کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

باطن لیلة القدر

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۱ ب.ظ

شب بیست و سوم ماه رمضان، در مسجد دانشگاه شریف، حاج آقای قاسمیان بعد از سخنرانی مشغول ذکر مصیبت شد. بهانه‌ی خوبی پیدا کرد و رفت به سراغ حاج آقا مجتبی تهرانی؛ گفت: از حاج آقای جاودان شنیدم که گفت حاج آقای حق شناس می‌گفت: "می‌دانی امام زمان علیه السلام چقدر باید زحمت بکشد تا یک نفر مثل حاج آقا مجتبی در بیاد{تربیت بشود}؟" با خودم فکر کردم که عجب سلسله‌ی روایتی؛ قاسمیان و جاودان و حق شناس و آقا مجتبی! خوشم آمد و گفتم اینجا هم بنویسم.

اما حالا قضیه چه بود... حاج آقا قاسمیان این‌ها را گفت تا رسید به این ماجرا: حاج آقا مجتبی شب قدرِ سال قبل(که هنوز در قید حیات بودند) در مسجد بازار، وقت روضه که شده حال دیگری داشته. گفته باشد:


 من نوحه خونی بلد نیستم، ولی امشب مرجعیت به کنار، اجتهاد به کنار، فقاهت به کنار، عرفان به کنار، اخلاق به کنار، می‌خواهم امشب نوحه بخوانم:


در وسط کوچه تو را می‌زدند .... کاش به جای تو مرا می‌زدند

چرا شده گوشه‌ی چشمت کبود ... عزیز من مگر علی مرده بود؟

وای من و وای من و وای من ... میخ در و سینه‌ی زهرای من

 

این بخشی از صوت آن مجلس است: +. حاج آقا مجتبی می‌گوید که اولین بار است که این‌گونه نوحه سرایی می‌کند. تو گویی می‌دانست که آخرین شب قدرش است و می‌خواست از حلقه‌ی وصلش به حضرت زهرا مطمئن شود.



حاج آقا مجتبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی