سال 1974/1353 درآمدهای نفتی ایران رشد
چشمگیری دارد و شاه که خود را در دروازهی تمدن بزرگ میبیند و برنامهی
غربیسازی ایران را در سر میپروراند، پولهای نفتآورده را در این راه خرج میکند و
پروژههای بزرگی را کلید میزند. البته همچون همیشه نفت بلای جان میشود و با تورم
ناشی از نقدینگی زیاد و بعد از آن کاهش درآمدهای نفتی برنامهها به هم میخورد.
در این اثنا نگاه دقیق آنتونی پارسونز (سفیر وقت انگلیس) را به اوضاع ایران و موقعیت شاه ببینید. او تماما در پی حفظ منافع انگلیس در ایران است و کار خود را دادن اطلاعات و مشاورههای موثق به دولت و بخش خصوصی کشورش میداند. توصیهی او در پایان سال 1974/1353 به بخش مالی و تجار انگلستان را بخوانید:
«ایران یک کشور جهان سومی است و در هیچ یک از کشورهای جهان سوم تغییر ناگهانی حکومت بعید نیست. اگر شما میخواهید در این کشور تجارت کنید، باید این خطر را هم بپذیرید. بنابراین تا میتوانید و هر جا که شده کالاهایتان را بفروشید و سرمایهگذاری نکنید، مگر آنکه برای فروش کالاهایتان مجبور به انجام این کار باشید. اما اگر مجبور شدید به میزان حداقل ممکن سرمایهگذاری نمایید و صنایعی را انتخاب کنید که سود شما در صادرات مواد اولیه یا قطعات انگلیسی باشد ]یعنی سراغ کارخانجاتی بروید که مواد اولیه، یا قطعات و لوازم آن از انگلستان وارد شود[، مانند کارخانجات مونتاژ، نه اینکه قطعات ایرانی باشد. با توجه به این پیششرطها و محدودیتها، من بر این باورم که ایران یکی از بهترین بازارهایی است که شما میتوانید در جهان سوم پیدا کنید، و البته یک معاملهی چرب و نرم و پرمنفعت بهتر از هر چیز دیگری است.» (غرور و سقوط(ایران 1352-1357)، خاطرات آنتونی پارسونز، صص 33-34)
به نظر نمیرسد نگاه انگلیسیها و در کل غربیها نسبت به سرمایهگذاری در ایران عوض شده باشد. حالا که دولت شدیدا به دنبال توسعهی روابط تجاری -به خصوص با اروپا- است، باید این عبارات را مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.