کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

آرزوی نامطلوب!

چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۹ ب.ظ

کتاب "کوچه نقاش‌ها" را می‌خواندم؛ فصل پنجم(گذر پنجم) خاطرات راوی از درگیری‌های اول انقلاب در کردستان بود... هر چند علی الظاهر راوی-سید ابوالفضل کاظمی- در مقیاس بر و بچه‌های اول جنگ هم آدمِ چندان خفنی نبوده، اما خاطراتش مملو از یاد آدم‎های بزرگ است. برای منی که ماجرای درگیری با ضد انقلاب کردستان را از زبان چمران و صیاد خوانده‌ام، "کوچه نقاش‌ها" روایتِ دیگری از آن فضا بود که فقط بر حسرتم افزود.


کوچه نقاش ها


مانده‌ام که چگونه این همه مرد بزرگ در یک بازه‌ی زمانی و مکانی کوچک مجتمع شده‌اند؟! چمران، صیاد شیرازی، بروجردی، کاوه، رحیم صفوی، فلاحی، شیرودی و ... . واقعا عجیب است و برای مایی که غرق در روزمرگی‌ها شده‌ایم و حتی حالِ آرزو کردنِ چنان روزهایی را هم نداریم، می‌شود حسرت. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی