قسط
دوستی امروز پیامکی فرستاد با این مضمون که خوب است کاسبان بعد از درآوردن رزقِ روز، دیگر روی اجناس سود نگیرند و بدون سود بفروشند. و من بار دیگر با این مسئله درگیر شدم که زندگی شهری مدرن چه چیزهایی بر ما تحمیل کرده است...
امروزه روز و در این شهر گل و گشادِ تهران، شما به عنوان یک کاسب(یا عامترش شاغل) مدام داری میدوی برای پول درآوردن و بیشتر درآوردن و واقعا کم پیش میآید که کسی به «بس بودن» فکر کند. خب توصیهی بالا هم ظاهرا برای جلوگیری از همین حرص است. اما بیایید برویم آن روی دیگر سکه را هم ببینیم؛ حرص به جای خود، اما چرا حرص؟ چه چیزی ما شهرنشینان و شاید بیشتر ما تهراننشینان را تا این حد حریص کرده؟ و آیا واقعا همه حرصشان میدود؟
به نظرم نکتهی کلیدی در این بحث این است که «رزق روز» یعنی چه؟ یعنی آن چیزی که امروزِ ما را به فردا میرساند؟ میشود میانگین خرج ما در سال یا ماه؟ میشود آنچیزی که سرانهی یک خانوادهی در شان خانوادهی من است؟ میشود آنچیزی که من لازم دارم تا بتوانم نیازهای متعارف خانوادهام را با آن تامین کنم؟ هر کدام از این سوالها جوابهای متفاوتی را موجب میشوند. شاید در مختصات 100 سال پیش و قبلتر از آن جواب این سوالها چندان فرقی با هم نمیداشت، اما امروزه فرق اینها واضح و باز است.
در سبک زندگیِ قدیم بخش عمدهی نیاز خوراک بوده است؛ مشکل فقیر مسکن نبوده، خوراک بوده و شاید پوشاک و کرایهی راه و ... . اما امروزه فقر با داشتن مسکن قابل جمع نیست؛ مشکل خوراک برای خیلی از نیازمندان رفع شده و اگر هم هست بحث کیفیت خوراک است نه سیر شدن.
در سبک زندگیِ قدیم خرید اینقدر رایج نبوده، چرا که اولا تنوع نیازها کمتر بوده و ثانیا در بسیاری از نیازها مردم خودکفا بودهاند(خوراک و پوشاک و حمل و نقل و مسکن). اما امروزه شما بدون خرید کردن میمیری! از آبِ خوردن گرفته تا پوشاک و سفر و سرگرمی همگی کالایند و خریدنی.
در سبک زندگی قدیم پسانداز اینقدر که امروز ناگزیر است حیاتی نبوده. طرف برای چه پسانداز میکرده؟ برای اینکه مثلا یک سفر زیارتی میخواهد برود خرج کند. باقی داراییش را هم که یا میخورده و یا تبدیل به ملک و دام میکرده است. اما امروز شما بدون پسانداز کردن اصلا نمیتوانی پیش بروی. آن هم نه پسانداز در صندوق خانه! باید بروی در بانک پول بذاری، یا اینکه از بانک وام بگیری و شروع کنی قسط دادن(پسانداز پسینی!). و ما ادراک ما القسط! همهی حرف من در همین پدیدهی «قسط» قابل تشریح است.