کمربندهایمان را محکم کنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
کمربندهایمان را محکم کنیم؟
ساز و کار تاثیر معلومات و تجربیات بر یکدیگر به آسانی قابل توضیح نیست. خبرهای غریب را شنیدهای؟ هر کداممان مخزنی از اطلاعات و روابط منطقی در ذهن داریم که در جاریِ زندگیمان نقشی ندارند، شاید بعدها از این مخزن بیرون بزنند و به کاری بیایند. چه چیزی بدیهیتر از مرگ وجود دارد؟ آیا هولناک نیست؟ عموماً حضور بدیهی و بزرگ مرگ ما را به اندازهی حضور یک پشه در اتاق مشغول نمیکند. مشکل کجاست؟ چرا منطقها گردی بلند نمیکنند؟
میفرماید «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا»، یا در جایی دیگر «ففرج عنا بحقهم فرجا عاجلا قریباً کلمح البصر او هو اقرب». آخر زودتر از یک چشم بر هم زدن؟ اینها و بسیاری از مفاهیم دیگر لقلقه/شوخی اند برای ما.
بسیار در زندگیمان شاهد برگشتن ورق بودهایم، و بسیارتر شنیدهایم؛ حالا اینکه چقدر با این پدیدهها مانوس شدهایم محل تامل است. میگویند با ظهور حضرت صاحب الزمان-عجل الله تعالی فرجه- ورق بر میگردد و زمین پر از عدل و قسط میشود، همان گونه که از ظلم و جور پر شده است. خب منطقاً ایرادی به این گزاره و آینده وارد نیست، اما غریب است. این خبر هم کادو و در صندوق رویاها ذخیره میشود، بیآنکه تاثیری در زندگی جاریِ ما داشته باشد. مشکل کجاست؟ آمارهای بانک جهانی و پیشبینیهای اقتصادی 20-30 سال بعد در زندگی جاریِ ما اثر میگذارد، اما یک چنین آیندهی شگرفی تقریباً بیتاثیر است. طرفه آنکه آن پیشبینیها به 20-30 سال دیگر مقیدند، ولی این آینده قیدی ندارد(؟)، شاید همین فردا بل زودتر. آیا در صدق خبر تردید داریم؟
الغرض، بعد از فتنهی سال پیش که ظرف چند روز فضا عوض شد، برگشتن ورق را دیدم و حس کردم. چند وقت پیش که آتشفشان ایسلند فعال شد، دیدم و به این فکر میکردم که اگر یک خرده بیشتر یا قویتر میبود؟ به زلزلهی تهران هم فکر کنید، یا مثلاً جنگ. میبینید چقدر ورق سریع برمیگردد؟
ظهور غریب است یا قریب؟ این روزها بحثهای ظهور و نشانهها داغ شده. حواسمان باشد که عظمت قضیه ما را غافل نکند.
پینوشت: چه جوری عظمت باعث غفلت میشود؟ شاعرانهاش میشود اینکه چون پدیده بزرگ است، از نزدیک نمیتوانیم ببینیماش یا به عبارت دیگر همهی فضا را پر میکند. پس یا از بزرگی نمیبینیماش، یا آنقدر فاصله میگیریم که قابل هضم و درک بشود، پس بعید میشود. به گمانم مرگ هم همینجوری است.