سرزمینهای اسلامی گرفت و در کارگاه خود نسخههای جدیدتری تولید کرد و به اسم دستاورد تمدنی خویش به سراسر عالم فرستاد. یک مرحله قبلتر: دنیای اسلام با تمدن یونانی و ایرانی مواجه شد. نظامات دیوانی و فلسفه را از آن دو گرفت و در کارگاه خود نسخههای جدیدتری تولید کرد و مهر تمدن اسلامی را بر آنها زد. مهم مهر زدن نیست البته. مهم این است که یک تمدن نوپا میتواند از دستاوردهای دیگران بهره بگیرد و بالا برود.
5.
ما امروز
فرصتی استثنایی در اختیار داریم. تمدن غرب با تلاشی 500 ساله جلوی روی ما قرار
دارد و اتفاقا در این موقف تاریخی کاملا در دسترس ماست. ما میتوانیم از این درخت
پیر استفاده کنیم. میتوانیم محصولات آن را گلچین کنیم و در خدمت خود بگیریم. در
خدمت گرفتن لزوما به معنای کپی کردن نیست. یک تمدن و سرگذشت آن با تاریخی که از
همیشه برای ما شفافتر است جلوی رویمان قرار دارد. میتوانیم آن را تشریح کنیم؛
از تجربیاتش درس بگیریم و عبرت بجوییم، روند شکلگیری و رشد تمدنی را قدم به قدم
بشناسیم، محصولاتش را به خدمت بگیریم و به فکر خلق ایدههای بکر و متعالی باشیم.
پیش از انقلاب اسلامی ما با تاخیر (فرض کنید تاخیرِ 100 ساله) به دنبال تمدن غرب
حرکت میکردیم. هر چند نسخهی بدل بودیم و همیشه درگیر تناقضات، ولی به هر حال با
زور واردات داشتیم کمکم به شکل غرب در میآمدیم. انقلاب اسلامی که آمد فکرها را
دچار سکته و جهش کرد و شاید هنوز هم انقلاب مشغول شست و شوی اذهان است. اما در
لایههای پایینتر چه؟ آیا انقلاب به محصول رسیده است یا هنوز ایران به دنبال غرب
میدود و در پی پرکردن فاصلههاست؟ از یک طرف به نظر میرسد که ما همچنان داریم
دنبالهی غرب میدویم و فاصلهمان را کاهش میدهیم. هنوز ما (برخی از ما) در زمینهی
اقتصادی آرزوی رسیدن به ترازهای غربی را داریم و اصلا تعریف درستی از اقتصادِ بومی
و اسلامی نداریم. هنوز در ذهن بخشی از جامعه غرب قبلهی آمال است و معیار سنجش
پیشرفتها. هنوز در زمینهی تکنولوژی، رسانه و علم ما با دستاوردهای تمدن غرب
فاصله داریم و فعلا داریم فاصلهها را کم میکنیم. اما از طرف دیگر جمهوری اسلامی
در تدارک است که فکر انقلاب را به صحنهی عمل بکشاند و به ویژه در زمینههای سیاسی
و سازماندهی اجتماعی پیشرفتهای امیدبخشی داشته است. به نظر میرسد که مسیر واقعی
و شدنی ترکیبی هوشمندانه از این دو مسیر است. باید از همهی ظرفیتها برای رسیدن
به آرمانهایمان بهره برداریم. یکی از ظرفیتهای نقدِ ما تجربهی تمدنی غرب است.
دیگرانی هستند که چند صد سال با آزمون و خطا تلاش کردهاند و تجربیاتشان پیش روی
ماست. ما به دنبال کپی کردن و تکرار تمدن غرب نیستیم -که در اینصورت چیز جدایی
نخواهیم بود-، ولی میتوانیم و به نظرم باید با نگاه نقادانه هر چه میتوانیم از
این تجربهی نقد بهره برداریم و آن را زیرپا بگذاریم و اوج بگیریم. به ویژه در
قاعدهی هرم تمدنی و در لایهی محصولات و بروزهای تمدن غرب فرصت خوبی برای ما
فراهم است.
مرتبط: پیشرفت یا پسرفت؟