کُجانامه

رحم الله امراء علم من این و فی این و الی این
بایگانی

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

ابراهیم عزیز، در جمعی مجازی از دوستان دوران علامه حلی، ذکر خیری کرد از محافل دوستانه‌ی سابق، و طرح این دغدغه که "چه شد آن جمع دوستان؟"، و اینکه "آیا/چرا نمی‌شود دوستان سابق دوباره جمع‌مان را احیا کنیم؟". متنی را که در ادامه می‌آید، به این بهانه و در این باره نوشته‌ام:

یک. 
در مدرسه‌ی علامه حلی که بودیم، از اواسط دوران دبیرستان چند نفری از بچه‌های مذهبی و هیئتی مدرسه به تشویق معلمان‌مان دور هم جمع شدند و شروع کردند به مطالعه و مباحثه حول موضوعات دینی. من از ابتدا در این جمع نبودم و شاید روایت تشکیل را هم مغلوط گفته باشم، ولی از جایی که یادم می‌آید این جمع کارهای متنوعی به خود دید و ترکیب هم مکررا در حال تغییر بود، تا به تدریج وارد دانشگاه شدیم و بعد از سال اول و دوم دانشگاه بالکل پرونده‌ی چنان محافلی بسته شد(لااقل تا جایی که من اطلاع دارم). ذکر برخی از فعالیت‌هایی که در آن جمع داشتیم و سیر تطورش به نظرم جذاب است و برای خودم که امروز از بیرون و پس از نزدیک به ده سال به آن سیر نگاه می‌کنم، حاوی نکات قابل تاملی است:
مدتی در جمع چهار-پنج نفره‌ی دوستانه‌ی ما مطالعه‌ی کتاب‌های استاد مرحوم سیدجعفر شهیدی پیرامون زندگی ائمه‌ی اطهار علیهم‌ السلام در دستور کار بود. مستمرا در هیئت مدرسه که توسط دانش‌‌آموزان و فارغ التحصیلان اداره می‌شد و جو با حالی داشت، شرکت می‌کردیم. سال دوم یا سوم که بودیم یکی از فارغ‌التحصیلان باسابقه و خوش‌بیان مدرسه، ظهرها و در فرصت محدود ناهار و نماز، برایمان کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» امام خمینی را می‌خواند و توضیح می‌داد و ما کِیف می‌کردیم. بعدتر حلقه‌هایی سه-چهار نفره حول چند تن از معلمان‌مان که هر کدام از جهاتی جاذبه داشتند شکل گرفت و با برنامه‌های جمعی زیارت قم و حضور در هیئت‌های هفتگی و مناسبتی بیرون از مدرسه به راهنمایی همین معلمان عزیز و ... حال و صفایی داشتیم. در اواخر دوران مدرسه با یک جلسه‌ی هفتگی در محله‌ی دولاب آشنا شدیم و نزدیک به دو سال، جمعی هفت-هشت نفره در این جلسات شرکت می‌کردیم. سخنران این جلسه‌ی هفتگی روحانی میانسال و خوش‌فکری بود و در همان مسجد محله‌ی دولاب حوزه‌ی کوچکی هم راه انداخته بود. حرفهای نویی برای ما داشت. به شدت جذب‌مان کرده بود و ما که همه در علامه حلی رشته‌ی ریاضی و بعد در دانشگاه مهندسی میخواندیم، تقریبا مطمئن شده بودیم که می‌خواهیم درس طلبگی بخوانیم و از همان‌جا بود که سیر خواندن کتاب‌های حوزوی(از قبیل منطق و اصول) و یادگیری زبان عربی با محوریت یکی از معلمان سابق‌مان جدی شد و برایش جلسات مستمر تشکیل می‌دادیم. در یک روند موازی، یکی دیگر از معلمان‌مان که بینش اسلامی تدریس می‌کرد -و پزشک هم بود- گروهی دیگر را ( که از قضا من در آن گروه هم بودم) به خود جذب کرده بود. خارج از روال مدرسه، و تا جایی که در خاطر دارم حتی در دوران دانشگاه، عموما و خصوصا با او در ارتباط بودیم. او به ما خط مطالعه و مباحثه‌ی کتب شهید مطهری را داد و مدت‌ها در منزل ابراهیم عزیز با همین فرمان جلسه می‌گذاشتیم و بحث می‌کردیم. مدتی با یکی دیگر از معلمان (این بار معلم عربی) ارتباط گرفتیم و خیلی زود به این جمع‌بندی رسیدیم که مشرب ضدفلسفی دارد و بی‌خیالش شدیم... 
باز هم ادامه دارد، بگذریم.

(عکس تزیینی است!)

خلاصه ما طفلکان از کانال معلمان سابق‌مان و به هدایت‌ آن‌ها و طی مدتی نزدیک به 7 سال، به جریان‌های فکری مختلفی وصل شدیم و مدتی با آن‌ها ادامه دادیم و مدتی همان خط را خودمان در جمع‌های دوستانه پی گرفتیم. به نظرم تجربه‌های خوبی بود، ولی به هر حال زمان که گذشت و به خصوص وقتی وارد دانشگاه شدیم، تازه فهمیدیم که چقدر دنیای شلوغ و متنوع ما کوچک بوده است. به تدریج از حالت تبعیت نوجوانی خارج شدیم و به نقد نظرات و مواضع معلمان‌ سابقمان پرداختیم و شروع کردیم به تحلیل خط و ربط آن‌ها و محافلی که به واسطه‌ی ایشان با آن‌ها آشنا شده‌ بودیم. با آن‌ها خارج از دنیای معلمی و استاد-شاگردی آشنا و بعضا از آن‌چه می‌دیدیم شوکه و دل‌افسرده شدیم. به تدریج برخی از دوستان محفلی‌مان رنگ متفاوت گرفتند و از هم جدا شدیم و دل‌مان شکست... همه‌ی این‌ها را تجربه کردیم، و الحمدلله خدا همان خدای پیشین است.
 
دو. 
نوجوانی سن بسیار حساسی است و پیش‌تر در این باره همینجا نوشته‌ام(سن حساس). از ویژگی‌های عجیب این دوران خاص، این است که از یک طرف دوره‌ی شکل‌گیری منطق‌ها و شاکله‌ی فکری-تحلیلی افراد است، و از طرف دیگر عمدتا روابط در این دوران برمبنای احساسات شکل‌ می‌گیرد(یعنی غیرمنطقی). از این برهه که می‌گذریم و وارد فضای دانشگاهی و بعد زندگی مشترک و کار حرفه‌ای و ... می‌شویم، دیگر منطق‌ها شکل‌ گرفته‌اند و این بار روابط نیز بر اساس محاسبات منطقی - با هر متر و معیاری که فرد دارد- باز تعریف می‌شوند؛ ماجراهای نوجوانی رنگ نوستالژی می‌گیرند و بسیار از روابط سابق قطع می‌شود یا در حد تفریحات و گروهِ مرورِ خاطرات و قرارهای سالیانه و دورهمی و ... باقی می‌ماند، و از طرف دیگر روابط جدیدی بر اساس منافع مشترک و عقاید مشترک شکل می‌گیرد. بر این اساس من معتقدم استمرار روابط دوران نوجوانی(همان سنین راهنمایی و دبیرستان) تنها در فصل مشترک این دو فصل از زندگی آدم‌ها ممکن است؛ یعنی جایی که بتوان برای روابط احساسی سابق، بازتعریف منطقی ارائه داد. با این فرض، به نظرم برای بازتعریف جمع‌های دوستانه‌ی سابق، حداقل باید به سه سوال مشخص پاسخ داد:
1. هویت این جمع چیست؟ یا چه کسانی در این دایره می‌گنجند؟  به نظرم تکیه بر دوستی‌های سابق و خاطرات مشترک و امثال آن نمی‌تواند جمع ِموثری شکل دهد و در بهترین حالت کارکردی بیش از تجدید دیدار و مرور خاطرات نخواهد داشت. جمع، باید هویت مشخص و توصیفی "منطقی" از خود داشته باشد. باید مشخص شود که ما چند نفر، بر چه اساسی و مبتنی بر چه هدف و آرمان مشخصی دور هم جمع شده‌ایم؟ دقت کنید که بحث بر سر باز یا بسته بودن این هویت نیست، در اینجا مهم "مشخص بودن" است. ممکن است هویت مشترک ما در حد علاقه‌مندان به یک کتاب مشخص، طرفداران یک تیم ورزشی، یا توافق بر یک گرایش سیاسی، خاص باشد، یا در این حد که "ما انسانیم و برای خدمت به خلق تلاش می‌کنیم" یا "علاقه‌مند به تبادل افکاریم" عام و فراگیر باشد. با مشخص شدن این تعریف، هر کسی می‌تواند بفهمد که آیا جایی در این جمع دارد یا نه؟
2. هدف از تشکیل این جمع چیست؟ یا برای چه دور هم جمع شده‌ایم؟ علاوه بر هویت داشتن، یکی از لوازم شکل‌گیری جمع پویا و استمرار آن، هدف داشتن است. هویت مشترک می‌تواند ما را دور هم جمع کند، ولی لزوما نمی‌تواند نگه دارد. باید هدف مشخصی در این جمع دنبال شود که به آدم‌ها انگیزه‌ی وقت گذاشتن و هزینه‌ کردن و ... بدهد. هدف هم می‌تواند از جنس ارتقا و رشد فردی، رفع نیاز خانوادگی، اثرگذاری اجتماعی یا از هر جنس دیگری تعریف شود. در اینجا هم مهم "مشخص بودن" است، تا هر کسی بفهمد که آیا حضور در این جمع برایش جذابیت و مطلوبیتی دارد یا نه؟
3. خروجی این جمع چیست؟ یا از کجا بدانیم ارزشش را دارد یا نه؟ علاوه بر هویت داشتن و هدف داشتن، اینکه جمع ِشکل گرفته خروجی عینی-و البته مفید!- داشته باشد، در ترغیب آدم‌ها و استمرار جمع موثر و به نظرم لازم است. باید بتوانیم در بازه‌های زمانی مشخص ارزیابی کنیم که حاصل این جمع چه شده است؟ چه خیر و نفعی به چه کسی رسیده است؟ اینجا هم طیف متنوعی از خروجی را می‌توان مدنظر داشت: مطالعه و ارائه‌های موضوعی، انتشار تحلیل‌های جمعی در فضای جامعه یا برای مخاطبان خاص، راه‌اندازی یک فعالیت حرفه‌ای(کار) مشخص، برگزاری روضه‌ی ماهانه، تاسیس خیریه‌، فعالیت ورزشی، ...  در اینجا هم "مشخص بودن" مهم است، تا هر کسی بفهمد که آیا تشکیل این جمع، مشارکت کردن و تلاش برای حفظ کردنش ارزش وقت گذاشتن را دارد یا نه؟
     
    من برای هر یک از این سه سوال شخصا جواب‌هایی دارم. شاید اینجا جای خوبی برای تفصیل جواب‌ها نباشد، ولی اجمالا ترجیح می‌دهم: جمع دوستان سابق مجددا بر اساس اعتقادات مشترک و ترجیحا کوچک شکل بگیرد، و هدف و خروجی را ناظر به اثرگذاری اجتماعی-ولو در حد محدود- انتخاب کند. در مورد شکل کار هم طبیعتا باید از تجربیات گذشته و آن‌چه هر یک از ما در چندسال اخیر آموخته‌ایم استفاده کرد.
     
     
    ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۱:۴۰


    یکی از تجربه های خوشایند من در رانندگی داخل شهر، این است که جلوی پای عابران در حال عبور از خیابان-به خصوص اگر از خط کشی عابرپیاده استفاده کنند- توقف میکنم و معمولا هم با دست اشاره میکنم که: بفرمایید! 
    در اکثر موارد عابران لبخند بر لب تشکر شیرینی میکنند و البته متعجبند که در این کارزار ترافیک شهری کسی به کسی راه بدهد، آن هم سواره به پیاده!

    ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۸:۵۹

     

    #جنبش_تلگرامی_حزب الله

    برسد به دست مولفانِ کانال‌دار!

     

     

     

      

    هر دم از این باغ بری می‌رسد

    تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد

     

    این روزها و از چند ماه پیش، پی‌درپی شاهد تاسیس کانال‌های تلگرامی جوانان حزب اللهی هستیم. این کانال‌ها ویژگی‌های نوعا مشترکی دارند:

    1.       به صورت فردی اداره می‌شوند و بازتاب‌دهنده‌ی نظرات "یک نفر" هستند.

    2.       از سر دغدغه تاسیس شده‌اند و به مباحث روز سیاسی-اجتماعی می‌پردازند و در آن‌ها کمتر رنگِ زندگی شخصی دیده می‌شود.

    3.       اغلب در حدود چند هزار نفر(k2 تا k5) عضو دارند و البته معدود کانال‌هایی هستند که تا حدود 20 هزار نفر پیش رفته‌اند.[1]

    این پدیده‌ی نوظهور از جهت اینکه بخش بزرگی از جوانانِ عمدتا تحصیل‌کرده‌ی حزب اللهی را در برمی‌گیرد (برآورد من حدود 200 مولف و 30 هزار نفر مخاطب است) و هنوز هم در حال گسترش است، ارزش تحلیل کردن دارد. این پدیده مولود چه تحولاتی است و چه آینده‌ای را رغم خواهد زد؟ نقاط ضعف و قوت آن کدام است؟ چقدر امکان اثرگذاری دارد؟ چه بخشی از جامعه‌ی ما را مخاطب خود قرار می‌دهد؟ اگر مجموعا این پدیده را در جهت ترویج گفتمان حزب الله در جامعه بدانیم، چه الزاماتی در پیش و پس آن وجود دارد و وضعیت در این حوزه‌ها چگونه است؟ سعی میکنم در ادامه به این سوال‌ها به اختصار بپردازم و خوشحال می‌شوم اگر تحلیل متفاوت شما را هم بشنوم.

     

     

     

    1)      ریشه‌یابی یا "چرا کانال‌ها تاسیس می‌شوند؟"

    1.1.  ناامیدی جوانان حزب اللهی از کانال‌های رسمی:: جوانان حزب اللهی از اینکه کانال‌های رسمی و چهره‌های شاخص و تریبون‌دار حرف‌های آن‌ها را بزنند و با صراحت هم بزنند، ناامید شده‌اند. وقتی امیدی به تریبون‌های نمازجمعه، صدا و سیما، روزنامه‌ها، نمایندگان مجلس و ... نیست، و بدتر از آن وقتی از تشکل‌های دانشجویی هم صدای رسایی بلند نمی‌شود، گروهی ترجیح می‌دهند بدون هزینه‌ کانالی بسازند و حرف‌هایشان را داخل آن بریزند، به امید این‌که حرف‌هایشان را عده‌ای ولو محدود بشنوند و یا لااقل سینه‌ی سنگین‌شان را خالی کنند.

    1.2.  ترغیب رهبر انقلاب به حرکت خودجوش جوانان در عرصه فرهنگی و تاکید مکرر ایشان بر ضرورت تبیین آرمان‌ها:: در دو-سه سال گذشته رهبر انقلاب مکررا بر ضرورت ورود خودجوش جوانان به حوزه‌ی فرهنگ تاکید کرده‌اند و در مورد نوع کار هم در دفعات متعدد خواسته‌اند که مبانی "تبیین" شود. این‌که مسئولان (به عنوان مخاطبین اصلی فرمایش رهبری) در حمایت از حرکت‌های خودجوش فرهنگی چه کرده‌اند بماند، ولی لااقل جوانان چنین میدانی را برای خود باز دیده‌اند و تلاش کرده‌اند تا در مدار قرار بگیرند و هر چقدر دست و ذهن‌شان توان دارد تبیین کنند.

    1.3.  رکود سایر فعالیت‌های امت حزب الله (متاثر از وضعیت کلی کشور و نیز انزوا در دولت جدید) و در نتیجه سرخوردگی و روی آوردن به حوزه‌های فردی و نظری:: عامل موثر دیگر در ظهور پدیده‌ی #جنبش_تلگرامی_حزب الله آن است که به صورت ناخواسته (و در واقع با قاعده‌ی توفیق اجباری) این جماعت از حوزه‌های اجرایی کنار گذاشته شده است. این افول که با ظهور دولت آقای روحانی شروع شده و هنوز هم در حال اوج‌گیری است، هم به رویکردهای دولت جدید در انزوای حزب اللهی‌های افراطی(!) برمی‌گردد و هم متاثر از فضای رکود حاکم بر کشور است که فعالیت‌های فرهنگی را هم به تعطیلی یا بی‌رونقی کشانده است.

    1.4.  عبرت نسل جوان حزب اللهی از تحولات حوزه‌ی مطبوعات در دوران اصلاحات و نیز اهمیت و اثرگذاری رسانه در جریان فتنه‌ی سال 88:: یکی از ارزش‌مندترین عبرت‌ها و تجربیاتی که طی دو دهه‌ی اخیر در متن جامعه‌ی ما و به خصوص بدنه‌ی حزب الله جاافتاده است، اهمیت و اثرگذاری رسانه‌ها و لزوم توجه ویژه به این حوزه است. جوانان حزب اللهی پیرو تحولات عجیب و غریب مطبوعاتی دهه‌ی هفتاد و ماجراهای شگفت فتنه‌ی 88 (که اساسا به دلیل نقش‌آفرینی رسانه‌ها "فتنه" شد) عمیقا دریافته‌اند که اولا رسانه‌ها در تحولات اجتماعی نقشی بسیار کلیدی دارند و ثانیا رسانه‌های اثرگذار فعلی عمدتا در اختیار یا در پازل دشمن است. شکل‌گیری پدیده‌های مبارکی چون شبکه افق، جشنواره عمار، ده‌ها سایت خبری و تحلیلی و گروه‌های کوچک و بزرگی که به صورت خودجوش در عرصه‌ی فرهنگ و رسانه فعال شده‌اند و نیز حضور پررنگ جوانان حزب اللهی در شبکه‌های اجتماعی نوظهور از قبیل اینستاگرام، گوگل پلاس و تلگرام (با توجه به جا ماندن از فیس بوک و تویتر) از همین منظر قابل تحلیل است. #جنبش_تلگرامی_حزب الله و تاسیس کانال‌های مورد بحث هم در ادامه‌ی همین مسیر و علی الحساب نقطه‌ی اوج آن است.

     

     

    2)      آسیب‌شناسی یا "برای جور شدن جنس چه کم داریم؟"

    در مبارک بودن این پدیده‌ی نوظهور تردیدی نیست؛ در شرایط یخ ِکنونی که تقریبا همه‌ی محتوای فضای مجازی یا به جک و سرگرمی اختصاص دارد یا تخریب جمهوری اسلامی و ارزش‌های متصل به آن، شنیده شدن صدای حزب الله ولو در جمعی محدود غنیمت است؛ حداقل می‌تواند نقش ورزش ِداخل زندان را ایفا کند! و البته من معتقدم هسته‌ی تلگرامی کنونی اثرات بسیار مثبتی در انسجام درونی حزب الله دارد و ان شاء الله به زودی پررنگ‌تر و موثرتر در نقش جریان‌سازی بیرونی ظاهر خواهد شد. با این وجود جنبش حاضر تا اینجای کار نواقصی دارد که رفع آن‌ها می‌تواند ضریب نفوذش را به چندین برابر افزایش دهد:

    2.1.  تک کارشناس بودن:: اکثر کانال‌های ایجاد شده، به صورت فردی اداره می‌شوند و متکلم وحده هستند. تریبون فردی داشتن به خودی خود ایرادی ندارد و موثر هم هست، به خصوص برای چهره‌های شناخته شده‌ای که خودشان (فارغ از پیامی که دارند) به یک نماد و نماینده‌ی جریان فکری تبدیل شده‌اند.[2] حرف از نقص است، و اینکه چرا تحلیل‌های مشترک و مواضع جمعی بروز نمی‌کنند؟ چرا ما قادر/مایل نیستیم که پیرامون مسائل مختلف بحث کنیم و به اشتراک نظر برسیم، و سپس چون ید واحده‌ای اعلام موضع کنیم؟ تحلیل این چرایی بحث مفصلی دارد، ولی به هر حال در همین فضای ایجاد شده در جنبش تلگرامی، رسیدن به کانال‌هایی که منعکس کننده‌ی نظرات جمع باشند (منظور از جمع، جماعتی 30-40 نفره نیست، همان 3-4 نفر هم غنیمت است) هم به غنا و بلوغ حرف‌ها کمک می‌کند، و هم در انتشار و نفوذ آن‌ها به شدت موثر خواهد بود. نباید از اختلاف نظر و عدول کردن از نظرات شخصی ترسید، باید باور کنیم که: «یک دست صدا ندارد» و «تک‌ها در خطرند» و از آن طرف: «همه‌چیز را همگان دانند» و «یدالله مع الجماعة».

    2.2.  کمبود تنوع و در نتیجه محدود بودن مخاطب:: رویش‌های فعلی عمدتا در حوزه‌ی تحلیلی و مبتنی بر متنِ مقاله‌گون هستند. علی‌رغم مهم بودن و مفید بودن این سبک، باید اذعان کرد که این شیوه «تنها یک از هزاران» است و ما به شدت نیاز داریم که همین محتواها را در قالب‌های مختلف، با ادبیات‌های متنوع و برای مخاطبان گوناگون منتشر کنیم. حرکت کردن به سمت طنز، دل‌نوشته، خاطرات، داستان کوتاه، و استفاده از ابزارهایی چون عکس، کاریکاتور، گیف، فیلم و انبوه امکاناتی که می‌تواند دستمایه‌ی خلاقیت مولف باشد و حتی استفاده‌ی بجا و هنرمندانه از تکه‌کلام‌ها و لحن‌های مناسب، همه و همه می‌تواند به این فضا تنوع بدهد و دایره‌ی مخاطبین را گسترده کند.[3] البته این همه با فرض طراحی برای دنیای تلگرام است، و اگر پا را از این نرم افزار و بعد از آن از دنیای مجازی بیرون بگذاریم، همین مطالب تلگرامی می‌توانند به هزاران هزار شکل بازتولید و منتشر شوند. شاید مولفین عزیز بگویند «من همین را بلدم» یا «این برای من راحت‌تر است»؛ با همه‌ی احترامی که برای این عزیزان قائلم، به نظرم این‌ها همه رفع‌تکلیف و در واقع «از سر باز کردن» است. اگر ما پیامی برای مخاطب داریم و به دنبال اثرگذاری پیام هستیم، بایستی علاوه بر «تولید» آن پیام، برای «فرآوری» و «انتقال موثر» هم زحمت بکشیم و وقت بگذاریم و بدانیم که سهم این بخش کمتر از بخش تولید نیست! لااقل خوب است آن عزیزانی که عن قریب می‌خواهند به این حوزه ورود کنند، ایجاد ارزش افزوده برای محتوای موجود را هم بخشی از کار بدانند و اگر مزیتی در این حوزه دارند به صحنه بیاورند. 

    2.3.  لزوم تخصصی شدن و گسترش حیطه‌های بحث:: در ادامه‌ی بند قبلی و علاوه بر لزوم تنوع در قالب و شیوه‌ی بیان، محتوا و مسائل محوری کانال‌های نوظهور هم به شدت نیاز به تنوع دارند. از آن‌جایی کانال‌های موجود عمدتا فردی اداره می‌شوند(بند 2.1)، بازتاب‌دهنده‌ی دغدغه‌ها و نظرات مولف هستند و در واقع پراکندگی مطالب و تنوع موضوعات در آن‌ها زیاد است؛ در حالی که ما باید بتوانیم تنوع را به جای یک کانال، در ترکیب کانال‌ها تامین کنیم. البته در چند ماه اخیر معدودی کانال تخصصی هم راه‌اندازی شده‌اند[4]، لکن اولا به تعداد بیشتر، تنوع بیشتر و موضوعات تخصصی‌تر نیاز داریم، و ثانیا عمده‌ی کانال‌های تخصصی فعلی هم در حوزه‌ی سیاسی و با مخاطب حزب اللهی ارتباط می‌گیرند، که از این جهت هم نیاز به تنوع داریم. برای مثال در موضوعاتی از قبیل "نظام آموزشی"، "آسیب‌های اجتماعی"، "سبک زندگی"، "نوجوانان" و ... چند کانال تخصصی داریم؟ یا حتی مهمتر از این‌ها، ده‌ها موضوع جزئی‌تر وجود دارد که هر کدام حداقل چندده‌هزارنفر مخاطب مستقیم دارند و می‌توانند جریان‌ساز شوند از قبیل پرداخت به وضعیت صنایع مختلف (نفت، نساجی، کشاورزی، ...)، بازی‌های رایانه‌ای، محصولات فرهنگی، مشکلات منطقه‌ای و محلی، مشاوره‌های تربیتی و خانوادگی، اقتصاد خانواده، تولید ملی، کنکور، انواع کمپین‌ها و ... . متاسفانه جنبش تلگرامی حزب الله هنوز به این موضوعات جزئی و عینی ورود نکرده است؛ و این به معنی این نیست که در فضای مجازی به این موضوعات پرداخته نمی‌شود. اتفاقا در بسیاری از موارد این موضوعات جولانگاه کسانی شده است که اگر از فعالیت در این حوزه‌ها نیت تبلیغاتی و بازاریابی نداشته باشند، با نگاه انقلاب هم نسبتی ندارند.     

    2.4.  لزوم اتصال به مبانی و کشاندن متولیان امر به صحنه:: جریان فعلی از بعد دیگری هم ناقص است. شاید بتوان گفت عمده‌ی فعالین جریان حاضر نقش اصلی خود را در جبهه‌ی حزب الله، مولف (به معنای عام آن) یافته‌اند. آن‌چه از صحنه‌ی فعلی به نظر می‌رسد، این است که اصحاب کانال عمدتا «مولف درجه‌ی دو» هستند، به این معنی که تولیدات‌شان عموما بازتابی از شنیده‌ها و خوانده‌هاست، که البته به صورت طبیعی فکر و نظر بازتابنده در پیامی که انتقال می‌دهد موثر است. به عبارت دیگر ارزش افزوده‌ی مولفان درجه‌ی دو نه در کشف و استحصال پیام‌ها، که در بازنمایی، گزینش و ترجمه‌ی مناسب آن‌هاست. این نقش علی‌رغم مفید بودن و ضروری بودن، به نقش مکمل پیشینی هم نیاز دارد؛ نقش «مولف درجه‌ی یک» که حرف‌های نو، متصل به مبانی، عینی و برخاسته از تجربه‌ی مستقیم را به صحنه بیاورد و در واقع برای مولفان درجه دو خوراک تهیه کند، نقشی که متاسفانه خلا آن در جریان حاضر محسوس است. البته واضح است که این خلا ریشه در کمبود «تولید حرف نو» در کلان جمهوری اسلامی دارد، لکن به نظر می‌رسد اندک بضاعت موجود هم به دلایل فنی از جمله مانوس نبودن با فضای مجازی یا نداشتن فرصت، از این صحنه حذف شده‌اند. در این شرایط وظیفه‌ی مولفان درجه‌ی دو آن است که توان فنی‌شان را در اختیار مولفان درجه‌ی یک قرار بدهند و در واقع آن‌ها را به صحنه بکشانند.

    2.5.  پرهیز از عافیت‌طلبی:: جذابیت‌های کاربری، محفوظ بودن، مستور بودن، متکلم وحده بودن، و سهولت فعالیت در فضای مجازی و تلگرامی به سرعت می‌تواند این جنبش را دچار آفت عافیت‌طلبی کند؛ و بعید نیست که ترکیب متناقض‌نمای "جنبش" و "عافیت" با افسون‌گری، به جهل مرکبی بینجامد که خروج از آن به این سادگی‌ها میسر نخواهد بود. در این حالت ما به خیال خودمان در حال فعالیت و مطلب نوشتن و کلیک کردن و افزایش مخاطبیم، در حالی که در واقعیت از سر عافیت‌طلبی پشت لب‌تاپ نشسته‌ایم و حاضر نیستیم ولو با جمعی محدود ارتباط رو در رو برقرار کنیم و بگوییم و غُر بشنویم و کمک کنیم و تن‌مان را خسته کنیم. عرض من ناظر به شرایط فعلی نیست، که خوشبختانه تا حد خوبی و تا آن‌جا که من می‌شناسم از این آفت مبراست، لکن فعالیت در فضای مجازی ذاتا با این آسیب عجین است و اگر می‌خواهیم مبتلا نشویم حتما باید پیشگیری کنیم. شاید راه حل بند بعدی به پیشگیری کمک کند. 

    2.6.  لزوم ایجاد شبکه‌ی متناظر در فضای حقیقی:: دنیای تلگرام لزوما باید با فضای حقیقی گره بخورد. برای جنبش فعلی قطعا لازم است که چهره‌های خود را به صورت حقیقی و رو در رو بشناسد، و از همین رو قطعا شکل‌دهی گروه‌های تلگرامی که آن‌ها هم خصلت مجازی دارند برای این منظور کافی نیست. نیازی به جمع بزرگ چندده‌نفره نیست؛ این شبکه که ارتباط‌های مجازی خوبی با هم دارند، باید به نحوی در فضای حقیقی هم شبکه باشند. هر مولف باید با یک، دو و هر چند نفری که می‌تواند مرتبط شود. این ارتباطات اگر خوب شکل بگیرد، می‌تواند نقیصه‌ی تک کارشناسه بودن را تا حدودی مرتفع کند(بند 2.1). علاوه بر این، شبکه‌ی حقیقی باید با دیگرانی که نقش حلقات قبلی و بعدی جنبش تلگرامی را ایفا می‌کنند هم مرتبط شود؛ با اساتید دانشگاه، روحانیون، جنبش‌های دانشجویی، فعالین اقتصادی، مردم عادی، روزنامه‌نگاران، ... . این ارتباط‌ها برای مصونیت از آفت عافیت‌طلبی لازم است(بند 2.4)، و علاوه بر تامین محتوای اصیل و دست اول (بند 2.3) به تنوع خروجی‌ها کمک کند(بند 2.4).

     

    3)      دورنما یا "آینده‌ی این جنبش به کجا خواهد رسید؟"

    3.1.  همچون هر پدیده‌ی مبارک دیگری، #جنبش_تلگرامی_حزب الله، بیش و پیش از آن‌که برای جامعه‌ی مخاطبش سودمند باشد، برای دست اندرکاران و بازیگران اصلی -در اینجا "مولفان کانال‌دار"- سودمند است. "نوشتن" سطحی از تبیین است که لاجرم نمی‌تواند بدون تامل و مداقه باشد. ورود جدی به این عرصه قوت تحلیل و منطق را در مولف بالا می‌برد و می‌توان امیدوار بود که این قوه خارج از فضای تلگرامی هم به کار بیاید و به تدریج معضل ضعف تحلیل و کمبود حرف متین و قابل اتکا را در امت حزب الله تا حدودی مرتفع سازد. اگر باور کنیم که فضای مجازی برای ما فرصت است، می‌توانیم از پوست فعالیت‌های باری به هر جهت یا واکنشیِ صرف خارج شده، و فعالانه برای این فضا طراحی و از ظرفیت‌های آن استفاده کنیم. جنبش تلگرامی مورد بحث و چند مولود مبارک دیگر در فضای رسانه‌ای حزب الله، نوید فعالیت‌های هدفمند و مبتنی بر نقشه‌ای را می‌دهند که ان شاء الله با تربیت افسران کارآزموده، شناسایی مناسب و جایابی دقیق افسران در نقاط حساس، تسلط رسانه‌ای دشمن بر فضای عمومی جامعه را از میان برمی‌دارد.

    3.2.  به گمان من این جنبش تلگرامی و در اصل بازیگران اصلی آن، این قوت را دارند که به قوی‌ترین یا یکی از قوی‌ترین چشمه‌های رسانه‌ای حزب الله تبدیل شوند. چشمه‌ی رسانه‌ای هویتی است که جوشش دارد (محتوا تولید می‌کند) و به صورت هوشمند و از طریق نهرهای متصل (اتصال‌های مجازی و حقیقی)، اقصی نقاط جامعه را سیراب می‌کند. ممکن است شکل‌گیری و حتی رشد این چشمه در فضای مجازی باشد، ولی قطعا آبی که می‌جوشد و منتشر می‌شود در فضای محدود تلگرام و حتی فضای مجازی نخواهد ماند و می‌تواند همه‌ی هویت‌هایی که به نوعی متقاضی محتوا هستند یا خود رسانه‌های کوچک‌تری در اختیار دارند را، اعم از مبلغین، دانشگاه‌ها و تشکل‌ها، معلمان، خانواده‌ها و ... سیراب نماید.

    3.3.  در حال حاضر بین جوانان حزب اللهی انتقاد از بزرگترهای این جبهه به خاطر عملکردهای ناصواب به وفور یافت می‌شود و حالت تبعیت و الگو گرفتن، جای خود را به تاسف خوردن و ایراد گرفتن داده است. گله و شکایت از آنانی که خود در سنین جوانی و حتی نوجوانی انقلاب کردند و به سرعت مدیریت کشور را در دست گرفتند و با آزمون و خطا در نقاط بسیار حساس مملکت رشد کردند، و حالا جوانان نسل سوم و چهارم را به بهانه‌ی بی‌تجربگی نمی‌پذیرند و عرصه را برای حضور آنان خالی نمی‌کنند، زبان حال بسیاری از جوانان حزب اللهی است. به نظر من تکرار این انتقادات و اصرار بر جوان‌گرایی آن هم از سوی جوانان، تا زمانی که در مقام حرف بماند اثر خاصی نخواهد داشت. دوستان من! فضای مجازی به واسطه‌ی نو بودن و نیز ویژگی‌های ذاتی خود، خارج از سیطره‌ی لَخت مدیران فرسوده‌ی نسل اول و دوم است و می‌تواند به فضایی مناسب برای شناسایی، تربیت و عرض اندام مدیران و کارشناسان آینده تبدیل شود و فرصتی است برای در انداختن طرحی نو برای اداره‌ی کشور. این ظرفیت انسانی فعال در فضای مجازی که روز به روز رشد می‌کند، به مرور می‌تواند به ساماندهی "اتاق‌های فکر" و مجامع تخصصی بپردازد و در 5 تا 10 سال آینده نسل نوین مدیران کشور را به جامعه معرفی کند.

     

    یک سوال باقی می‌ماند؛ آیا تحولات نرم‌افزاری بر این جنبش اثرگذار است؟ پاسخ من این است: نه زیاد. ظرفیت فعلی به بهانه‌ی نرم افزاری به اسم تلگرام بروز کرده و قابل ردیابی و برنامه‌ریزی شده است. آن‌چه بروز کرده، دیگر ناپدید نخواهد شد، و قطعا قابلیت آن را دارد که از هر ظرف و قالب جدیدی به نفع اهداف خود استفاده کند و ان شاء الله روز به روز تقویت خواهد شد؛ به شرط "ادامه دادن" و رفع نواقص و آفت‌های پیش‌گفته!

     




    [1] از جمله @mahdi_mohammadi61 (به قلم مهدی محمدی) که تا تاریخ 29 تیر 1395 نزدیک به 20 هزار عضو دارد.

     

    [2] برای نمونه  @zarghami_ez(به قلم مهندس عزت الله ضرغامی) به عنوان کانال شخصی رییس اسبق صدا و سیما، کانال موفقی است.

    [3] به عنوان مثال @onewordperday (هر روز یک واژه بیاموزیم) با ایده‌ای ساده و خلاقانه، بُرد اثرگذاری بالایی پیدا کرده و در حال حاضر نزدیک به 9 هزار نفر عضو دارد.

    یا به عنوان مثالی دیگر @naghashefaghir (نقاش فقیر) سخن بزرگان را در قالب طرح‌های گرافیکی منتشر می‌کند و با وجود اینکه در 6 ماه اخیر تنها 6 مطلب داشته، بیش از 1000 عضو دارد.

     

    [4] از جمله: @medialogy با موضوع رصد اخبار ایران در رسانه‌های خارجی،  eghtesadsiasi@ به قلم مجید شاکری و با موضوع اقتصاد سیاسی، و @majaal به قلم یاسر جلالی و با موضوع رصد و تحلیل برنامه‌های دشمن.

    ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۷